نوشته ی فرار رو، نوشته ایست که قبلا توسط آقای محمد درودیان منتشر شده که باز انتشار آن مناسب اوضاع فعلی (قصد فرقه ی رجوی برای برگزاری میتینگ پرهزینه ی ویلپنت پاریس و فرارسیدن سالروزننگین 30 خرداد 1360) تشخیص داده شد و بعلت طولانی بودن نوشته، مقرر شد که این نوشته درچند بخش تقدیم خوانندگان گردیده وجوابی به سئوالاتی باشد که این روزها میتواند درذهن کسانی که آشنائی کافی با علل سقوط وشکست های پی درپی باند رجوی باشند، شکل بگیرد.
انجمن نجات استان آذربایجان شرقی
در این روند، سازمان عملیات موسوم به آفتاب را در فکه همزمان با حمله گسترده عراق برای بازپسگیری فاو آغاز کرد. (همان، ص289) سازمان از پیروزیهای اولیه به این نتیجه رسید که <توان یک یگان ما با سه یا چهار یگان ارتش ایران برابر است. یک گردان برای در هم شکستن چند گردان کلاسیک ارتش کافی است.>(همان، ص 292)
بر پایه ارزیابی جدید سازمان از اوضاع نظامی جبهه، سازمان پس از حمله به مهران- تحت عنوان عملیات چلچراغ- شعار "امروز مهران، فردا تهران" را سر داد.
صدام درهشتم تیر سال 67 ضمن پیشبینی تغییر اوضاع جنگ به سود عراق، به عملیات سازمان درمهران اشاره و گفت: "قهرمانیهای مجاهدین خلق در مهران موّید این سخن میباشد".(همان، ص303)
سازمان در مرحله جدید در حالی که عملیاتهای خود را در هر مرحله نسبت به گذشته گستردهتر میکرد و در اندیشه خیز نهایی به سمت تهران بود، تصور میکرد با وجود تحولات نظامی بر اثر پیشرویهای عراق و فشار به ایران برای اتمام جنگ، ایران از پذیرش قطعنامه امتناع خواهد کرد. (همان، ص 304) سازمان معتقد بود، ایران به دلیل بسته بودن همه راهها با عراق، صلح نخواهد کرد و ادامه جنگ به معنای کاهش توان نظامی و اقتصادی ایران خواهد شد و این روند تا شکست ایران ادامه خواهد یافت. (همان، ص305) و سازمان در این مسیر فرصت خواهد داشت تا در ادامه عملیاتهای خود، خیز بلند به سمت تهران را بردارد.
با اعلام خبر پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، تمامی نقشه و طرحهای سازمان با بنبست مواجه شد. اولین واکنش سازمان در مورد پذیرش قطعنامه از سوی ایران، برگزاری نشست رجوی با اعضا بود. عصر جمعه 31/4/67 حدود ساعت شش بعدازظهر در قرارگاه اشرف اعلام شد، ساعت هشت در سالن عمومی حضور داشته باشند. (همان، ص 305)
رجوی در این نشست با یادآوری شعار "اول مهران، بعداً تهران" گفت: دیگر وقت آن رسیده به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیدهایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم میشود وی نام عملیات را فروغ جاویدان اعلام و تأکید کرد باید در عرض دو یا سه روز انجام شود. وی معتقد بود اگر عملیات با سرعت انجام شود، رژیم فرصت بسیج نیرو پیدا نخواهد کرد، چون اصلاً به فکرش هم نمیرسد که ما بتوانیم در عرض این مدت به تهران برسیم. (همان، ص306)
رجوی برای ایجاد آمادگی در نیروها با اشاره به اینکه "ما از قبل تصمیم انجام این عملیات بزرگ را داشتیم و میخواستیم آن را دیرتر انجام دهیم، اما پذیرش قطعنامه کار ما را تسریع کرد." به این موضوع اشاره کرد که "اگر الان اقدام نکنیم فرصت از دست خواهد رفت زیرا بعد از اینکه بین ایران و عراق صلح شود، در اینجا قفل میشویم و دیگر نمیتوانیم کاری انجام بدهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل میشویم." (همان، ص307)
