نگاهی به همدستی بیست ساله ی یک دیکتاتور و یک شریک تروریست، درک دلایل اختلاف سازمان مجاهدین خلق با حکومت پس از صدام را آسان تر می کند. از نخستین روزهای گریز سازمان از ایران و استقرارش در فرانسه، دو طرف احساس نزدیکی شدیدی با هم داشتند و از هم آنجا همکاری پنهانی میان آن ها آغاز شد و سازمان مشتاقانه هدایای صدام را پذیرفت تا مخارج خود در فرانسه را تأمین کند. نخستین توافقات صوری در ملاقات میان رجوی و طارق عزیز به دست آمده بود. این ملاقات فرصتی برای گسترش روابط و ارائه خدمت به صدام برای الطافش بود. جالب است بدانیم که صدام اولویت را به رفع تقاضاهای مجاهدین داد و درخواست های آن ها را در رأس برنامه هایش قرار داد و به تدریج حمایت هایش به لحاظ کمی و کیفی افزایش یافت.
پرواز رجوی به عراق و ملاقات وی با صدام و متعاقب آن دیدار با دیگر سران بلند پایه ی عراق، اختصاص دلارهای هنگفت و پادگان نظامی و لجستیکی را در پی داشت و همکاری های گسترده ای را که تا زمان سقوط صدام ادامه داشت، تشدید کرد. طبق شواهد موجود، مجاهدین خلق میلون ها دلار از برنامه ی نفت در برابر غذا را بین سال های 1999 و 2003 از سوی صدام دریافت می کردند. در واقع همان پولی که برای کمک به بقای مردم عراق بود صرف تضمین بقای یک سازمان تروریستی شد تا برای طراحی و اجرای عملیات های تروریستی آینده اش علیه مردم عراق و ایران تقویت شود.
نیازی به اثبات ندارد که تروریست های بالقوه به دنبال گسترش مبارزه خود هستند به ویژه اگر از حمایت شدید و نیرومندی برخوردار شوند. این دقیقاً وصف حال مجاهدین بود هنگامی که در عراق مستقر شدند. رجوی که به استراتژی جنگ چریکی مسلحانه علیه حکومت ایران چسبیده بود، ناگهان تاکتیک های خود برای سرنگونی رژیم را تغییر داد چرا که صدام با کمک های چشمگیرش وی را جسورتر کرده بود. در کم تر از یک سال رجوی توانست « ارتش آزادی بخش » خود را در نزدیکی مرزهای ایران، کاملاً مسلح و آمورش دیده توسط قوای صدام، تشکیل دهد. فهمیدن اینکه هزینه های چنین ارتشی از کجا می آید سخت نبود.
اکنون همه چیز شدیداً تغییر کرده است. دیگر پدر خوانده ای وجود ندارد که به او تکیه کنند و بلکه حکومتی که ملت انتخاب کرده است مصمم به ریشه کن کردن تروریسم و تروریست هاست و عزم راسخ کرده است که منابع کشور را برای صاحبان اصلی آن خرج کند. به نظر نمی رسد هیچ منطقی برای اختصاص همان سهمیه ی سوخت و غذا به اعضای سازمان تروریستی مجاهدین مستقر در اردوگاه اشراف، وجود داشته باشد اما حکومت عراق به دلایل حقوق بشری سعی می کند با آن ها خشن رفتار نکند. اما آیا سازمان مجاهدین قدر این برخورد را می داند؟
بر طبق گزارش های منتشر شده ی سازمان مجاهدین خلق « از سال 2003، بر اساس برنامه ی سهمیه بندی سوخت برای شهروندان عراقی، ساکنان اشرف یک سهمیه ی ماهانه ی سوخت و دیگر محصولات وزارت نفت عراق را داشته اند. آن ها هر ماه پول می دادند و سهم سوخت خود را دریافت می کردند ».
« از پایان سال 2006، هنگامی که سهمیه ی سوخت اشرف به طور غیر قانونی طبق دستور رژیم ایران قطع شد، ساکنان اشرف سوخت مورد نیاز خود را اغلب از خارج از عراق و بازار آزاد تهیـه کرده انـد کـه در این راه با دشواری های بسیار مواجه هستند و چندین برابر بیش تر از قبل می پردازند. با این وجود، از ژوئیه سال 2009، کمیته ی عراقی مسئول سرکوب اشرف شدیداً مانع ورود سوخت به اشرف شدند و از نیمه ی اکتبر از ورود سوخت به اشرف کاملاً جلوگیری کرده اند ».
در زمانی که کمیساریای عالی حقوق بشر، نماینده ی ویژه دبیرکل در عراق و یونامی کاملاً از امور و تصمیمات مربوط به اشرف مطلع هستند، اوضاع برای سازمان بسیار بهم ریخته است. مجاهدین که هرگز به رفتارهای خصمانه ی خود علیه دو کشور اعتراف نمی کنند، تاکتیک جدیدی پیش گرفته اند و آن مظلوم نمائی به عنوان شهید بی عدالتی است. سازمان معتقد است که اکنون که هیچ مدافع مؤثری برای فشار آوردن به حکومت عراق ندارد و همینطور حامی برای قدرت بخشیدن به رفتارهای تروریستی و خشونت آمیزش وجود ندارد این تاکتیک به نحو مطلوبی کارگر خواهد بود. ستار اورنگی
ترجمه انجمن نجات https://www.nejatngo.org/en/posts/2958