مصاحبه بابک رهنورد را از سیمای دروغین فرقه رجوی گوش می کردم لازم می بینم نکاتی را در باب آن موضوع مربوطه اشاره کنم ، جالب است هم مصاحبه گر و هم مصاحبه شونده ورد کلامشان کلمه بحران یا تشدید بحران در درون نظام بوده است.
من نمی دانم این چه بحرانی است که نظام ایران چهار دهه است که با آن دست و پنجه نرم می کند اما هر چه جلوتر می رود قویتر و قدرتمندتر و با ثبات تر می شود!! واقعاً جای تعجب دارد.
فرقه رجوی از سال 60 به بعد با این کلمه بازی و همچنان ادامه می دهد. لازم است اشاره کنم بحران یعنی چی ؟ بحران پیشامدی است که به صورت ناگهانی رخ می دهد و وضعیتی خطرناک و تهدید آور برای فرد یا گروه یا به جامعه راه پیدا می کند مثلاً بحران مالی به وضعیتی گفته می شود که در آن درصد قابل توجهی از ارزش برخی از دارائی ها به صورت غیر مترقبه از بین برود مشخصه اصلی این بحران کاهش میزان نقدینگی در نظام بانکی و اعتباری است.
برای بر طرف کردن آن نیاز به اقدامات اساسی و فوق العاده ای است مثلاً بحران کم آبی اقدامات دیگری را طلب می کند و ….
اما اعضای فرقه با کلمه بحران بازی می کنند هیچ درک درستی از این کلمه نه در معنا و نه در مفهوم از آن ندارند مثلاً یک شخصی اگر در داخل نظام علیه یک شخصیتی موضگیری کرده باشد می گویند بحران فراگیر، مثلاً جان بولتون یار قار مجاهدین که توسط ترامپ از کاخ سفید اخراج شد حالا در ارتباط با این موضوع ، چون یک مقامی در فلان سایت یا روزنامه اشاره کرده نباید بقیه خوشحال باشند بنابراین این خود بحران تازه ای در درون نظام است یا خودکشی دختر جوانی اینروزها روی آنتن ها است از زاویه فرقه و اعضای نگون بخت تبدیل به بحران می شود ، مثلاً تصادف می شود یا فلان صنف اعتصاب می کند یا قیمت ها توی جامعه بالا و پایین می شود و خیلی از موارد دیگر نمی خواهم به تک تک آنها اشاره کنم خلاصه اعضای فرقه از ریز تا درشتشان از سر پیسی و بیچارگی و افلاس به هر چیزی دست می زنند تا خود را بدان قلاب کنند نافهمی به حدی است که معنای کلمات را هم درک نمی کنند همواره بحران ، بحران یا تشدید بحران را با آب و تاب فراوان نشخوار می کنند.
اما کسی که بحران زا و بحران زیست خود رجوی است بعد از عملیات دروغ جاویدان در حقیقت استراتژی سازمان به بن بست خورد دیگر حضور فرقه در عراق معنی نداشت رجوی خود می فهمید راه برگشتی برایش متصور نیست برای این که به تناقضات اعضایش جواب ندهد سماجت کرد بی جهت افرادش را بهانه های واهی در اشرف نگه داشت و تعداد زیادی را هم به کشتن داد. در اشرف شاهد بحران سازی رجوی بودیم ، رجوی برای نیروهایش ارزشی قائل نبود اگر ذره ای انصاف داشت و شرف ، باید صادقانه بعد از عملیات فروغ به نیروهایش می گفت ما تا اینجا توانستیم بکشیم اما دیگر توی عراق جایی برای ماندن و مقاومت کردن ما نیست در یک کلام می آمد به خودش انتقاد می کرد که انتخاب درستی در خط مشی نداشت از انجائی که او مرد خود خواهی است جسارت چنین تنظیمی را هم نداشت که از خودش بروز دهد به همین دلیل پایه از بنیاد کج بنا شده بود و تا ثریا هم کج رفت. آری رجوی به دلیل خود خواهی اش اعضایش را قربانی کرد تا مقابل واقعیت ها واقع نشود و به همین دلیل تن به غیبت داد تا به سئوالات اعضایش پاسخ ندهد این است منش رهبر فاسد و جنایتکار سازمان مجاهدین.
بحران واقعی را رجوی ایجاد می کرد از اشرف اخراج شد و به لیبرتی به عنوان سر پل جابجا شدند تا بلکه از آنجا به یک کشور ثالث بروند از آنجائی که اشرف به گفته رجوی کانون استراتژیک نبرد عنوان شده بود!!! باز هم از سر خود خواهی نیامد حرفش را پس بگیرد و بگوید من اشتباه کردم همین که به لیبرتی رفتند با یک اقدام فرار به جلو ، به نیروهایش پیام داد لیبرتی پلی است به سوی تهران!! صداقت رجوی را دریابید!!!. کسی نیست از خودش بپرسد تو که گفته بودی اگر تک تک ما بمیریم اشرف را رها نمی کنیم اشرف کانون استراتژیک نبرد و …؟ حالا معادله تغییر کرد لیبرتی پلی است به سوی تهران چطور سر از آلبانی در آورده است!! جالب این است وقتی همگی به آلبانی رفتند مریم رجوی و بقیه مسئولین ادعا کردند ما پیروز شدیم باید بگویم اگر این پیروزی است پس شکست چه تعریفی دارد ؟
گلی