کالبد شکافی یک فاجعه

اولین روزهای مرداد، یادآوری سالگرد عملیات کوری به نام فروغ جاویدان است. گذشت زمان و نگاه به تحولات به وقوع پیوسته بعد از آن واقعه شوم با محوریت و مختصات سازمان مجاهدین خلق، ضرورت پرسش از نتایج فاجعه بار آن را برای هر فرد و وجدان بیدار و آگاه واجب می گرداند.
” فروغ جاویدان” پایانی بود بر آغاز سازمان که انحطاط و تلاشی کنونی آن را رقم زد. فاجعه ای که باید سالها آنرا در دانشگاهها با عنوان” خیانت به آرمان خلقی” تدریس کرد آرمان پاک کسانی که سازمان را برای مبارزه با ظلم بنیان گذاری کرده بود، رجوی بر باد داد و نسلهای آینده نیز از آن به عنوان سرچشمه جوشان و خروشان خیانت به آرمانهای خلق انقلابی و مبارزانشان یاد خواهند کرد.
رجوی بعد از اطلاع از پذیرش قطعنامه از سوی ایران در اقدامی هیستریک و هماهنگ با صدام کلید عملیات فروغ جاویدان را زد بی آنکه به عواقب بعدی آن فکر کند که اساسا از این امتیاز بی بهره بود اما در یک بزنگاه تاریخی بهترین فرصت را برای رهایی از شر فشارهایی که بعدها گریبان او را میگرفت بدست آورد و با بسیج تمام توان داخلی و خارجی و همه امکاناتی که صدام در اختیار او قرار داده بود بقول خودش به دریای آتش زدند.
رجوی گمان میکرد با این اوهام به خواست سرکوب شده اش که همان عطش قدرت بود برسد طوری که به فرماندهان خود گفته بود دفتر تهرانش را برای ورود او مهیا کنند. رجوی با خام خیالی میخواست برنده جنگ هشت ساله ای باشد که او نقش ستون پنجمش را بازی کرده است و بدین طریق خود را از مهلکه ای که خود ساخته بود نجات دهد. رجوی میخواست به مردم ایران بگوید صلح تنها با اراده سازمان او بدست خواهد آمد، فارغ از اینکه مردم ایران کینه داغ فرزندان و آه جگر سوز از سازمان به دل داشتند. در این تهاجم خیانت آمیز سازمان بدون آنکه کوچکترین اطلاع از فلسفه جنگ کلاسیک داشته باشد نیروها را به صورت حرکت در ستون به سمت کرند غرب و اسلام آباد روانه ساخت که اولین مقاومت را مردم کرد منطقه با آنها داشتند در حالی که ارتش ایران با فرماندهی سرهنگ صیاد شیرازی آنها را در محور یاد شده قیچی و قلع و قمع نمود و شیرازه سازمان را از هم درید و این در حالی بود که سازمان مدام به نیروهای درگیر به دروغ میگفت که کرمانشاه را فتح کرده است، در حالی که رعشه اضمحلال و تلاش ارتش رهایی را بر کل ارکان مستولی شده بود. این عملیات مفتضح در نخستین آثارش آینده محتوم به فنای سازمان را بیمه کرد و بر بی ریشه و اصالت بودن آن گواهی داد.
سازمان وقیحانه بعد از شکست عملیات مدعی شد” به راستی که اگر در آن بزنگاه سرنوشت به هر دلیل و توجیه و بهانه ایی عملیات فروغ جاویدان محقق نمیشد، از آن پس، توطئه ها و تمهیدات دشمن بسیاری چیزها را به زیر علامت سئوال و به زیر پرده ابهام فرو میبرد و مقاومت خونباری که طی سالیان در میان توفانی از تهمت و افترا پرچم صلح را برافراشته بود به عنوان زائده جنگ معرفی میکرد. براستی چه میزان وقت، چقدر خون و چه حدی از رنج لازم بود تا بار دیگر امیدی زاده و مشروعیتی باور شود؟”
بسی شرم و قباحت لازم است تا چنین خیانتی را امید و مشروعیت داد.
بدرستی باید گفت تاریخ ایران، هرگز آن لحظه شرم آور را که مسعود در نشست توجیهی به اعضاء گردانها و حاضرین در آن گفت را فراموش نخواهد کرد که” نتیجه را، هر چه که باشد” به مردم ایران و تک تک رزمندگان تبریک گفت، این نهایت پر رویی او بود چرا که پیشاپیش از نتیجه نکبت بار آگاه بود و از مسر آن پیروزی و رسیدن به آرامش در عشرتکده های بغداد شادمانی میکرد.
اکنون بعد از 30 سال از آن سرمستی جاویدان، و بررسی موقعیت هر دو طرف رویارویی در این عملیات بسیار درس آموز و انگیزاننده در یک سو سازمانی قرار دارد که به اوج رذالت و سرسپردگی به اجنبی رسیده و برای بقاء هر دریوزگی را میتابد و در دیگر سو مردمی که با پشت سرگذاشتن فرازهای پر پیچ و خم، دران گذار و ثبات را به سوی سعادت طی میکند. در سوی دیگر مجاهدین و مقاومت ایران، با درهم شکستن همه توطئه های ده ساله برای نابودی این مقاومت و عبور پیروزمندانه از دوران پایداری پر شکوه برای پیروزی، در اوج سرافرازی و توانمندی به پیش می تازد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا