هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک.
این ضرب المثل ها را باید با آب طلا نوشت چرا که اگر این مثل نبود باید توضیح بیشتری می دادم تا از موضوع آگاه شوید که رهبران فرقه خودشان نمی توانند یک تصمیم واحد بگیرند شاید خیلی سخت بود اما الان به راحتی با چند مثال پیام هایی را که مریم ومسعود در این ایام داده اند را می توانم برای شما بازگو کنم که دوری این دو عاشق از هم چقدر تاثیر گذاشته که در پیام دادن هماهنگ نمی شوند چرا که لا اقل محتوای پیام باید با هم همخوانی داشته باشد. یادم می آید آن سالها که مسعود نشست های تشکیلاتی و سیاسی می گذاشت می گفت بنازم به انقلاب مریم کاری کرده که وقتی پیام از بالا صادر می شود همه در راستای آن حرکت می کنند و افتخار می کرد به این که در تشکیلات فرقه رجوی تا حالا دو مسئول بالا در دادن پیام خطا نکرده اند ولی امروز خطا پشت خطا است علت چیست. قبل از رفتن به سراغ علت باید پیام های این رهبر معنوی فرقه خود ساخته را بگویم که شما بدانید چرا من دنبال علت هستم. در روز عاشورا یک اتفاق در ایران روی داد , با درستی و غلطی آن کار ندارم , ولی مسعود در پی این امر پیام داد که قیام مسلحانه مردم ایران بر علیه حکومت آخوند استارت زده شد و سالها تلاش بالاخره در ایران به ثمر رسید. در پیام اشاره به خلع سلاح نیروی انتظامی وغیره هم کرد اما مریم , نگو یا خودش به پیام همسرش گوش نداده بود و یا اینکه از روی فشار وارد از درون تشکیلات در فرانسه در جمعی از مسئولان این فرقه یک مرتبه تظاهرات مسالمت آمیز برای دموکراسی خواند و بعد هم که امسال را سال سرنگونی اعلام کرده بود گفت سال 2010 سال سرنوشت ساز برای خود ش خواند. علت چه است که سران فرقه اینطور در عرض دو هفته به عقب نشینی و عوض کردن کلمات مبادرت می کنند. چنانکه می دانند مسعود با استفاده از کلمه خلع سلاح می خواهد به نیروها بگوید مردم پلیس ایران را خلع سلاح کردند و شما را دولت آمریکا، نیروها هم نمی دانند که پلیس ضد شورش اساساً سلاح در دست ندارد که خلع سلاح هم شود واین پلیس ذاتاً خلع سلاح است ولی خوب , مسعود این آموزش را در تشکیلات ندیده بود و پیامش را هم که قیام مسلحانه در ایران بیان کرده بود , مریم دو هفته بعد زیرآبش را زد و گفت تظاهرات مسالمت آمیز بود. خانم رجوی شما که اینقدر به مسعود کم لطف نبودید لا اقل می گذاشتید جوهر پیام خشک می شد و بعد به مسعود تو دهنی می زدید.حتی به خودت هم رحم نکردی و در عرض دو روز چقدر تغییر کردید این را هم می دانم که شما در انقلاب خیلی تغییر داشتید طوری که از مهدی طلاق گرفتی و با مسعود ازدواج کردی , این خودش تغییر بزرگی در آن روزگار بود ولی تغییر سیاسی شما تا به حال به این بزرگی دیده نشده بود چنانکه می دانید و ما هم در جریان هستیم بعد از پیام مسعود نیروها در تشکیلات نشست سیاسی داشتند و ریل همیشه اینطور بود , حتماً بچه ها فشار آوردند که ما را مسلح کنید و مسعود گفته مبارزه مسلحانه در ایران شروع شده و مریم هم گفته سال آخر است و بچه ها ی احساساتی نمی دانستند که شما فیل هوا کرده اید , دست به کار شدند و از شما سلاح خواستند و مانور و شما هم ناچار شدید یک تودهنی به مسعود و اشتباه کردنی به خود بگویید. بنازم به روزگار که یکدست بودن حرف ها را چطور توانست افکار شما را از هم بپاشد.
چرا این حرف را زدم , آن زمان شما به همه نیروها کاملاً مسلط بودید طوری که کسی هم چیزی می گفت سریع آن را خاموش می کردید ولی امروز نیروها بر شما مسلط شده اند طوری که از روی فشار برای حفظ آنها نمی دانید چه کار کنید. این است آینده انقلاب و این است آینده تئوری فرقه ها , یکی زود ویکی دیر از صحنه حذف خواهد شد و خونهایی که در کمپ جاری شده است امروز به بار می نشیند و نمی گذارد شما راحت بخوابید و اگر این طور بگذرد بعد از انتقال نیروهای در زنجیر به جای دیگر آن موقع پیام هم نخواهید داد. این منطق تاریخ است که خداوند کاری می کند که ظالمان با دست خود گور خود را بکنند و تاریخ نشان داده و چند سال اخیر هم دیدید که دیکتاتوری صدام چطور با دست خودش گورش را بکند و امروز همین داستان برای شماست که با وابستگی تمام عیار توانستید جوانان این وطن را در زنجیر نگه دارید , ناله آنها امروز شما را به این روز نشانده است. وقتی یکی می گفت پیام اشکال داشت هزار نفر آن فرد را سرکوب می کرد طوری که احساس می شد به امامان توهین شده ولی امروز خودتان زیرآب همدیگر را می زنید طوری که درک هم نمی کنید و آنرا هم از تلوزیون پخش می کنید کف از روی آب می رود. قبول کنید یا نه بعد از سید رئیس سید مسعود هم رفتنی بود و اگر این منطق را قبول نکنید واقعاً شما یک دایناسور هستید که اساساً با شرایط سازگار نیستید بلکه در این منطق هستید که مثل نسل دایناسورها در یک جا در یک روز منقرض می شوید و این منطق در شما می خواند. چون به منطق اعتقاد ندارید و منطق تکامل را هم قبول ندارید به همین خاطر ناچارید برای حتی یک روزسر پا ایستادن و اثبات خود دست به هرکاری بزنید. آخر چه می شود وقتی که تمام ترفندها و تمام دورویی ها و تمام پررویی ها تمام شود , جواب یک سری از انسانها را که در گوشه ای از عراق زندانی نمودید چه خواهید داد و آنها هم در شعار می نویسند مرگ بر پنج زن و یک مرد ,! مریم , نسرین , مژگان , فهیمه، صدیقه و مسعود این چنین روشن می شود که کی حق است و کی ناحق , کی مزدور است و کی انقلابی و کی وابسته است و کی آزاده.
سعید