خاطرات اعضا جدا شده سازمان مجاهدین خلق
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
اسیری که باید ترانه می خواند
خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت بیست و هشتم اولین بار که یکی از ترانه های من از سیما پخش شد ، یکی از بچه های شمال که الان هم در سازمان اسیر است ، سر کار که تنها بودیم ، گفت محمدرضا خوش به…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
با وجود سابقه زندان ، بعید بود مرا به روی آنتن ببرند
خاطرات سیاه ، محمدرضا مبین – قسمت بیست و هفتم استارت ترانه ها و ورود به برنامه های هنری سازمان ایده اولیه من در مورد شرکت در برنامه های هنری، از قرارگاه همایون شروع شد. اولین کار تهیه یک دفترچه و سپس جمع آوری متن…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
اجبارات برده ساز در العماره عراق …
خاطرات سیاه محمدرضا مبین – قسمت بیست و ششم همه امور روزانه مان ، اجباری و بایدی بود.هرگز اختیار نداشتیم در مورد برنامه ای” نه” بگوئیم ، هرروز و هر لحظه آموزش می دیدیم که نباید” نه” بگوئیم! همواره تمرین می کردیم که حق ”…
- استراتژی خشونت طلبانه
چگونگی قتل مهری موسوی و مینو فتحعلی در کمپ مجاهدین
مهری موسوی دانشجو و تحصیل کرده آمریکا بود. هنگامی که به عضویت شورای رهبری درآمد به او ابلاغ شده بود، دیگر نمی تواند از سازمان خارج شود و هرکس درخواست جدایی کند سزایش مرگ است، با این حال جلوی تشکیلات ایستاد و اعلام کرده بود…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطرات سیاه ، محمدرضا مبین – قسمت بیست و پنجم
نشست های مجاهد سازی اجباری در قرارگاه همایون ، العماره عراق … العماره از شهرهای بسیار گرم عراق بود. هوای شرجی قرارگاه همایون از مشخصه های بارز این قرارگاه بود. هر روز صبح پرچمی را که در وسط قرارگاه در اهتزاز بود نگاه می کردم…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطرات سیاه محمدرضا مبین – قسمت بیست و چهارم
امسال می رویم به تهران… در بعد از تمام شدن نشست سرفصلی کشکی مسعود رجوی موسوم به آ-77، من در یکی از یگان های زرهی ارتش ششم سازماندهی شده و قرار شد به قرارگاه همایون واقع در حومه شهر العماره عراق در جنوب آن کشور…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطرات علی امانی ( جدا شده از فرقه ی رجوی ) – قسمت پایانی
پلیدیهای انقلاب مریم بعد از انقلاب باصطلاح ایدئولوژیک، نشست ها و جلسات مغزشوئی فراوانی به راه انداختند که خسته کننده و بی پایه و اساس بود. تماما ضد بشری و شارلاتانیزم بود. یک نوع نسل کشی بود. تابحال هیچ گروهی و نیرویی چنین کاری نکرده…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطرات سیاه محمدرضا مبین – قسمت بیست و سوم
امسال می رویم به تهران… عید نوروز 1377 ، بعد از پروسه طولانی زندان انفرادی ، در سالن اجتماعات قرارگاه باقرزاده ، در نشست رهبری ، حاضر بودم. مسعود و مریم هم همه را به شور و شوق وادار می کردند. صحبت های مسعود ،…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت دهم
عمر بر باد رفته در اردوگاه های مجاهدین من در سال 1365 در منطقه حاج عمران، شب در هنگام عملیات توسط عراقیان و گروه مجاهدین اسیر شدم. حدودا یک سال بعد خدمت سربازی ام تمام می شد. در این عملیات بنده از ناحیه دو پا…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت هفتم
بعد از اسارت توسط ارتش متجاوز صدام حسین، حدود یک ساعتی در مسیر بودیم با چشمها و دست و پای بسته که ناگهان خودرو در محلی متوقف شد. از زیر چشم بند متوجه شدم که پمپ بنزین است. درهمین موقع تعدادی از شهروندان هجوم آوردند…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطرات سیاه محمدرضا مبین – قسمت بیست و دوم
من بیگانه ترین عضو در سازمان بودم… نوروز 1377 بود، من تازه پس از گذراندن 6 ماه زندان انفرادی در اشرف به جرم نداشته، در سالن اجتماعات باقرزاده حاضر بودم. مسعود رجوی و همسر سومش مریم، از درب کناری سن، وارد شدند.اما من ابدا خودم…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطرات شهرام بهادری – قسمت پنج
نقشه های فرار من در سازمان اشرف/لیبرتی در اشرف بارها و بارها نقشه فرار را در ذهن می پروراندم. خیلی از ذهنم می گذشت که از فرصتها استفاده کنم و فرار کنم اما چون برادرم هم در آنجا بود می ترسیدم که اگر فرار کنم…