تنها افتخار مداومی که در سازمان مجاهدین خلق پایدار و پابرجا مانده است، افتخار بزرگ مزدوری است. در این افتخار فارغ از این که برای چه شخص، گروه یا کشوری باشد، عنصر اطاعت و سربه راه بودن در انجام وظیفه خدمت به نحو احسن انجام شده است. در مورد واژه مزدوری نیز آنچه در اذهان به یاد مانده وهمه کما بیش می دانیم عبارتند از کسی است که در قبال انجام کاری مزد دریافت می کند. اما مزدور در زبان امروز معنی منفی دارد و به معنی کسی است که در قبال انجام کارهای نادرست از قبیل تهدید و حمله به مردم و یا حمایت از ظالم و جنایتکار پول دریافت می کند. اگر قرار باشد به طور واضح تر به سابقه مزدوری رجوی و فرقه اش اشاره شود، باید از مجموعه رفتارهای گذشته و امروز این فرقه یاد کرد. قبل از هر چیز باید به این نکته اشاره کرد که مزدور جماعت معمولا بدون آنکه ایدئولوژی یا هدف خاصی داشته باشد تنها به نیت خود برای رسیدن به پاداش مزدوری اش فکر می کند اما تفاوتی که مزدوری رجوی با دیگر مزدوری ها دارد این است که برای مزدوری اش ایدئولوژی تراشی هم می کند و این ایدئولوژی سازی تنها در جهت تقدیس فعل مزدوری انجام می شود. اگر سابقه فضاحت های رجوی و حضور او در عراق و دست به سینه شدن برای صدام را مرور کنیم، رجوی همیشه و در همه حال، قبل از آغاز پروسه مزدوری اش، توجیه تراشی برای مزدوری را در دستور کار خود قرار داده است و از قضا همین توجیه تراشی های ایدئولوژیک در بسیاری موارد به ضرر او تمام شده است زیرا مزدوری که کار خود را انجام می دهد پولش را می گیرد و می رود و به هیچ چیز دیگری هم کار ندارد اما مسعود رجوی برای بسیاری از فضاحت های خود، توجیهاتی ساخته که مقایسه رفتارهای گذشته و حال او، باعث شده او تقریبا در تمامی موارد مزدوری مثل چهارپایان در گل بماند. شاید با ذکر مثالی بتوان این مساله را ملموس تر نمود؛ در فروردین 1359 که چند ماهی تا آغاز جنگ تحمیلی باقی مانده بود، هنگامی که رادیو عراق در گفتاری از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق تجلیل کرد، سخنگوی سازمان طی سخنانی اظهار داشت: «… از آنجا که همزمان با افزایش اختلافات عراق با ایران، این نحوه برخورد، حاصلی جز ضربه زدن به مجاهدین ندارد، لذا به مسئولان این رادیو هشدار می دهیم که اولاً مجاهدین را اسباب ترفندها و معامله گری های سیاسی خود قرار ندهند… نه می توان به هیچ قیمتی مجاهدین خلق ایران را خرید و نه آنها را بازیچه معاملات سیاسی قرارداد… » همچنین در 28 فروردین 1359، مسعود رجوی پس از اظهارات صدام حسین در مورد شرایط پایان درگیری های مرزی ایران و عراق در دیدار با هانی الحسن گفت: «… پیداست که حرف های صدام حسین صرفاً مانور تبلیغاتی و طبل میان تهی است و یا آقای سعدون حمادی می خواهد در افکار عمومی بین المللی موجه جلوه کرده و ایران را مقصر معرفی کند… » اما زمانی که قرار بود طعم خوش مزدوری کام رجوی را شیرین کند، او توجیهات خود را آغاز نمود و 11 سال بعد همین مسعود رجوی در دیدار با سپهبد صابر الدوری رئیس وقت سازمان مخابرات عراق (سازمان اطلاعات عراق) در مورد روابط مجاهدین خلق و رژیم صدام گفت: «… از کلمات محبت آمیز رئیس جمهور (صدام حسین) همچنین از خود شما تشکر می کنم و این بیشتر مرا خجل مند می کند… چیزی جز وظیفه خودمان انجام نداده ایم و نیاز نبود که رئیس جمهور نامه تشکرآمیز به من بدهد. شما بهتر می دانید که چه ماجراهایی بوده