مروری گذرا به رخداهدهایی که منجر به شروع عملیات تروریستی از روز سی ام خرداد شصت گردیدند..(بخش نخست).
یکم _ درآستانه انتخابات ریاست جمهوری درسال 59 آقای خمینی دستورداد نام کاندیدای گروه مجاهدین راازلیست کاندیدا ها خط بزنند – دلیل ایشان این بود که این گروه شرکت درانتخابات قانون اساسی را تحریم کرده بود _ البته دلیل مذکور برای این خط کشی کافی بنظر نمی آمد _ ولی جای یک سئوال باقی می ماند وآن اینکه اگراین گروه این قانون اساسی را مردود می شمارد چگونه برای شرکت درآن کاندیدا اعلام می کند؟ البته این گروه قبلا نیز گرچه به تبدیل شدن مجلس موسسان به مجلس خبرگان انتقاد نموده بود ولی برای شرکت دراین انتخابات نیزپنج نفرکاندید معرفی نموده بود که البته به غیراز آقای طالقانی که نامش درلیست همه گروه ها واحزاب وتشکل هابود دیگرکاندیداها بقیه مورد قبول عامه قرار نگرفتند. بهرصورت پس از خط خوردن نام کاندیدای این گروه سرکرده آن دریک گردهمایی ضمن اظهارتاسف بگونه ای غیر مستقیم از هوادارانش خواست تا به آقای بنی صدررای دهند. درواقع این خط زدن بیهوده بنفع این گروه تمام شد زیرا میزان محبوبیت این گروه تا مرحله دوم انتخابات مجلس درپرده ابهام ماند _ دردور دوم انتخابات مجلس سرکرده این گروه بابسیج وتمرکز تمام طرفدارانش ونیروهای همسونتوانست درتهران بیشترازسیصدهزاررای بدست آورد بنابراین این تعداد رای راباید جزو یازده ملیون رای آقای بنی صدربه حساب آورد. دوم _ انباشت رای اندک این گروه به آرای آقای بنی صدراولین چشمک زدن های این گروه به ایشان بود که درتداوم آن گفتگوهای پنهانی بین این گروه وآقای بنی صدرشروع شد که نتیجه موفقیت آمیزبودن آنرا درشرکت طرفداران این گروه درسخنرانی آقای بنی صدر درهفدهم شهریور 1359درمیدان ژاله می توان دنبال نمود _ پس از آن این پیوند هرروز نزدیک تر می شد _ شرکت هواداران این گروه درسخنرانی آقای بنی صدر دربه مناسبت 22 بهمن درمیدان آزادی وسپس اوج این نزدیکی را باید درشرکت گسترده جوانان این گروه بعنوان انتظامات درمراسم سخنرانی آقای بنی صدر درچهاردهم اسفند 1359 دردانشگاه تهران باید دنبال کرد_ سوم _ درهمان روز درگیری بین طرفداران حزب جمهوری اسلامی که برای اختلال درسخنرانی ایشان به دانشگاه تهران آمده بودند با جوانان این گروه وپشتیبانی آقای بنی صدراز این درگیری ودستگیری تعدادی از این افراد بوسیله گارد ریاست جمهوری وطرفداران این گروه راز این ملاقات های پنهانی رابرملا ساخت _ وازهمین نقطه بود که آقای بنی صدررئیس جمهور دردام فریب کاریهای این گروه تروریستی گرفتارگردید. چهارم _ نزدیکی آقای بنی صدربه این گروه اما ازدید آقای خمینی وحزب جمهوری اسلامی به دور نماند _ واز ابتدای سال شصت رهبران حزب جمهوری اسلامی مدارک این نزدیکی را بگونه ای مستند بگوش آقای خمینی رساندند که درنتیجه درروز بیستم خرداد شصت آقای خمینی با صدور حکمی آقای بنی صدررا از مقام فرماندهی کل قوا معزول نمود_ ششم _ دراثراین حکم آقای بنی صدر که احساس خطرکرده بود ازدیده ها مخفی گردیده ودرخانه های تیمی این گروه پنهان شد _ چندروز بعد آقای خمینی طبق دستوری از آقای رفسنجانی بعنوان رئیس مجلس خواست تا لایحه عدم صلاحیت آقای بنی صدررا دردستور کار مجلس قرار دهد. با گشوده شدن لایحه عزل رئیس جمهور بنی صدر درمجلس اکنون نوبت پشتیبانی این گروه درمخالفت با این لایحه درمجلس بود واز همین نقطه بود که پروژه نزدیکی کامل وبدام