وقتی به عراق سفر می کنم برای نجات فرزندم عازم پادگان اشرف می شوم در مقابلم دنیای خشن را می بینم دلم می لرزد بارها از خودم پرسیده ام که ما انسانها و انسانهایی که در پادگان اشرف (قلعه خفاشها) هستند چرا اینقدر از ما دورند. چرا آنها ما را از یاد برده اند و چرا ما را فراموش کرده اند. چه کسی مسبب این کار است. کاش می شد سران شکنجه گر چهره های عبوس، چهره های خشن، ترسناک ترین دشمن انسانیت را می دیدم و به آنها می گفتم ای سران شکنجه گر فرزندان ما از دست شما به کجا پناه ببرند. آه که بغض گلویم را می فشارد… خدا یا تنها کس من تویی… خودت فرزندان ما را از شر این ظالمان و ستمگران نجات بده… نگذار تنها بمانند…بیش از این نگذار این دغل بازان و فریب دهندگان آنها در اسارت خود بگیرند.