و در چه نقطه دقیقاً ما دستمان را در دست هم گذاشتیم… سرنوشت ما واحد است، خون های ما در هم آمیخته است… »(1) البته این قصه دم جنباندن های رجوی برای صدام به همانجا ختم نشد و هر بار که دست نوازش صدام به سر او کشیده می شد، او مراتب تقدیر و تشکر خود را ابراز می نمود، چنانچه او در گفته های خود اعلام کرد: همین چند وقت پیش خدمت سید الرئیس بودم ودرب فیلق را بروی ما باز کرد وتعدادی تانک وسلاح به ما داد ومن به سید الرئیس قول دادم هرکس به صاحب خانه چپ نگاه کند قلم پاش رو میشکنیم و سید الرئیس قول داد اضافه براین سلاحهایی که داده تانک T72 هم بدهد ومن از سید الرئیس کلی تشکر کردم. زمانه که گذشت و صدام عزیز در بند آمریکایی ها اسیر شد و بعد از آن به دار مجازات آویخته شد، جهت دم تکان دادن ها نیز تغییر کرد و به گفته سرکردگان پادگان اشرف، « با اتکا به انقلاب خواهر مریم سلاح هایمان را به آمریکایی ها دادیم اما تسلیم نشدیم»!!! آدم می ماند که این چه جور آزادی است که این جماعت از آن دم می زنند. آمریکایی ها که به اشرف آمدند و سید الرییس که به درک رفت نیت خیر سران اشرف در قالب مزدوری دیگری جلوه کرد، تا آنجا که به گفته یکی از جدا شده ها: « در زمان حضور آمریکایی ها در اشرف فهیمه اروانی ومهوش سپهری(نسرین) خدمت سرتیپ فرات وسرهنگ ندا میرسیدن.»(2) و چیزی شبیه ملودرام خلق می کردند، البته با تئوری عدم تسلیم و تلاش برای آزادی وطن،از جوار خاک میهن! اما آنچه مسلم می کند که رجوی الحق و الانصاف یک تروریست واقعی است، افعال گذشته و امروز او در برخورد با اربابان است، به عبارت بهتر او حاضر است امروز از کسانی که زمانی به بدترین وجه ممکن یاد می کرده، تمجید کند یا کسانی را که زمانی برای قدیس بوده اند کنار بگذارد. البته زمانی که منافع رجوی و فرقه اش ایجاب کند و خود درگیری های ذهنی او برای نزاع میان ایدئولوژی و مزدوری زیاد شود، مشخصا از اولی به نفع دومی فاکتور گرفته می شود. در فهرست بلند و بالای رفتارهای تروریستی رجوی آثار به یادماندنی زیادی خلق شده است؛ حملات خمپاره ای، بمب گذاری ها و قتل های مرتکب شده توسط منافقین تاکنون بارها توسط نهادهای بین المللی، وزارت امور خارجه امریکا، سازمان های تحقیقاتی چون مؤسسه ملــی تحقیقات دفاعی RAND و وب سایت های جدا شده ها منتشر شده است. از مهمترین فعالیت های تروریستی سازمان علیه اهداف غیرنظامی موارد زیر را می توان نام برد. حمله به دفاتر جنرال موتورز درسال 1351، بمب گذاری در بانک عمان و کمپانی نفتی پان ـ امریکن و سفارت انگلستان در سال 1353، حملات انتحاری علیه ائمه جمعه درتهران، تبریز، مشهد، شیراز و رشت در سال های 1360 و 1361، حملات همزمان به سفارت های ایران در سیزده کشور جهان در سال 1370، بمب گذاری در دادگاه انقلاب تهران در 1377، حمله خمپاره ای به دانشگاه شهید چمران اهواز 1379، حمله خمپاره ای به مجتمع مسکونی در تهران در 1379… نکته جالب اینکه همه این موارد در زمان هایی انجام شده که منافقین ادعای مبارزه با امپریالیسم را داشته اند اما امروز از همان امپریالیسم استمداد می طلبند. این مسئله نشان می دهد که رجوی مزدوری را به خوبی می شناسد اما همین چاشنی ایدئولوژیک کردن مزدوری، بارها برایش درد سر ایجاد کرده است. ****
1 – به نقل از کتاب برای قضاوت تاریخ: متن مذاکرات مسعود رجوی با مسئولان اطلاعاتی عراق در زمان حکومت صدام
2 – هادی نگراوی
پدرام امینی