پاسخ به یک نامه و یک پرسش که "چه شد که اعتماد شما از مجاهدین سلب شد"
آنموقع مریم عضدانلو هنوز خانم رجوی نبود اما آقای رجوی نباید برای کسب قدرت آنهم یکشبه از هوادارانش مایه میگذاشت و آنها را با سلاح به خیابان میفرستاد که این کار را کرد ؛
اوضاع که خراب شد و بگیر و ببند و دستگیر و اعدام همین آقای رجوی و همین مریم عضدانلوهمان هواداران را که با سلاح به خیابان فرستاده بودند،ول کردند و خودشان پا گذاشتند به فرار ؛ این کاری بودکه نباید میکردند که کردند ؛ میگویند ناخدای کشتی آخرین نفری است که باید از کشتی شکسته خودش را نجات دهد،اول بقیه را با قایق های نجات روانه میکند و بعد آخر از همه خودش ؛ اما گویا ناخدای کشتی مجاهدین همیشه اولین نفری است که کشتی شکسته را ترک میکند آنهم قایقی که خودش آنرا میشکند.
در فرانسه آقای رجوی نباید با زن دوستش ازدواج میکرد که کرد ؛ خانم رجوی هم نباید با دوست شوهرش ازدواج میکرد که او هم اینکار را کرد.
آقا و خانم رجوی نباید به عراق و زیر دامن صدام حسین میرفتند که رفتند
آقا و خانم رجوی میتوانستند مثل بقیه گروهها در عراق بمانند ولی اینقدر به صدام و دم و دستگاه جهنمی اش سرویس ندهند اما اینکار را هم نکردند و خدمات خود را بطور گسترده و شبانه روزی به صدام و دولتش ارائه دادند کاری که نباید میکردند،خدماتی از قبیل جاسوسی ؛ انجام عملیات و شنود ؛ تحویل ناراضیان سازمانش به صدام برای مبادله ؛ بازجویی و شکنجه اسرا و…….
در حمله صدام به کویت نیاید آقا و خانم رجوی جشن میگرفتند و به کمک صدام میرفتند که اینکار را کردند.
در حمله القاعده به برجهای دوقلو هم نباید جشن میگرفتند و برای مرگ انسانها شادمانی میکردند که کردند.
در حمله به کردها و شیعان نباید سازمان را دوشادوش گارد ریاست جمهوری عراق وارد میکردند که کردند ؛،این عملیاتها آنقدر ننگ آور بود که سربازان عراقی حتی سربازان گارد ریاست جمهوری صدام از صحنه فرار میکردند ولی آقا و خانم رجوی سازمان را بعنوان یک نیروی مزدور خارجی تمام عیار وارد صحنه کردند.
در حمله اول آمریکا به عراق که احتمال هر خطری بود نباید آقا و خانم رجوی اعضای سازمان را ترک میکردند که کردند و به فرانسه گریختند.
در حمله دوم آمریکا به عراق نیاید آقا و خانم رجوی مجدد عراق را ترک میکردند و یا لااقل به نیروها میگفتند که داریم عراق را ترک میکنیم اما اینکار را نکردند و بلعکس گفتند که ما با شما هستیم و چند روز بعد معلوم شد که هستند اما نه با ما بلکه در فرانسه.
بعد از تسلط آمریکا بر عراق آقا و خانم رجوی نباید دنباله رو خط آمریکا میشدند که شدند و اقدام به مزدوری و جاسوسی وارائه همان خدمات سابق اینبار به آمریکایی ها کردند که نباید میکردند.
لابلای اینکار ها یی که نباید میکردند هزار کار دیگر هم باید میکردند که نکردند ؛……..
اما اعتماد هر کدام از ما جدا شده ها در یکی از این مقاطع که نام بردم یا در یکی از مقاطعی که نام نبردم و یادم نبود سلب شده ؛ ما با اولین کاری که سازمان و رهبریش نباید میکرد وکرد از سازمان دل نکندیم چندین بار را برایمان توجیه کردند ؛ چندین بار را ما متوجه نشدیم ؛ چندین بار را فکر کردیم که درست است یا تغییر میکند ولی یکبار دیگر فهمیدیم که این بنا بر ناصداقتی و قدرت طلبی استوار است و اعتماد را از آن کندیم و پیه همه چیز را به تن مالیدیم و جدا شدیم.
بهزاد علیشاهی