رجوی در این نشست به تحلیل قبلی سازمان از جنگ اشاره میکند که گفته شد رژیم در منتهای ضعف، حاضر به توقف جنگ میشود و دلیل قبول قطعنامه از طرف آنها همین است. وی سپس نتیجه گرفت:"رژیم دیگر نیروی جنگی لازم ندارد و نمیتواند نیروی جبهه را تأمین کند." و از لحاظ نظامی تعادل خود را از دست داده است و هم از لحاظ سیاسی در انزوای بینالمللی قرار دارد." (همان، صص 307)
سازمان در مورد ماهیت عملیات فروغ جاویدان میگوید: کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است، چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را در ظرف این مدت تسخیر کند. حتی عراق هم ادعای گرفتن تهران را نکرده است، اما ما میخواهیم برویم تهران را بگیریم." (همان، ص308)
رجوی درباره واکنش مردم گفت: در این عملیات مردم به حمایت از ما برمیخیزند." وی سپس توصیه کرد: کسانی که حاضرند با ما بیایند را از پادگانها و مراکز سپاه مسلح کنید و هر چه خواستند تا تهران بیایند آنها را با خودتان ببرید. (همان، ص312) در این نشست یکی از اعضا که تازه به عراق رفته است دست خود را بلند کرد و رفت پشت تریبون و گفت: اینکه میگویید مردم با ما هستند فکر نمیکنم چنین باشد. من و شوهرم شب قبل از خارج آمدهایم و خود من چهار ماه است که از ایران آمدهام. مردمی که من دیدهام با آنچه که شما میگویید تفاوت دارند. فکر نمیکنم آنها به ما کمک کنند. هیچگونه جوّ سیاسی نظیر آنچه شما به آن اشاره میکنید در ایران به وجود نیامده است، چون خیلیها در ایران هستند که حتی رادیو مجاهد را گوش نمیدهند و از مجاهدین هم به کلی بیخبرند. رجوی در پاسخ به وی گفت: "این نظر تو به چهار ماه پیش برمیگردد و الان ایران خیلی فرق کرده است." (همان، ص313) وی سپس درباره پیامد شکست گفت: "اگر در این عملیات شکست هم بخوریم تأثیرش آن قدر هست که باعث برپایی قیام توسط مردم شود. چون رژیم وضعیتی ندارد که تا عید دوام بیاورد." رجوی با تشبیه وضعیت کنونی سازمان با خرداد سال 60 و اجتنابناپذیر بودن درگیری گفت: میخواهیم تمام سازمان و تمام ارتش آزادیبخش را به میدان جنگ ببریم. این خودش ریسک بالایی دارد. چون جنگ دو وجه دارد: یا شکست یا پیروزی. در صورتی که شکست باشد، موجودیت سازمان به خطر میافتد. (همان، ص316)
پس ازآن رجوی خطاب به حاضرین گفت: اگر کس دیگری حرفی دارد باید بگذارد در میدان آزادی تهران بگوید و جمعبندی عملیات هم در همانجا خواهد شد." (همان، ص316)
عملیات فروغ جاویدان با وجود پشتیبانی هوایی و توپخانهای عراق شکست خورد و سازمان با بر جا گذاشتن بیش از چهار هزار کشته و زخمی مجدداً در برابر یک شکست استراتژیک قرار گرفت. برای توجیه این شکست، تلاشهای مختلفی از سوی سازمان انجام شد. در یکی از نشستها رجوی که پیش از این، تشکیل ارتش آزادیبخش را به معنای رسیدن به توازن قوا ارزیابی میکرد، برای توجیه شکست،اشتباهات را به گردن دیگر انداخت و گفت:
"شما مستعد و لایق پیروزی نبودید، زیرا تفکر شما ماتریالیستی و تعادل قوایی بود." (همان، ص77)
رجوی همچنین پس از شکست در عملیات مرصاد گفت: اگر پیشبینیها و خواستهها به وقوع نپیوست به علت حضور شخص امام بوده و در صورت فوت ایشان، دیگر کسی نیست که بتواند ثبات کشور را تأمین کند و تشتتها گسترش مییابد و نظام از درون میپوسد و در نتیجه، سقوط جمهوری اسلامی حتمی است. (همان، ص79)
در واقع سازمان برای سرپوش گذاشتن بر شکست استراتژی سرنگونی، با تکیه بر تشکیل ارتش آزادیبخش در عراق، مجدداً تحلیلهای جدیدی را برای گذار از پیامدهای این شکست، دستآویز قرار داد.
