خبر خروج شما از کمپ اشرف را دیروز از یکی از دوستان شنیدم و در دل به شما بخاطر جسارتتان احسنت گفتم! انسانهای بزرگ برای رسیدن به آزادی یا راهی خواهند یافت یا راهی خواهند ساخت! گرفتن این تصمیم برای زنان و مردانی که سالیان سال در کمپ اشرف بسر برده اند نیاز به یک اراده و انتخاب بزرگ دارد. والبته داشتن یک زندگی آزاد لیاقت میخواهد که شما با شجاعتتان قطعا این لیاقت را داشته اید.
ساکنان اشرف سالیان سال است که تحت تاثیر تبلیغات بی امان سرکردگانشان هستند و کمترین اعتماد به نفسی ندارند. آنان گمان می کنند که با خروج از اشرف توان حل و فصل مسائل مالی و معیشتی خود را هم نخواهند داشت و بسیاری هستند خصوصا از بین زنان موجود در اشرف که از ترس مواجهه نشدن با این تضاد فکر خروج از آن مکان هم برایشان سخت است. چه رسد به اقدامی عملی! ولی شما با یک تصمیم درست خود را از آن مکان جهنمی نجات دادید و بهای آزادی خود را خود پرداخت کردید!
قطعا بچه هایی که پس از سالیان سال بودن در آن مکان وقتی به زندگی عادی وارد میشوند بدلیل اینکه روزهای تلخ اسارت را چشیده اند اکنون طعم شیرین زندگی بدون جبر و فشارهای گوناگون را بیشتر حس میکنند! چرا که قدم زدن بدون ترس و اضطراب در خیابان برای ساکنان اشرف چیزی شبیه یک آرزوست! تماشای تلوزیون، استفاده از کامپیوتر، رفتن به پارک بهمراه یک دوست و حتی یک خنده از ته دل برای ساکنان اشرفت جرم و ممنوع اعلام شده است. آری، داشتن ابتدایی ترین موضوعاتی که در عقب مانده ترین جوامع امری بسیارعادی تلقی میشود برای ساکنان اشرف آرزوست! و تمام این فشارها و کمبودها بدستور مستقیم شیاد بزرگ قرن یعنی رجوی اعمال میشود. چرا که می داند که اگر کادرها و نیروهایش از حداقل امکاناتی که یک انسان باید داشته باشد بهره مند شوند و خدای ناکرده چشم و گوششان باز شود دیگر ذره ای مزخرفات آنان را باور نخواهند کرد و در آن اردوگاه نخواهند ماند! پس مانند تمام گروههای فرقه ای حداقل امکانات را هم به نیروهایشان نمیدهند تا مبادا مشکلی برایشان بوجود آید!
زندگی در جامعه خصوصا برای کسی که سالیان سال در جامعه زندگی نکرده و قوانین زندگی را بلد نیست، البته مشکلات و مسائل خاص خودش را دارد. برای داشتن درآمد مناسب و درست کردن یک زندگی خوب بایستی از صبح تا شب کار و تلاش کرد. اما وقتی میدانی که حاصل تلاش و زحمتی که میکشی به جیب خودت میرود سختترین کارها را با اشتیاق انجام میدهی!
برادر شما علیرضا از دوستان خوب و قدیمی و بقول مجاهدین از هم محفلی های من بود. او هم از سالیان گذشته از بودن در کمپ اشرف خیلی خسته و ناراحت بود. ولی همیشه میگفت بخاطر شما و دو خواهر دیگرتان که آنجا هستند مجبور است که بماند. او میگفت: که نمیتوانم خواهرانم را اینجا که معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظارمان است تنها رها کنم! بامید آن روزی که شما و دیگر اعضاء خانواده تان در کنار هم و در آرامش و امنیت کامل باشید و از بودن در کنار هم، لذت دنیا را ببرید.
یکبار دیگر آزادیتان را به شما صمیمانه تبریک میگویم و برایتان بهترینها را آرزو دارم.
باقری