آقای هادی شبانی که از دیگر شرکت کنندگان در این نشست بود در پاسخ سوال آقای موسوی اظهار داشت:
رجوی که سال ها کفگیر ایدئولوژیکی اش به ته دیگ خورده و اکثر افراد مسئله دارند و منتظر فرصت برای رهایی از جهنم او هستند، خوب متوجه این موضوع هست و می داند که اگر این افراد به بیرون قرارگاه بروند و در محیطی آزاد و بدون حضور مسئولین با خانواده های خود ملاقات کنند دیگر به قرارگاه بر نخواهند گشت. به همین دلیل هم سعی دارد تا به هر طریق ممکن مانع دیدار آنان با خانواده هایشان در بیرون قرارگاه بشود.
رجوی حتی در پیام و اطلاعیه خود ملاقات افراد در داخل قرارگاه را به بهانه مزدور بودن خانواده های اعزامی به درب اشرف ممنوع اعلام کرد. او جدا از ممنوعیت ملاقات در داخل و خارج قرارگاه در پیام 24 بهمن 88 خود با دغل کاری و فریب و تفسیر به رای از آیات و روایات و رجوع به مثال های تاریخی سعی کرد تا در آخرین لحظات ذهن افراد و اعضا را با پیش کشیدن مسائل تاریخی و آوردن مثال هایی از پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) و حضرت نوح و… بدزد و در کنترل خودش داشته باشد.
آقای شبانی با اشاره به قسمتی از پیام رجوی گفت:
به نمونه ای از دجالیت رجوی در رابطه با افراد و اعضای اسیر اشرف توجه کنید:
او در قسمتی از پیام در یک فرصت طلبی با مقایسه خود با حضرت عیسی مسیح می گوید: تقریبا دو هزار سال پیش عیسی مسیح در همین باب مضامین شگفتی گفت « که هر کسی که خانواده خود را بیش از من دوست بدارد لایق من نیست ».
رجوی که سخت از حضور خانواده در بیخ گوش اعضایش به وحشت افتاده است تلاش دارد تا با دجالیت خاص خودش افراد را به فریبد و با آوردن مطالبی از نهج البلاغه مفهوم خانواده را تغییر داده و بگوید که امام علی (ع) هم در زمان خودش خانواده ایدئولوژیکی و تنی و خونی را فرق می داد و سعی کرد با آوردن مثال های تاریخی مانع تصمیم گیری آنان برای ملاقات با پدران و مادران خود بشود.
البته وی در جای دیگری از پیامش از درماندگی و از سر استیصال سعی کرد، تا با تهدید خود را بر اوضاع مسلط نشان دهد و خطاب به اعضا گفت.
یادتان باشد که تا وقتی بیرون حریم ما هستند عکس العمل خود بخودی نشان ندهید.. اینبار اما مجاهدین می خواهند از بنیاد حسابشان را با مزدوران و تورهای وزارتی تصفیه و جدا کنند.
در صورتی که شما در همین فیلمی که چند دقیقه پیش برای شما پخش شد دیدید خانواده ها درب قرارگاه را شکستند و داخل قرارگاه شدند ولی مسئولین فرقه جرات حضور را نداشتند.
پس از این صحبت های روشنگرانه، آقای محمد علی نیکزاد برادر اسیر محمد رضا قنبر زاده از چگونگی ملاقات با برادرش در سال 83 در قرارگاه اشرف گفت:
در سال 83 وقتی بعد از چندین سال بی خبری و عدم تماس از طریق انجمن به ملاقات برادرمان رفتیم چندین نفر مراقب ما بودند و نمی گذاشتند که بین ما ارتباط عاطفی بر قرار شود و به بهانه های مختلف وسط حرف می آمدند تا وقت ملاقات ما تمام شود.
کاملا معلوم بود که برادرم از ترس مراقبین نمی تواند حرف دلش را بزند و هرگز هم تا آخر ملاقات نگذاشتند با او خلوت کرده و با او درد و دل کنم
آقای نیکزاد ضمن انتقاد از عملکرد ضعیف دولت جمهوری اسلامی در رابطه با عدم پی گیری و تعیین تکلیف افراد فرقه در اشرف گفت:
دیگر زمان آن رسیده است که تحت هر شرایطی به عراق برای تعیین تکلیف و آزادی برادرم بروم.