بر خلاف تحلیل سازمان که به نوعی میان جنگ و بقای نظام پیوند برقرار میکرد در واقع این وضعیت برای سازمان به وجود آمده بود. لذا برای رهایی از پیامدهای شکست با توجه به یکی شدن سرنوشت سازمان با صدام و رژیم بعثی تلاشهای گستردهای را انجام داد که مشارکت در قتل عام مردم عراق در انتفاضه، یکی از آنها بود.
به گفته ابراهامیان، مجاهدین خلق تدریجاً از یک جنبش تودهای که میخواستند بدان برسند به یک فرقه درونگرا که در بسیاری از جنبهها مشابه گروههای شبه مذهبی موجود در سراسر جهان است، تبدیل شد (همان، ص92) و بیشتر از گذشته به عنصر خارجی توجه کردند. رجوی در نشست موسوم به عاشورا با یک مقدمه طولانی از قیام کربلا نتیجه گرفت: "شکست نظامی امام حسین(ع) نه به خاطر بحث نیروی او بود (72 نفر در مقابل: 300 نفر) بلکه این شکست بدان معطوف میگردد که امام حسین(ع) تمام انرژی خود را روی شمشیر و ایدئولوژی گذاشت و از نقش عنصر خارجی غافل گردید. "وی سپس نتیجه گرفت: ما که او را رهبر عقیدتی خودمان میدانیم و معتقدیم که باید از قیام کربلا درس بگیریم، ضمن اعتقاد به شمشیر و ایدئولوژی، مجاهدین باید از تجربه مولایمان بهره برده و در پی کسب مشروعیت آلترناتیوی خود در عرصه بینالمللی باشیم (همان، ص329)
در چارچوب همین ملاحظات، رجوی پس از سقوط صدام در پیام 12 مادهای به نکاتی اشاره میکند که بیانگر ماهیت و خط مشی سازمان درآینده است. در بندیک این پیام آمده است: "زمانی که لنین در روسیه پیروز شد و نماینده خود را جهت مذاکره نزد آلمانیها فرستاد، آلمانیها برخورد توهینآمیزی با نماینده لنین داشتند. هنگامی که وی جریان برخورد آلمانیها و درخواستهای آنها را مطرح میکند، لنین به او میگوید: اگر به شما گفتند دامن بپوشید، بپوشید. امروز ما در یک موقعیت تاریخی حساس قرار گرفتهایم لذا به خاطر نجات خلقمان اگر لازم باشد ما هم دامن میپوشیم. (همان، ص 602)
در بند نوشته شده است: "ما از جناح قدرت هستیم و دنیا و امریکا نیز به قدرت ما پی برده و روی ما حساب باز کردهاند. ما امروز روی میز پنتاگون هستیم و آنها در امریکا درباره ما صحبت میکنند. پس باید با قدرت بیشتری برای حفظ تشکیلات خود بکوشیم. (همان، ص 603) در قرارگاه اشرف در تحلیلهایی که در این دوره صورت میگرفت چنین استدلال میشد: چون امریکا جمهوری اسلامی را تنها دشمن اصلی خود در منطقه میداند، نهایتاً به سراغ آنها خواهد رفت و چون آلترناتیوی برای آن رژیم ندارد و تنها جانشین ما هستیم، بنابراین مجبور میشود در انتها، همین زرهیها را که از ما گرفتهاند، به ما بازگردانند (همان، ص618) حتی از قول یکی از فرماندهان امریکایی نقل میکردند که گفته بود "اگر شما بخواهید به ایران بروید و ما (امریکا) پشتیبانی شما را انجام دهیم سرنگونی (جمهوری اسلامی) دو هفته طول میکشد و اگر امریکا به تنهایی برود، سرنگونی جمهوری اسلامی یک هفته بیشتر طول نمیکشد. (همان، ص619)
سازمان پس از سقوط صدام، در کنار نیروهای امریکا، انگلیس و اسرائیل هدف سرنگونی جمهوری اسلامی را دنبال می کند چنانکه روشن است تجربیات گذشته سازمان و تجزیه و تحلیل غلط از عناصر قدرت و شرایط اجتماعی با تفکر التقاطی، هیچگونه تاییدی در اصلاح خط مشی آن نداشته و منافقین را بیش از گذشته به سمت وابستگی و رفتار در چارچوب معادلات قدرتهای خارجی سوق داده است.