ما بدون اینکه قبول داشته باشیم که تشکیلات محفلی- مطالعاتی ایجاد شده توسط حنیف نژاد ویارانش که دردهه ی 1350 وبا قصد اقدام برای عملیات مسلحانه به سازمان مجاهدین خلق موسوم شد، همان تشکیلات مخوف ومافیایی ای باشد که تقریبا ازاواخر سال 1359توسط شخص مسعود رجوی سازماندهی شده وآثار منفی زیادی برانقلاب بزرگ 1357ایران برجای گذاشت!
درستتر این است که ما تاریخچه ی تشکیلات عملا موجود را که الفتی با آرمان های بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق با مشخصات ضد استعماری ندارد، از سال 1360درنظر گرفته واین تشکل فرقوی وضد ملی را 33 ساله اش بدانیم!
اما مسعود رجوی ازاین 17 سال باقیمانده که ابدا ربطی به 33 سال اخیر ندارد، دست بردار نیست و میکوشد با تحریف تاریخ ودستکاری در ارقام واعداد، تشکیلات خود را 50 ساله کرده ودرست درآستانه ی شکست سیاست های هسته ای- تشکیلاتی اش، اقدام به برگزاری جشن سرور پرسروصدایی کرده تاهم برطول افتخارات؟! خود بیافزاید وهم دلباختگان خود را از تفکر به نتایج مهلک سیاست های ده سال اخیر خود- چه دررابطه با تقلاهایش درجهت حمله ی نظامی قدرت های بزرگ به ایران وچه ازدست دادن " یک اشرف" بجای ساختن "هزار اشرف "- دورتر بدارد تا بتواند برای مدت کمی هم که شده، این افراد تحت اسارتش را همچنان درسیطره ی خود داشته باشد!
رجوی که تقریبا درتمامی پایتخت های اروپا، بساط جشن وسرور پنجاه سالگی تاسیس سازمان مجاهدین خلق- با شرحی که رفت- را برپا داشته وبا صرف مخارج سنگین افرادی رادرآنجا ها گرد آورده تا ضمن مجیز گویی ازاو وبیعت گرفتن دوباره اش ازاسرای خود، ابراز قدرت کند، باید باین سئوال جواب دهد که اکثریت اعضای سازمان که درلیبرتی عراق و اردوگاه تیرانای آلبانی مستقرند، همانطور زندگی میکنند که همسرش درپاریس زندگی میکند؟!
با مشاهده ی زندگی پرجاه وجلال مریم درفرانسه که درمعرض دید وقضاوت قراردارد و طبیعتا تمامی امکانات رفاهی اورا بنمایش نمیگذارند، میتوان به ابعاد زندگی مرفه رجوی پی برد که درمقابل دوربین ها وانظار عمومی قرارندارد!!
آیا این اعضای ساکن در عراق وآلبانی هم چنین زندگی میکنند؟!
جواب سئوال ازطرف یک نظر بیطرف منفی است! چرا که پسران ودختران 18-30 ساله ی مردم را اغلب با وعده های طلایی فریفته و آنها را درگرمای سوزان عراق تبدیل به پیر مردان وپیر زنان 40 تا 60 ساله ای کرده با چهره ای آفتاب سوخته ودستان پرچروک ناشی از بیگاری های پایان ناپذیر وانواع بیماری های صعب العلاج جسمی وروحی وتعداد قابل توجهی که به کشتن داده شده ویا بنحو مرموزی کشته شده اند!
آقای رجوی!
چرا تصاویر زنده ی لیبرتی نشینان را که در کانکس ها وزیر گرمای 55درجه ی عراق، مجبورند که روزی بارها بمیرند وزنده بمانند، از سیمای آزادی؟! ات نشان نمیدهی ودرمقابل تعدادی از مردم اروپا واعضای مفتخور اروپایی خود را که ازبودجه ی تشکیلات و هم از محل مالیات مردم اروپا زندگی کرده وچهره ی شبیه چهره های اهالی لیبرتی عراق را ندارند، بارها درمعرض دید قرار میدهی؟!
چگونه است که اعضای گدا کرده ات را که صندوق گدائی دردست گرفته وبحساب مثلا کودکان یتیم ایران از مردم اروپا اخاذی کرده وبه جیب تو می ریزند صحبتی نمیکنی و تصاویر آنها را بنمایش نمیگذاری؟!
ما فعلا با کمک های غیبی؟! مرتجعین منطقه و… کاری نداریم و آنرا نادیده گرفته وازشما می پرسیم که آیا رواست که این قبیل پول های جمع شده، برای جشن و چراغانی تو خرج شود وغرور وزحمت کسانی که ساعت ها درچهار راه های شهرهای اروپایی می ایستند، باین سادگی هدر رود؟!
تو با این پول ها که مدام خرج میکنی، میتوانستی اعضای نگون بخت فرقه ات را از باتلاق مرگ عراق نجات دهی وبا این کار ادعاهای مخالفین پرشمارت – ازجمله ودر راس آنها خانواده ی این اسرا را- که معتقدند تو بخاطر پوساندن اینها وسپردنشان بدست مرگ تدریجی ازانتقال آنها خودداری میکنی، باطل میکردی که نمیکنی و روشن میشود که مخالفانت درست میگویند!
تو که میدانی اوضاع مدام تغییر یابنده ی عراق، زنگ خطر مداومی برعلیه این اسرا ست چرا درانتقال آنها تعلل وحتی کارشکنی میکنی؟!
آیا منظورت این است که اینها هم مانند افراد باقیمانده دراشرف به نحو مشکوکی کشته شوند و تو از بابت اسرار زیادی که آنها دارند وهرآن میتوانند بنوعی درزش کنند، درامان باشی؟!
درهر صورت، برگزاری این جشن ها با آن هزینه ی گزاف و وبا هدف جعل حقایق، بجای آنکه عصای دستت باشد، به وبال گردنت تبدیل میگردند وبهتر بود که با این عمل، بر قطرپرونده ی سیاه ات اضافه نمیکردی!
نوید