او در رابطه با بی اطلاعی و بی خبر نگه داشتن افراد توسط مسئولین فرقه گفت وقتی در ملاقات قبلی به برادرم گفتم برگرد به ایران، گفت: چه تضمینی وجود دارد تا من به داخل ایران برگردم.از این جمله او معلوم بود که مسئولین فرقه چه فضایی از داخل ایران برای آنان درست می کنند تا آنان نتوانند تصمیم به بازگشت بگیرند و به همین دلیل خود را در بلاتکلیفی تگه می دارند من در همان مدت کم حضور خود در اشرف در سال 83 کاملا متوجه شدم که آنان در محیط بسته و بدون اخبار و وسایل ارتباط جمعی مثل رادیو،تلویزیون و… هستند.
آقای عبدالمناف شعبانی نیز که در سال 82 برای ملاقات برادر اسیرش محسن شعبانی به اشرف رفته بود از نحوه برخورد مسئولین قرارگاه و هم چنین چگونگی مراقبت افراد کاشته شده سازمان برای حاضرین صحبت نمود و در این رابطه اظهار داشت:
بعد از مدتها دست به سر کردن و وقت کشی ما را به همراه برادرمان و دو مراقب دیگر به مکانی بردند که فقط دو تخت وجود داشت که این مراقبین حتی موقع استراحت و خواب هم ما را رها نمی کردند و جالب اینکه این دو نفر بین من و برادرم خوابیدند تا مبادا صحبت های خاصی بین مان رد و بدل شود.
او سپس ادامه داد در طول مدت ملاقات فقط چند دقیقه به بهانه قدم زدن با او خلوت کردم و به او پیشنهاد فرار دادم او گریه می کرد و می گفت امکان فرار دو نفرمان نیست اگر گیر بیافتیم من که سالها اسیر هستم تو را گرفتار می کنند.
آقای شعبانی نیز ضمن نگرانی از بلا تکلیفی سالیان اعضای فرقه و از جمله برادرش محسن گفت: چطور دولت عراق نمی تواند آنها را از عراق خارج کند؟ و یا اقدامات جدی تری نسبت به اخراج آنان به عمل آورد تا این افراد بتوانند بدون حضور مسئولین تصمیمی برای خودشان بگیرند؟
آقای شعبانی که از دیدگاههای مجاهدین نسبت به خانواده ها خیلی گزیده بود بعض آلود ادامه داد چرا رجوی سقط نمی شود تا این بچه ها از دستش رها شوند؟
این بار بایستی خانواده های بیشتری بروند تا فشار بیشتری به رهبران فرقه بیاورند اگر اعزام شوم قصد دارم تا رهایی برادرم هر چند وقت هم طول بکشد در جلوی قرارگاه بنشینم تا او را از چنگال رجوی دیکتاتور رها کنم.
او که اشک در چشمانش جمع شده بود ادامه داد:
نمی دانید وقتی حال پدر پیر و خانه نشینم را می بینم چه احساسی پیدا می کنم. تمام آرزو و دعایش این است که یکبار روی پسرش محسن را ببیند.
در ادامه نشست آقای نوروز توکلی که 20 سال اسیر فرقه رجوی در اشرف بوده توضیحاتی در رابطه با فضای افراد نسبت به بیرون قرارگاه به حاضرین داد و بیان داشت:
به دلیل بی خبری و عدم دسترسی به وسایل ارتباط جمعی مثل رادیو، تلویزیون و حتی روزنامه، افراد از مسائل جامعه و بیرون قرارگاه اطلاعی ندارند و مسئولین هر فضایی که می خواهند به افراد می دهند و آن چنان فضایی درست می کنند که افراد پیش خود تصور می کنند اگر از مناسبات فرقه خارج شوند در بیرون مناسبات (چه در ایران و چه در خارج) گرفتار گرگ هایی می شوند که منتظرند تا آنها را بخورند.
