طی زمان بیش از 25 سال که در فرقه رجوی بودم بیش از 25 بار وعده های سرنگونی را از زبان مسعود شنیدم. هر بار زمانی را مشخص می کرد و موعدش که می رسید، مثل بچه ای که نتوانسته نمره قبولی بگیرد دست و پا میزد تا بتواند یک فرصت دوباره بدست بیاورد.
یادم هست در یک نشست که طبق معمول می خواست ذهن ما را مهیا کند برای یک وعده ی چند ماهه تا سرنگونی حکومت ایران، خودش هم ناامیدانه گفت اگر این مرحله موفق نشدیم بازهم از تلاش دست برنمی داریم، اما با این حال شروع کرد به رجز خوانی! که به محض اینکه پایمان به ایران باز شود چنین و چنان می کنیم و یک آخوند را آزاد نمی گذاریم. این رجز خوانی ها گذشت و موعد وعده ها رسید اما باز هم سرنگونی در کار نبود. یکی از بچه ها که طاهر صدایش میکردیم، آرام بین خودمان گفت: دیگه باید به برادر بگیم مسعود رجزی نه مسعود رجوی، مسخره مان کرده، 15ساله هیچ غلطی نکردیم من که خسته شدم.
سه، چهار نفری که دورش بودیم خنده مان گرفت و گفتیم ماهم دیگه خسته ایم. یکی از بچه ها گفت اگه میذاشتن من که همین الان وسایلم را جمع میکردم و می رفتم اروپا و اتفاقاً پایمان که به آلبانی رسید فکر می کنم بین 10 نفر اولی بود که درخواست جدایی از فرقه را داد و بیرون زد.
بله، مسعود رجزی زیاد از این وعده ها داد و ذهن خیلی از بچه هایی که داخل فرقه موندن دیگه عادت کرده به تمدید وعده های سرنگونی و برای بعضی ها دیگر نیازی نیست مسعود یا مریم وعده بدهد، وقتی به بن بست می رسند، ذهنشان بصورت شرطی عمل می کند و به آن ها توهم سرنگونی القاء می کند.
پیامی دارم برای مامورین سایبری رجوی که 24 ساعته سایت های مخالف فرقه رجوی را رصد می کنند. سرنگونی در کار نیست. من با دوستان قدیمی و نسل جدید خانواده ام در ایران صحبت کرده ام، اصلاً یا مریم و مسعود را نمی شناسند یا اگر بشناسند چیزی جز فحش نثار این دو نفر نمی کنند.
آقای سالاری من به شما می گویم که بدانید، کل سرکردگان فرقه مسعود، فقط زبان هاشان دراز است ولی هیچ غلطی نمی توانند بکنند.
به این دلیل می گویم هیچ چیز از آن ها باقی نمانده و فقط زبانشان دراز است که، چند وقت قبل مطلبی گذاشته بودید راجع به حمله موشکی به لیبرتی، یادم آمد همان شب سه نفر از فرماندهان مسعود را در جاهای مختلف دیدم که از ترس، شلوارشان را خیس کرده بودند. یکی از آن ها داخل یک گودال مخفی شده بود و وقتی اوضاع آرام شد بیرون آمد و خودش را در یک شیب که کمی آب جمع شده بود غلطاند تا تمام لباسش خیس شود و کسی متوجه نشود.
حالا درون اشرف 3 هم همینطور هست. وقتی اخباری از توافق کشوری با ایران به داخل فرقه می رسد، اعضاء و فرمانده هان استرس می گیرند که نکند آمریکا و ایران هم توافق کنند و ما را معامله کنند. اصلاً برای همین هست که مریم رجزی همه تلاشش را می کند تا ایران را تروریست جلوه دهد تا توافقی صورت نگیرد.
ارسالی از یک جدا شده