یکی از پرسشهای من از خانم مریم قجر عضدانلو و مسعود رجوی این بوده و هست که چرا و چگونه شما بسیار بی احساس و بی عاطفه بی روح و خودخواه هستید تا آنجا که می توانید از روی اجساد یارانتان و هوادارانتان و پناهندگان بی گناه نیز به راحتی بگذرید در کمپ با پناهنده ای بحث سیاسی می کردیم که یک دفعه بحث فرقه رجوی وسط آمد. نفر یک دفعه به هم ریخت و شروع کرد بالا و پایین مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو را به هم دوخت و جد و آبادش را جلوی چشمانش آورد
گفتم چه بلای فرقه رجوی سرت آورده است که انقدر شاکی هستی؟؟؟؟؟؟؟ گفت یک روز آمدن کمپ گفتن تظاهرات است علیه رژیم ایران جلوی سفارت.بیا آنجا یک نمایش سمبلیک داریم تو هم شرکت کن و چند تا عکس ازت میگیریم و برای کیست خوب است و زودتر جواب قبولی میگیری و فرقه رجوی پشتت است گفتم چه بهتر از این که به این راحتی قبولی ام را میگیرم رفتم برای تظاهرات جلوی سفارت مسئول فرقه جلوی سفارت دستم را با دستبند بست به یک میله و گفت شعار بده داشتم شعار میدادم که دیدم چند نفر از مسئولین فرقه رجوی رویم نفت ریختن گفتم چکار میکنید گفتن میخواهیم نمایشی سمبولیک آتیشت بزنیم و سریع خاموشت کنیم هواسم است سریع خاموشت میکنیم. کنترل شده است همان لحظه شروع کردم به فریاد زدن که قبولی و کیس از فرقه رجوی نمیخواهم. شانسی که آوردم پلیس آن نزدیکی بود داد و فریاد کردم مسئولین فرقه ترسیدن و سریع دستم را باز کردن
خیلی شانس آوردم میخواستن الکی الکی آتشم بزنند برایم درس عبرت شد که نزدیک فرقه رجوی نشوم فرقه رجوی که نه تنها از وقوع به اتش کشیدن پناهندگان بی گناه دردمند نمی شوند بلکه ناجوانمردانه زمینه را برای بوجود آمدن صحنه های بعدی آن فراهم میکنند و زیرکانه پناهندگان اسیر در کمپهای اروپا را به سمت مرگ سوق میدهند و برای بهره برداری حقیر و ناچیز سیاسی از آن اینچنین بیرحمانه نفرات اسیر در کمپها را به کام مرگ می فرستند مجید روحی قربانی فرقه رجوی