مارک مزدور وخائن از کی در فرقه رجوی باب شد؟

اگر به عنوان یک عضوی که قبلا درون فرقه بوده واز تمامی سرفصل های آن آگاه است این قضیه را دنبال کنیم می بینیم که تا قبل از (مرصاد) عملیات فروغ بریدن وجدایی صرفأ مربوط می شد به رده بالایی ها که از اساس با استراتژی رجوی حتی برفرض محقق شدن پیروزی های نظامی مخالف بودند. رجوی در آن زمان به این جداشده ها ومخالفین خود مارک اخلاقی ازجمله لواط وفحشا می زد تا آنها را ازلحاظ شخصیتی خراب کند.
اما بعد از آتش بس – جنگ کرد کشی – طلاق ها وبه هم ریختن کانون خانواده و… دیگر مارک های وارده از سوی رهبری فرقه رنگ وبوی دیگری به خود گرفت ازجمله مزدوری- خیانت – اینجا دیگرصحبت از جدایی چند نفر وموردی نبود.
همه می دانیم بخصوص ما جداشدگانی که چه آن موقع که از درون فرقه برقضیه اشراف داشتیم وچه اکنون که تا رهایی آخرین نفرات مورد تهمت رجوی هستیم بعد از عملیات کرد کشی وحین پروژه طلاق اجباری تاکنون از 5هزار نیرو وعضو فرقه می توان گفت دو سوم یا بهتر بگوییم 3هزار نفر جداشده ودر مقابل دوهزار نفردر فرقه مانده اند و با این روند رو به رشد جداشدن ها در آلبانی این آمار اعضا به شدت کاهش خواهد یافت.
نکته قابل توجه این که هر کس کوچکترین مخالفتی با سازمان داشته باشد و یا اعلام جدایی کند سریعا مارک مزدور وزارت اطلاعات ایران می خورد. به این ترتیب در تمام این سال ها فرقه رجوی 3هزار نفر مزدور وزارت اطلاعات را نان وآب داده وسال های زیادی برای آنها انرژی صرف کرده است. آموزش های متعدد نظامی وتشکیلاتی وایدئولوژی به آنها داده ودرنهایت آنها را با درجه مزدوری روانه جامعه کرده است.
واما نکته مهم دراین رابطه:
فردی بود به نام علیرضا کاظمی عضو کم سن وسال که از هلند به عراق آمده بود. 6 بار مادرش به عراق آمد که فرزندش را ملاقات کند اما سازمان رجوی به عناوین مختلف به این مادر اجازه ملاقات نداد. درآخرین مراجعه فرزندش علیرضا را توجیه کردند که اولا شرط ملاقات این است که حکم اخراج خود از فرقه را امضا کند ویک متنی را هم به عنوان مزدور وخائن با دست خط خود به سازمان بدهد تا درصورتیکه یک درصد احتمال می دادند برنگشت وبا مادرش رفت دست سازمان را باز بگذارد که از حقوق رهبری دفاع نماید.
بله وهمین طور شد وعلیرضا به خاطر ملاقات با مادرش همه ی آن تعهدات را به سازمان داد. آنموقع شاید علیرضا کاظمی به خود می گفت به خاطر منافع سازمان ورهبری آن تعهدات را داد واضافه برآن برگه سفید امضا به سازمان داد وبه آن هم افتخار می کند. اما همین شگرد سازمان بود که علیرضا وعلیرضا های دیگر را تا کنون قفل در اسارت کرده است.
مورد دیگری هم بود. همین صدیقه حسینی که چند سال مسئول اول فرقه رجوی بود درسال های دهه هفتاد برای یک کار وماموریت تشکیلاتی به کانادا اعزام شده بود وهمین ریل تعهد دهی وامضا دادن روی برگه سفید به تشکیلات داده بود ناگفته نماند که طبق گفته خود صدیقه حسینی برای ماموریت وبه دستور خود فرقه هم رفته بود. درجلسه ای خود صدیقه حسینی گفت: من با افتخاراین تعهد را دادم که حتی اگر یک درصد لغزیدم وبه سمت دیگری رفتم.رهبری علیه من سندی دردست داشته باشد.
درواقع سازمان برای تمامی افراد درآن زمان ازبالاترین رده ها که خارجه رو بودند وماموریت وکار بیرون از تشکیلات داشتند حتی آنهایی که روزمره درخیابان های بغداد اکیپ خرید و… بودند را مجبور به نوشتن وامضای این تعهدات کرده بود.
جای تعجب ندارد که اکنون فرقه رجوی متنی را علیه دو جداشده جدید علنی نماید وبگوید اینها مزدورند. من شک ندارم که مسعودرجوی از خود مریم هم همین متن را گرفته است.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا