رجوی و مسیرهای پیش رویش و به تعبیر خودش تابلوهای روبرویش
به طور کلی ابتدا این نکته را باید گفت که راه رو به جلوئی برای رجوی متصور نیست ولی در زیر به راهکارهایی که می توان برای فرار رجوی از بحران خودساخته متصور بود اشاره کرد:
رجوی بعد از بحرانی که در کمپ اشرف برای خودش بوجود آورد و تعدادی را قربانی خیره سریهای خویش نمود، راه حل هایی را پیش روی خود می بیند، با این حال باید گفت آقای رجوی همیشه خوش بین نباش و دلت را بیهوده خوش نکن، نگه داشتن تعدادی را در اشرف به امید اینکه راه برگشتی متصور است عاقبت و نتیجه آن را دیدی. حال چند راه وجود دارد و رجوی باید یکی از اینها را بپذیرد.
شق اول پافشاری هم چنان بر ماندن در لیبرتی و کند کردن روند انتقال به کشورهائی که اعلام پذیرش کنند که باز نتیجه آنهم معلوم است، مجددا آماج گلوله های خمپاره و کشته شدن تعدادی دیگر و فرار یا مرگ های مشکوک دیگر که این راه هیچ دردی را چاره نمی کند. چون افراد دربند روحیه خود را باخته و روحیه سایرین را هم خراب تر می کند و نتیجه آن کینه بیشتر به رجوی خواهد بود که عامل تمام این وقایع را از چشم رجوی می بینند و دیر نخواهد بود که شعارهای ضد رجوی شنیده خواهد شد.
راه کار بعدی همانطور که آقای رجوی بارها آن را تکرار کردند مرگ دسته جمعی افراد دربند یا به قول رجوی حرکت عاشوراگونه (البته بدون حضور خودش؟! و صرفا قربانی کردن دیگران) که این نیز فاجعه دیگری خواهد بود و رجوی با این اقدام پرونده جماعت خود را برای همیشه خواهد بست. سومین راهکار اینکه خودش درخواست بدهد که زودتر از کشور عراق خارج شود و همکاری با ارگانهای سازمان ملل و جان افراد را حفظ نماید هر چند رجوی از این راهکار استقبال نمی کند چون حضور این افراد در خارج دست آنها را باز می گذارد برای افشاگری و شاید هم رجوی تحمل آن را نداشته باشد و صد بار آرزوی مرگ کند.
رجوی در حال حاضر مثال مار زخمی است و به دور خود می پیچد. نه راه پس و برون رفت از این بحران را دارد و نه تفاوتی در کل ماجرا می کند هر گونه تصمیمی که بگیرد فرقی ندارد رجوی به لحاظ سیاسی منزوی و سوخته شده است چون هر اقدامی که انجام دهد در نتیجه کار چیزی را عوض نخواهد کرد و جالب تر اینکه دیگر حامیانش هم متوجه شدند دیگر وقتش رسیده کنار بکشند و بیشتر از این خودشان را رسوا و انگشت نما نکنند.