در ادامه قسمت اول باز به موضوعات مطروحه در شورا می پردازیم:
“… شورای ملی مقاومت در طرح جبهه همبستگی برای سرنگونی، بر ضرورت همبستگی نیروهای جمهوریخواهی که برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه میکنند، تأکید کرده:
و در همین چارچوب برای همکاری با نیروهای سیاسی اعلام آمادگی کرده است. مسئول شورا در این باره گفته بود: این یک آزمایش تاریخی برای عموم نیروهاست که صرفنظر از اختلافات و دیدگاهها و برنامه ها و طرحهای خاص موردنظر خودشان تا کجا، به دور از شیخ و شاه، از ظرفیت همبستگی برای سرنگونی استبداد مذهبی برخوردارند…”
سال های سال است که مجاهدین به جز خود کسی را به شورا دعوت نکرده اند! سابقه تاریخی شان هم به قدری ننگین و خفت آور است که هیچ گروه یا شخصیت مستقل سیاسی حاضر به همکاری با ایشان نیست! اگر کسی ذره ای در گروه رجوی یا شورای کذائی اش، اعتقاد به اصول دمکراتیک رامی دید، شک نکنید که امروز با یک ائتلاف گسترده و بزرگ مواجه بودیم!
رجوی بارها گفته که: در صحنه سیاسی به جز ما کسی نیست و همه در بورژوازی و مظاهر زندگی غرب ذوب شدند! ولی واقعیت این است که رجوی به جز خودش درجهان، کسی رانمی بیند! بفرض محال اگر هم ذره ای انقلابی گری ازنوع آنارشیستی اش دروجودش بود، در زد وبند باصدام ازدست داد!
پرویز خزایی:
“… و الان در جایگاه خودش قرار گرفته این را الان هم دشمن واقعی ما میگه که می دونیم کیه و هم دوست واقعی ما میگه که این مقاومت و این سازمان و این تشکیلات و این رهبری سرانجام روی ریل اصلی تاریخ قرار گرفت برای رسیدن به اون مقصد نهایی که حدود ۱۱۰ سال است ملت ایران برایش زجر می کشه و رنج میکشه و تلاش میکنه…”.
آقای خزایی مزدور! خزیدن زیر قبای امپریالیسم، اگر قرار گرفتن در”ریل اصلی” است که شما سالیان است که در ریل اصلی خیانت به ملت ایران قرار دارید و این خبر تازه ای نیست!
بیرق بیگانگان، سالهاست که مزین کننده مجالس و محافل شماست! به جز پرچم ایران! شما زیر بیرق هر کس و ناکسی سینه زدید و یقه درانده اید! مردم ایران نیز به خوبی می دانند که چه کسانی عهده دار هزینه های گزاف شما در چنین مراسمی هستند و بالطبع چه انتظاراتی از شماها دارند؟
آقای خزایی، شما استاد خزیدن به زیر پالتو های خز و پتوهای خز، و هر آنچه از جنس خز است، هستید!
در آخر هم گفتی:
“… و این بار میگوییم خطاب به خلیفه یعنی خامنهای در تهران که این «تو بمیریها» دیگر از آن تو بمیریها نیست…”
خزایی جون!
در جلسه شورایی صحبت می کنی که سر ندارد! سالهاست که خانواده های گرفتار وجدا شدگان ازمناسبات کثیف رجویریال مجبورش کردند به سوراخ موش پناه برده و غیب شود! اول بهتر است یک جنازه ای، یک حیوان نجیبی، یک چیزی! به ریاست این شورا، انتخاب کنید و بعد زیر بیرق او سینه بزنید، تا همه بفهمند که با چه کسی طرف حساب هستند!
ادامه دارد…
فرید