خارج کردن رحم، دستاورد تازه برای زنان مجاهدین

دستاوردی تازه برای زنان مجاهدین اظهارات خانم نسرین ابراهیمی در جلسه پارلمان اروپا در تاریخ 9 سپتامبر سال جاری پرده از یکی دیگر از دردناک ترین رویکردهای فرقه ای در مناسبات سازمان مجاهدین خلق برداشت. به نظر می رسد انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین خلق، پی آمدها و دستاوردهای اش کماکان به تمامی به بیرون از مناسبات درز نکرده است. اظهارات نسرین ابراهیمی مبنی بر خارج کردن رحم زنان عضو سازمان در نوع خود یکی از نادرترین ستم های درون تشکیلاتی است که تا کنون بیرونی و افشاء شده بود. از آنجا که خانم ابراهیمی تازه ترین زن جداشده از سازمان است و بنا به اظهارات وی او در آستانه قرار گرفتن عمل خارج کردن رحم از قرارگاه اشرف فرار کرده است، اظهارات او را می توان موثق و قابل پیگیری تلقی کرد. این اظهارات شاید بتواند حامیان بی اطلاع و یا مطلع اما منفعت طلب و سیاسی کار غربی و حتی اعضای به اصطلاح روشنفکر و لیبرال شورای ملی مقاومت را نسبت به فجایعی که در مناسبات مجاهدین می گذرد، حساس و وادار به واکنش و موضع گیری کند. سایت ایران اینترلینک در گزارشی که از جلسه جداشدگان در پارلمان اروپا تنظیم کرده به نقل از خانم ابراهیمی نوشته است:

"کار دیگری که برای کشتن هر گونه امید در دل زنان انجام می شود خارج کردن رحم زنان با عمل جراحی است که این عمل به بهانه های مختلف در مورد زنان انجام می گیرد و تا به حال رحم بیش از 10 درصد از زنان را خارج کرده اند. وی توضیح داد که آنها قصد چنین عملی را روی وی داشته اند، ولی خانم ابراهیمی موفق به فرار می گردد. وی از هیئت پارلمانی تقاضا نمود تا متخصصین و پزشکانی را برای تحقیق در این زمینه به کمپ اشرف بفرستند."

این اظهارات به حد کافی گویا و هشدار دهنده است و امید می رود با پیشنهادی که خانم ابراهیمی برای تحقیق در مورد صحت و سقم این ادعا نموده حداقل وجدان های بیدار و بی طرف اروپایی ولو حتی برای اعاده حیثیت خودشان از کسانی که از آنها حمایت سیاسی و انسانی می کنند، هم شده در این زمینه تحقیقات لازم و اقدامات درخوری به عمل آورند. واقعیت این است کسانی که با اهداف و انگیزه های انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین آشنایی دارند و از نزدیک مناسبات مجاهدین خلق را تجربه و در متن آن بوده اند، مواجه با چنین پدیده ای چندان غافلگیر کننده و غیر قابل هضم نیست. شاید این پدیده در میان مجاهدین در امتداد طلاق های اجباری و متلاشی کردن خانواده ها و قربانی کردن کودکان و النهایه در راستای محو جنسیت و نشانه های ظاهری آن در نزد زنان که پیشتر با انجام کارهای سخت و زدودن ظرافت از چهره و رفتارهای آنها عینیت می یافته، این رویکرد آخرین متد علمی!!! برای محو تفاوت بیولوژیکی در مناسبات درونی مجاهدین باشد.

