خاطرات
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
هفت سال تجربه، برای سالها زندگی – قسمت هفدهم
در قسمت شانزدهم نوشتم که من در بد مخمصه ای گیر کرده بودم، نه راه پیش داشتم و نه راه پس. از طریق تلفن با بچه های مستقر در اربیل در تماس مستمر بودیم و آخرین خبرها و وضعیت بچه ها را رصد می کردیم…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
هفت سال تجربه، برای سالها زندگی – قسمت شانزدهم
در قسمت قبل گفتم سیر تحولات هر روز ادامه داشت، یعنی اینکه هر روز اتفاق تازه ای رخ می داد و ما فقط تماشاگر این اتفاقات بودیم و هیچ نقشی هم در وقوع آنها نداشتیم. تا اینکه یک روز سرهنگ تورلاک پیش ما آمد و…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
نامه ام که برای مسعود رجوی نوشتم – قسمت اول
سال 88 یا 89 بود، دقیقا تاریخ مربوطه را به یاد ندارم، که من برای رجوی نامه ای سراسر انتقادی نوشتم و خط و استراتژی رجوی را زیر سئوال بردم، بعد از چند روز مرا در یک نشست جمعی با حضور دو تن از فرماندهان…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
جرمم این بود که بیمار شده بودم
در فرقه رجوی کسی نباید مریض می شد! اگر مریض می شد به او انواع برچسب ها را در نشست می زدند. مریم رجوی در نشستی گفت ما در مناسبات مریض نداریم. ما بهترین زندگی را در مناسبات برای شما فراهم کردیم و بهترین غذا…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
هفت سال تجربه، برای سالها زندگی – قسمت چهاردهم
در قسمت سیزدهم، نوشتم که وضعیت کلی ما در تیف، نزد آمریکائی ها، چگونه بود و تاکید کردم علیرغم همه سختی هایش، آنرا هزار بار ترجیح می دادیم به مناسبات زور و اجبار رجوی ها. و اما ادامه داستان هفت سال تجربه ی سیاه من…
- عملکرد سازمان مجاهدین خلق
طلوع و غروب یک زندگی – قسمت سی و دوم
نزدیک دو ماهی از حضور نیروها در قرارگاه باقرزاده می گذشت. تاریخ ۲۰ شهریور سال ۱۳۸۰ برابر با ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی بود. یکباره در تمامی سالنها اطلاع داده شد که خبر مهمی است که چند لحظه دیگر پخش خواهد شد . همه در…
- عملکرد سازمان مجاهدین خلق
روایتی خواندنی از داستان فریب برخی اسرا توسط عوامل رجوی
رحیم قمیشی، از رزمندگان با سابقه و آزاده دفاع مقدس با انتشار خاطره ای خواندنی از نحوه اسارت دوستش به نام «محمدرضا» در دام فرقه شیطانی رجوی نوشت: من و محمدرضا از کودکی با هم رفیق بودیم، البته وقتی من کودک بودم او نوجوان بود…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
هفت سال تجربه، برای سالها زندگی – قسمت سیزدهم
در قسمت دوازدهم نوشتم که در تیف با پسرعموی خانمم در یک چادر اسکان داده شدیم، فضای جدید تیف با سازمان خیلی متفاوت بود. و اما بعد: بعدها در سازمان فهمیدم اصل اساسی تناقضات و بحث روی میز، خانه و خانواده است، رهبری سازمان نیز…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
فرار از زندان اشرف و تولدی دیگر – قسمت پایانی
هادی شبانی در قسمت قبل خاطرات خود تا آنجا گفت که موفق می شود با برادرش ارتباط تلفنی برقرار کند: من از طریق تماس با همسایه مان شماره تلفن برادرم را بدست آوردم و توانستم به کوری چشم رجوی بعد از بیست سال با او…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
هفت سال تجربه، برای سالها زندگی – قسمت دوازدهم
در قسمت یازدهم توضیح دادم که چگونه ماهیت وابسته سازمان به آمریکایی ها و بیگانه ها، بیشتر روشن شد و از نزدیک دیدم که تمامی ژست های قبلی سازمان، به پشیزی نمی ارزد. و ادامه : هیجانات اولیه در زمینه برخورد، نوع نگرش آمریکاییها به…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
نحوه برخورد فرقه رجوی با بیماری اعضا – قسمت دوم
در قسمت قبلی توضیح دادم که چگونه رجوی ها بر اساس بند 41 از کتاب تئوری انقلاب مریم که قوانین حاکم بر تشکیلات فرقه بود، عملاً بیمار بودن اعضاء را نفی می کرد و در نتیجه از یک سو باعث فشار تشکیلاتی بر روی افرادی…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
تبعیض در مناسبات فرقه رجوی
همان طور که بارها نمونه های عینی آن از زبان جداشده ها نقل شده، در مناسبات سازمان مجاهدین خلق افراد ارزشی ندارند جز برای فدا و بیگاری در جهت منافع سران فرقه. به نیازها و درخواست های افراد اصلا توجهی نمی شود مگر افراد رده…