افتادن آقای بنی صدردرتور این گروه کلید خورد. هفتم _ درحالیکه نمایندگان مجلس درمورد لایحه عدم صلاحیت آقای بنی صدر مشغول گفتگو بودند وایشان نیز مخفی شده بود این گروه نیز تلاش های خود را جهت پشتیبانی از آقای بنی صدر درقالب راه پیمایی واعلام موضع ابراز نمود. اوج این پشتیبانی را می توان دراعلام راه پیمایی طرفداران این گروه از آقای بنی صدردرتاریخ سی خرداد 1360 یاآوری کرد_ این راه پیمایی از دانشگاه تهران درزمانی آغاز شد که لایحه برکناری آقای بنی صدرازمقام ریاست جمهوری درمجلس آخرین ساعات خودرا طی می کرد وبهمین جهت بسیار حساس بود_ این گروه تا آن زمان تعداد زیادی راه پیمایی اعتراضی درتهران ودیگر شهرها بدون هیچ مشکلی انجام داده بود ولی آنروز گویا روز دیگری بود ورژیم تصمیم گرفته بود جلوی این راه پیمایی راسد نماید _ بنا براظهارات شاهدان عینی راه پیمایان درنزدیکی های میدان فردوسی با نیروهای نظامی روبرو گردیدند که از آنها می خواستند که متفرق شوند _ ولی راه پیمایان درپیمودن راه مصربودند وهمین باعث شروع درگیری بین طرفین گردید _ درگیری چند ساعتی دراین میدان وخیابان های اطراف آن ادامه داشت که درنتیجه آن یک پمپ بنزین وچند خودروی نظامی ازطرف تظاهرکنندگان به آتش کشیده شد _ سرانجام این درگیری بادستگیری حدود صد نفرازتظاهرات کنندگان پایان یافت. درفرادای آنروز یعنی سی ویکم خرداد روزنامه کیهان عکس چند دخترنوجوان را چاپ کرده بود وذیل آن از خانواده این افراد خواسته بود با دردست داشتن شناسنامه به دادستانی انقلاب مراجعه نمایند. ودرهمین روز گروه مجاهدین طی اعلامیه ای اعلام کرد فاز سیاسی پایان یافته وما وارد فاز نظامی شده ایم! یادم هست درآن روز ها از یکی ازطرفداران این گروه سئوال نمودم این گروه به چه دلیل وتحت کدام عنوان وارد فاز نظامی (درگیری مسلحانه بارژیم) گردیده است؟ پاسخ ایشان که بنده را به هیچ وجه متقائد نکرد این بود: بنظرما شرایط کنونی درست به مانند زمان فرار شاه درسال سی ودو از ایران وعدم کوشش حزب توده دربرابر کودتای بیست وهشتم مرداد است واگر ما اکنون سکوت کنیم واز بنی صدرپشتیبانی ننمائیم تاریخ همان مهرخیانتی را که برپیشانی حزب توده کوبید برپیشانی ما خواهد کوبید! ولی واقعیت این گفته طرفدار این گروه نبود و ودلایل نمی توانست درمقایسه با آن رخداد همانند سازی گردد. آنگونه که رخدادهای بعد مشخص نمود گروه مجاهدین ازابتدای فعالیت تازه ازسال 58 دربرابر این رژیم بعنوان یک طلبکار ظاهرشده بودند ولذا طلب سهمی هرچند کوچک از قدرت را خواستار بودند _ یادم هست سرکرده این گروه دردور دوم انتخابات اولین دوره مجلس گفت: حتی بدست آوردن یک کرسی درمجلس برای ما بسیار حائز اهمیت است! بنابراین آنها چون درجذب توده ها ورسیدن به میزانی ازقدرت از راه رای وانتخابات با عدم مقبولیت روبروشده بودند لذا راه درگیری بارژیم را برگزیدند تا با جمع آوری پشتیبان شهید خود رابرای درگیری گسترده تر بارژیم مهیا سازند _ وگرنه از همان آغاز فازنظامی مشخص بود که این گروه با تعداد اندکی اسلحه و چند صد جوان پشتیبان احساساتی نمی تواند دراین میدان روردرویی موفقیتی هرچند کوچک بدست آورد… سرکرده گروه پای درراه خون وجنون وشهادت! گذاشته بود _ او جوانان را به مسلخ وخون فرستاد وخود بزدلانه از صحنه گریخت وچنین شد که آغاز دهه ای از کشتار و اعدام وبمب گزاری وخشونت درایران آغاز گردید درمورد رخدادهای دهه شصت درمتن آتی خواهم نوشت.