بعد از سرنگونی صدام، فرقه رجوی حامی اصلی اش را از دست داد بنابراین به یک حامی جدید نیاز داشت. از آنجائیکه آمریکا عراق را اشغال کرده بود رجوی شیاد با یک دگردیسی بالفور خودش را به آمریکا وصل کرد اما به چه قیمتی؟
وقتی ارتش آمریکا به اسم حفاظت در قرارگاه اشرف مستقر شد مسئولین سازمان به دستور رهبری فرقه هر هفته فرماندهان آمریکائی را به همراه تیم حفاظت شان دعوت کرده و از آنها پذیرایی گرمی به عمل آوردند اگر سر انگشتی اشاره کنم باور کنید غذاهایی که تهیه و تدارک می دیدند برای ملکه انگلیس چنین ضیافت و میزی نمی چینند. بدون اغراق ضیافت شاهانه ای را برای فرماندهان دون پایه و سربازان آمریکائی فراهم می کردند رابطه مسئولین فرقه با آمریکائی ها آنچنان گرم و صمیمی بود چنانچه یکی اگر از بیرون شاهد و نظاره گر صحنه باشد می گیرد همه این ادا و اطوارهای مشمئزکننده به خاطر این است خودشان را به آمریکائی ها نزدیک کنند تا بلکه برای ماندن در اشرف از آمریکا امتیازی بگیرند.
سران فرقه با همه دست و پا زدنها بدنبال حامی بودند تا تکیه گاهی برای آنها در عراق جدید بدون صدام باشد تا فصل جدیدی در عراق ایجاد شده بود استفاده کند حالا باید سران فرقه تلاش می کردند اولاٌ به لحاظ امنیتی دچار مشکل نشوند و ثانیاٌ آینده شان تضمین شده باشد، به همین جهت خط موازی را با آمریکائی ها در پیش گرفتند گرچه مثل بچه میمون مسئولین فرقه خودشان را نزد آمریکائی ها لوس می کردند ولی در بحث های سیاسی مسئولین فرقه نزد آمریکائی ها برای این که خودشان را دوست جا بزنند درگیری های داخلی عراق را با همه مصائب در بحث های سیاسی و تغذیه سیاسی، انگشت اتهام را به سوی ایران می گرفتند و به ایران نسبت می دادند.
هدف یک سران فرقه این بود که تضاد بین ایران و آمریکا بالا بگیرد و با دروغگوئی کار را به جای برسانند تا آمریکا مجبور شود که با ایران درگیر شود و نقش فرقه در این کارزار به عنوان پیام نظام آمریکا به اصطلاح با کمک هوائی آمریکا به خاک ایران تعرض نمایند.
افکار سران فرقه در این زمینه خیلی خام و بچه گانه بود اولاٌ آمریکائی ها مثل خر توی باتلاق عراق گیر کرده بودند و دیگر توان درگیر شدن با ایران را نداشتند و ضمناٌ اطلاعاتی که سران فرقه به آمریکائی ها می دادند غلط بود زیرا ایران در کشت و کشتارهایی که در عراق وجود داشت نقشی نداشت این را خود آمریکائی ها هم می دانستند این بعثی ها بودند که آمریکائی ها را می کشتند، از طرف دیگر مقامات عالی رتبه آمریکا سران فرقه را خوب می شناختند گرچه سران فرقه دم تکان داده و نزد آنها خوش رقصی می کردند اما مقامات آمریکا به سران فرقه اعتماد نداشتند از فرقه فقط به عنوان اهرم فشار استفاده می کنند و اکنون هم همین نقش را دارد نه بیشتر، در نهایت آمریکا شرایطی را فراهم آورد و به سران فرقه تحمیل کرد اشرف را تخلیه کرده و کلیه اعضاء به آلبانی منتقل شدند آش نخورده و دهان سوخته.
سران فرقه از هیچ دنائتی و خیانتی در رابطه با ایران دریغ نکردند آمار و اطلاعاتی که به سرویس های اطلاعاتی اجنبی دادند از ترورهای دانشمندان ایرانی تا دادن اطلاعات سایت های انرژی هسته ای ایران و همکاری با سرویس های آمریکائی و اسرائیلی و جاسوسی علیه منافع ملی ایران این گونه اقدامات رذیلانه به هیچ عنوان قابل توجیه نیست باید سران فرقه در برابر مردم ایران در آینده نزدیک حساب پس بدهند حالا فرقه رجوی با آمدن ترامپ فکر می کند به خواست خود نزدیک شده است. رجوی باید بداند ترامپ که از دنیای پول و تجارت پا به عرصه سیاست گذاشته کسی که حتی الفبای سیاست را نمی تواند هجی کند بلکه وی هم آلت دست عناصر جنگ طلبش قرار گرفته و مانند عروسک خیمه شب بازی او را به هر سمتی کوک می کنند با این اوصاف او هم نمی تواند حتی توافق هسته ای را نقص کند ایران به هوچیگری های ترامپ پشیزی هم قائل نیست زیرا مطمئن است کاری از او ساخته نیست در توافق هسته ای نمایندگان مردم ایران با درایت هیچ شکافی باقی نگذاشتند که بهانه دست ترامپ و امثال او باشد واقعیت این است ایران در خاورمیانه در موضع قدرت است آمریکا این را خوب می داند رئیس جمهور سابق اوباما خوب گفته بود اگر ما می توانستیم تمام پیچ و مهره های تاسیسات هسته ای ایران را از بین می بردیم اما واقعیت حرف دیگری است که در توان آمریکا نیست. پس سران فرقه بدانند نمی توانند دل به ترامپ ببندند ترامپ هم سرابی بیش نیست.
گلی