خاطرات
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
روایت زندان مخوف ابوغریب زخم وخیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت اول
روایت زندان ابوغریب روایت تمامی اعضایی است که روزی تمامی وقت، زندگی و جوانی خود را صادقانه برای رجوی گذاشتند. اما همین اعضا وقتی روزی تصمیم گرفتند تا بدنبال زندگی خودشان بروند زخم خیانت و نامردی رجوی بر تنشان نشست. رجوی ادعا می کرد که…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت هشتم
در قسمت قبل از تصمیم دوستم برای بازگشت به ایران گفتم. صحبت های دوستم بدجوری من را متعجب و کلافه کرده بود! اصلا نمی توانستم باور کنم که او به ایران برگردد! ما بارها با یکدیگر در رابطه با ضرورت رعایت مرز سرخ ها که…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت چهاردهم
در قسمت قبل از ترک اشرف گفتم. همه نفرات مقر را جمع کردند و گفتند آماده حرکت شوید. از پادگان اشرف حرکت کردیم و به سمت بیابانهای عراق حرکت کردیم. محل استقرار ما محلی بود بنام جبه داغ. ما در پراکندگی بودیم و خبرهای بمباران…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت هفتم
در قسمت قبل از صحبت با یکی از افراد جداشده در تیف گفتم که از نحوه پیوستنش به مجاهدین خلق با من صحبت کرد و از آشنایی با دختری گفته بود که او را به عراق و اشرف کشاند. او در ادامه داستان خود گفت:…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
از پیوستن تا رهایی – قسمت هجدهم
در قسمت قبل تا آنجا گفتم که مرا برای نشست مریم و مسعود صدا کردند. ابتدا فکر کردم تنها هستم و در ذهنم هزاران سوال بی جواب بود. اما کم کم متوجه شدم که 15 نفر از اعضای غیر مجاهد دیگر هم هستند. در همان…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت ششم
در قسمت قبل تا آنجا گفتم که بعد از اولین تماسم با خانواده ام ، سوالات زیادی در ذهنم ایجاد شده بود که در تنهایی به آنها اندیشیدم. اما حالا احساس می کردم بعد از سالها برای انبوه سوالاتی که رجوی در ذهن ما القاء…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت پنجم
در قسمت قبل از اولین تماس با خانواده گفتم. صدای مضطرب وهیجان زده ای در گوشم پیچید. علی تو هستی؟ برادر عزیزم کجا بودی در این سالها؟ بغض در گلویش بود. صدایش لحظه ای قطع شد. هق هق گریه امانش نمی داد . قدری که…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
6 ماه حضور در زندان فرقه بر من چگونه گذشت – قسمت پایانی
در قسمت قبل توضیح دادم که چگونه نسرین سعی کرد با مظلوم نمایی مرا از تصمیمم برای جدایی از تشکیلات، منصرف کند. صبح روز بعد از برگشت از نشست نسرین، فرید از مسئولین نزد من آمد و گفت گزارشی برای خواهر نسرین نوشتی؟ وی فکر…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت چهارم
در قسمت قبل به این موضوع اشاره کردم که تحت تاثیر تبلیغات فریبنده مجاهدین ما برای حفظ جان خانواده هایمان تمایلی برای برقراری تماس از خود نشان نمی دادیم تا برای آنها مشکل امنیتی بوجود نیاید. به هر ترتیب در جریان یکی از تماسها، دوستم…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت سوم
در قسمت قبل از ورودم به تیف گفتم. اولین شبی که بعد از سالها خودم تصمیم گرفتم چه ساعتی بخوابم! ساعت 9 صبح با صدای یکی از بچه های هم چادری از خواب بیدار شدم، بساط صبحانه را پهن کرده بودند.هر 8 نفر به دور…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
از پیوستن تا رهایی – قسمت هفدهم
در قسمت شانزدهم به نشست ها و روش های کنترل افراد در خصوص انقلاب ایدئولوژیک و تبعات و تاثیرات آن روی نیروها توضیح دادم، اما به دلیل اینکه پرداختن تخصصی و دقیق به موضوع انقلاب ایدئولوژیک از اهداف این مطلب نیست و همچنانکه از اسم…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت سیزدهم
در قسمت قبل تا آنجا گفتم که ما را به قسمت پذیرش منتقل کردند. خودم را به مسئول آنجا معرفی کردم و مشغول به کار شدم. چند نفری در محوطه داشتند گل یا پوچ بازی می کردند . در ساعت استراحت موفق شدم با یکی…