آنان بچه ها را از رفتن به داخل ایران می ترسانند، آنها حتی بچه ها و به خصوص خانم ها را از آمریکائی ها می ترساندند و هدفشان این بود که مبادا نیروها فرار کرده و به آمریکائی ها پناهنده شوند.
مسئولین مجاهدین فضایی در اشرف درست می کنند که افراد احساس کنند در هیچ مکان دیگری نمی توانند زندگی کنند و در هیچ جا آرامش نخواهند داشت.
آقای سید رجب موسوی نیز که از صحبت های دوستان متاثر شده بود اظهار نمود:
خدا رجوی را لعنت کند برادرم سرباز بوده و اکنون اسیر مجاهدین است و تا سال 82 که برای ملاقات او به اشرف رفتیم از او خبری نداشتیم و رجوی هم هیچ اطلاعی به ما نداد بعدها متوجه شدیم که نزد مجاهدین اسیر است.
او اظهار داشت که در ملاقات های سال 82 به نزد او به اشرف رفتیم برادرم می گفت من چون سرباز بودم و اسیر شدم اگر به ایران برگردم مرا می کشند.
الان که از وضعیت این بچه ها مطلع شدم می فهمم که مسئولین رجوی چقدر روی آنها کار کرده و آنها را از بازگشتن به ایران ترسانده اند.
به نظرم به همت همه خانواده ها می توانیم در این مرحله همه بچه ها را از اسارت رجوی در آوریم و اگر همه خانواده ها با هم جلوی درب اشرف جمع شوند و به سراغ عزیزانشان بروند رجوی نمی تواند کاری کند و آن وقت بچه ها نیز در ارتباط با خانواده خودشان قرار می گیرند و تکلیف خودشان را مشخص می کنند.
آقای عبدالله افغان از دیگر بازگشته های استان که سالها پیش خودش را از جهنم رجوی رها نموده است در مورد سوءاستفاده ابزاری از افراد و اعضا توسط رجوی گفت:
جان هیچ یک از اعضای فرقه برای رجوی ارزشی ندارد و از آنان چون یک وسیله و ابزار استفاده می کند مگر در تابستان سال گذشته نبود که باعث کشته شدن 11 نفر شد و یا این بار در ملاقات بعد از عید هم با زمینه سازی و درگیری با عراقی ها باعث زخمی شدن 5 نفر از بچه ها شد.
آقای افغان ادامه داد: رجوی اصلا دنبال این درگیری هاست او می خواهد که نفرات را در مقابل خانواده ها قرار دهد تا به لحاظ سیاسی نان آنرا را بخورد و بگوید دیدید گفتم که افراد خودشان حاضر به ملاقات با خانواده شان نیستند.
در پایان جلسه مسئول انجمن طی جمع بندی کوتاهی بیان داشت: همانطوری که از صحبت های تک تک شما بر می آید رجوی جز به خودش به چیز دیگری نمی اندیشد.
جان افراد و اعضا در قرارگاه اشرف ارزشی ندارد و با سوءاستفاده ابزاری از افراد در صدد پیشبرد اهداف فرقه ای خودش است که با اصرار بر این اندیشه تا به حال باعث به کشتن دادن هزاران نفر از اعضا و افراد شده است.
او از این پس نیز هیچ ابایی در به کشتن دادن اعضا و افراد و حتی خانواده آنان ندارد، او در پایان راه فریب و دروغ و دجالیت و پس از شکست های ایدئولوژیکی دست به هر کاری می زند و اکنون در صدد رو در رو قرار دادن عزیزان تان با شما خانواده هاست تا به اهداف خودش برسد.
بنابراین هوشیاری و تلاش شما می تواند کلیه ترفندها و حیله های او را نقش بر آب کند. با حضور مستمر و استقامت بر خواسته های به حق خود که چیزی جز ملاقات و دیدار و تعیین تکلیف عزیزان تان نمی باشد به اهداف خودتان خواهید رسید.
به امید آن روز