هرچند قرارگاه اشرف در صحرای سوزان عراق، پناهگاه امن مجاهدین بشمار می رود، ولی واقعیت این است که نسبت به پایگاه آنها در ساحل سرسبز اوورسورواز، در درجه دوم اهمیت قرار دارد. علیرغم اینکه اخیرا قرارگاه اشرف به کانون توجه گروه و تبلیغات آن مبدل شده است و تمام تلاش ها مبنی بر اینست که توجه همگان به حضور اعضای سازمان مجاهدین خلق در آن جلب شود، حقیقت اینست که سازمان سعی دارد و تا حدی نیز موفق شده که توجه جهانیان را از مقر اصلی سازمان در فرانسه منحرف کند.
در تمام مبارزات نظامی یا سیاسی، حفاظت از پایگاه، فرماندهان و رهبران از بیشترین اولویت برخوردار است. پایگاه های فرماندهی معمولا مخفی باقی مانده، محل آنها افشا نمی شود، تحت کنترل شدید قرار می گیرند و رسانه ها نیز با منحرف کردن افکار عمومی به سمت زیرشاخه ها، نقش مهمی در حفاظت از این پایگاه ها بر عهده دارند. دلیل آن نیز اهمیت بیشتر رهبران و سیاست گزاران نسبت به مجریان این سیاست ها و تصمیمات می باشد. هنگامی که سربازی می میرد، سربازان دیگری برای جایگزینی وی و افراد دیگری برای به عضویت درآمدن وجود دارند ولی در مورد رهبران و فرماندهان که دیگران را به سوی خیر یا شر هدایت می کنند، وضعیت این چنین نیست.
سازمان مجاهدین خلق که پس از فرار سرکرده هایش از ایران به فرانسه، پایه های مقر فرماندهیش را در اوورسورواز بنا نهاد، این منطقه را به مرکز طرح ریزی اقدامات تروریستی علیه دولت ایران تبدیل کرد. دولت فرانسه به سازمان پناهندگی و حفاظت پلیس اعطا کرد و بدین ترتیب مکانی بهتر از فرانسه برای سازماندهی مجدد سازمان وجود نداشت. البته تیم های تروریستی مستقیما از اوورسورواز اعزام نمی شدند بلکه این گروه ها در شهرهای مرزی ایران و در کنار مرزها مخفی شده بودند تا دستوراتی را که از مقر فرماندهی دریافت می کردند به مرحله اجرا بگذارند. چند سال بعد هم صدام قرارگاهی نظامی به همراه سایر امکانات را در نزدیکی مرز ایران در اختیار مجاهدین قرار داد. آنها نیز به طور موقت به قرارگاه خود در عراق رفتند با اینحال پایگاه خود در اوور را که چند تن از اعضای کادر رهبری در آن فعال بودند را حفظ کردند.
در واقع استقرار سازمان مجاهدین در عراق، نتیجه موفقیت آمیز تلاش سازمان در یافتن دژی عملیاتی بود که در آن بتواند تیم های نظامی و عملیاتی خود را آزادانه آموزش داده و به تسلیحات و مهماتی که صدام در اختیار آنها قرار داده بود دست یابد. در آنجا سازمان مجبور نبود که پاسخگوی اعمال غیرانسانی و فرقه ای خود به سازمان های بین المللی باشد و از آزادی عمل برخوردار بود؛ چرا که برخلاف وضعیت سازمان در کشورهای اروپایی تحت نظارت هیچ نظام ضدتروریستی و اطلاعاتی نبود.
اهمیت مقر دوم مجاهدین در عراق از این نکته برمی آید که بین آنها و مقر اوور پل ارتباطی مستحکمی وجود دارد و مجاهدین پس از ورود به عراق نه تنها آن را خراب نکردند بلکه به تقویت آن نیز پرداختند. بازگشت بسیاری از اعضای کادر رهبری و رهبران سازمان از جمله مریم رجوی به اوور پس از اشغال عراق از سوی نیروهای ائتلافی نشانگر آینده نگری سازمان در حفظ قرارگاه اوور می باشد. البته این بازگشت از چشم مقامات فرانسوی دور نماند. همانطور که پیر دوبوسکه، رئیس DST، در مصاحبه ای اعلام کرد:
"اداره اطلاعات فرانسه متوجه ورود بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین و سربازان آن پس از جنگ عراق به فرانسه شد."
اکنون ملکه مجاهدین که دوباره در کاخ سلطنتی اش در اوور مستقر شده، به قربانیانی نیاز دارد تا خود را در راه سازمان و نه اهداف سیاسی سازمان مانند سرنگونی دولت ایران فدا کنند. سازمان مجاهدین خلق که به تازگی از لیست سازمان های تروریستی اتحادیه اروپا خارج شده است، نیروی نظامی خود را از دست داده ولی کمال استفاده را از توان فرقه ای خود بعمل می آورد و نشان داده که در جهان مدرن امروزی قادر به انجام چه کارهایی است. بسیاری بر این عقیده اند که مجاهدین توانسته اند قرارگاه اشرف دیگری در فرانسه بنا کنند. این تصور غلطی است چرا که قرارگاه اشرف خود حاصل اوورسورواز است و این دو به منزله قلب و سر عمل می کنند. ریشه سازمان در اوور می تواند در سایر نقاط جهان نیز قرارگاه های اشرف دیگری ایجاد کند. افسوس که هیچ کس خطر و تهدید ساکنان به ظاهر مبادی آداب اوورسورواز را جدی تلقی نمی کند. در حالی که آنها به مستحکم کردن و تقویت دیوارهای دژ خود در اوور مشغولند، توجه همگان به دیوارهای در حال سقوط قرارگاه اشرف معطوف شده است.