اینکه مجاهدین تا کجا قادر خواهند بود به چنین فجایعی دامن زده و هر روز لکه سیاه تازه ای بر کارنامه خود بگذارند، قابل پیش بینی نیست. به این دلیل که اساسا ماهیت وجودی تمامی فرقه بر عنصر غافلگیری و غیر قابل پیش بینی بودن متکی است. حامیان غربی مجاهدین که برای تبرئه اتهام سکت و فرقه از مجاهدین به تعاملات و ادعاهای دمکراتیک آنها بسنده می کنند، بد نیست حداقل برای یک بار هم شده اظهارات فوق الذکر را کمی جدی و حداقل قابل تعقیب و تحقیق ارزیابی کنند. گو اینکه شاید در این خصوص النهایه و در صورت پی بردن به صحت و سقم این موضوع، آن را در زمره حقوق زنان تعریف و تلقی کنند. اما باید ولو با لحاظ چنین حق و حقوقی برای زنان، حداقل از منظر اپیدمی شدن این پدیده در مناسبات مجاهدین انگیزه های بیرونی و تشکیلاتی بودن آن را رمز گشایی کنند.

کمااینکه خودسوزی های فرقه ای کم و بیش با چنین تعاریف و مولفه هایی توجیه و به فراموشی سپرده شد. با این حال گمان نمی رود وجدان های بیدار و بی طرف و البته مدعی حقوق انسانی و اعلامیه حقوق بشر بتوانند یکسره خود را در موضع حمایتی از مجاهدین تبرئه و خیال خود را راحت کنند. این کیس شاید بتواند کمی بی مبالاتی، سیاست بازی، مماشات و کسب و کار این حامیان را تحت الشعاع قرار بدهد. این اخبار در شرایطی به بیرون درز می کند که خانم مریم رجوی با زدن ماسک یک فمینیست دوآتشه خود را تنها مدافع حقیقی حقوق زنان در جامعه بین المللی معرفی می کند و جالب اینکه در پیام روز زن سال گذشته به رهبران سیاسی جهان استفاده از تجارب و دستاوردهای انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین را تنها راه نجات و برون رفت جهان از چالش های سیاسی و صنفی در خصوص اعاده حقوق زنان متصور شده بود.

اینکه چگونه یک لیدر سیاسی، ایدئولوژیک از نوع مریم رجوی در عین اعمال فجیع ترین و ارتجاعی ترین رفتارها در حق زنان به خود اجازه می دهد، خود را در صف فمینیست ها جا بزند و حتی هیچ جریان و ایده ای را نیز در این خصوص به رسمیت نشناسد، آن هم در عصر انفجار رسانه ای و عجیب تر در متن اروپا و غرب با آن درجه حساسیت و تیز بینی و درایت و… یکی از آن نکات پارادوکسیکال و عجیب و غریب است. خانم ابراهیمی وجدان های بیدار غربی را برای اثبات ادعاهایش به رفتن به اشرف و تحقیق علمی و پزشکی دعوت می کند، اگر امثال آقای کازاکا و… که مدعی تردد و ارتباط با اشرف و اعضای آن هستند کمی واقع بین باشند، از این فرصت و بهانه حداقل برای محک زدن صداقت و سلامت موضع گیری هایشان استفاده می کنند.

تجربه ثابت کرده است مجاهدین راه بر هرگونه گفتمان ولو در خصوص حساس ترین موضوعات و چالش برانگیزترین اتهامات متوجه شان را بسته اند. از این رو پیش از آنکه مجاهدین مورد خطاب و روی سخن ما باشند، خطاب ما به حامیان و شخصیت های حقیقی و حقوقی غربی است. آنها در قبال انفعال و بی تفاوتی در قبال چنین موضوعاتی به نظر می رسد پیش از هر چیز، از پرنسیب اجتماعی و حقوقی خودشان هزینه می کنند. سخن آخر اینکه از زمان انتشار گزارش اینترلینک و اظهارات خانم نسرین ابراهیمی در این خصوص قریب یک هفته می گذرد. در این مدت در انتظار پرداختن به این موضوع حساس و حیاتی از سوی وجدان های بیدار و به خصوص جداشدگان سازمان و مشخص تر سایت بنیاد خانواده سحر بودیم، اما متاسفانه مشخص نیست به چه دلیل این رسانه ها و افراد در قبال این افشاگری حیرت انگیز انفعال و سکوت پیشه کرده اند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا