ناگفته هائي از جنايات فرقه تروريستي رجوي
محسن عباسلو، کانون آوا، پانزدهم ژوئن 2007
کانون آوا که با محور قرار دادن موضوع فرقه ظرف مناسبی را برای رهايی گروگانهای ایدولوژیک در قرار گاه اشرف را بوجود آورده من را نیز بر این داشت که برای روشن شدن ابعاد این فاجعه به گوشه ای از عملکرده های غیر انسانی این فرقه که خود از قربانیان و شاهدان آن می باشم اشاره بنمایم.
اواخر پاييز 1381 شمسي بود.علاوه بر خودنمائي كردن سرماي طبيعت، سرما و تاريكي حاكم بر تشكيلات فرقه مجاهدين خلق نيز بر سردي و تحمل ناپذيري اوضاع افزوده بود.اوضاع منطقه خاور ميانه در حال تلاطم و دگرگوني بود.دولت آمريكا و متحدانش بر فشارها عليه دولت خودكامه صدام افزوده بودند.آنها دولت عراق را متهم به توليد و نگهداري سلاحهاي شيميائي و كشتار جمعي ميكردند.از تحليل ها آنگونه بر مي آمد كه جنگي ويرانگر در راه است.
در صورت وقوع اين جنگ احتمالي فرقه مجاهدين نيز بي تأثير از آن نبود.چونكه زير سايه حمايت صدام، اين فرقه سالها در عراق جا خوش كرده بود.از طرف ديگر مسعود رجوي رهبر فرقه، سالها بود كه شعار ميداد در صورت مهيا شدن موقعيت و اوضاع منطقه، ارتش به اصطلاح آزادي بخش ضربه نهايي را بر جمهوري اسلامي وارد خواهد كرد.حال به خيال واهي رهبر و مسئولين فرقه اين شرايط کم کم مهيا ميگرديد و رجوي ميبايست به وعده خويش عمل ميكرد.وي به همه دستور داده بود كه آمادگي اين ارتش پوشالي را به حد اعلاء برسانند.
اما در درون تشكيلات واقعيت ديگري وجود داشت كه تمامي خوابهاي خيالي رجوي را بهم ريخته بود و آن موج نارضايتي دروني بود،.موجي از نارضايتي و قيام دروني اعضاي ناراضي فرقه كه در حال از هم پاشانيدن ستونهاي پليد اين تشكيلات بود.از يك طرف فرقه مجاهدين ميبايست خود را براي رويارويي با شرايط جديد منطقه مهيا ميكرد و از طرف ديگر مسئولين فرقه درگير قيام اعضاي دروني فرقه بودند.
از آنجا كه رهبري فرقه هيچ جوابي در برابر خواسته ها و سؤالات به حق اعضاي ناراضي نداشت لذا وي دستور سركوب و در هم شكستن اين موج اعتراضهارا صادر كرد. مسعود رجوي رهبر اين تشكيلات شيطاني دستور داده بود كه تمامي تشكيلات را از وجود اعضاي ناراضي پاك كنند.و در واقع يك پاكسازي تشكيلاتي صورت پذيرد. در راستاي انجام اين پاكسازي از قبل، اعضاي ناراضي اصلي شناسائي گرديده وهر كدام از اين افراد در گروه بندي هاي مختلفي تقسيم بندي شده بودند.مسئولين فرقه براي افراد قرار گرفته در هر گروه بندي، سرانجامي ترسيم كرده بودند.دسته اي از اين افراد شامل كساني بودند كه مسئولين فرقه ميدانستد در صورتي كه آنان را تحت فشار قرار دهند و يا بترسانند اين افراد سكوت خواهند كرد.لذا با ارعاب و تهديد اين دسته را وادار به سكوت كردند.
دسته ديگر شامل افرادي ميشد كه حاضر نبودند بيش از اين به سلطه و اوامر رهبر فرقه تن دهند. لذا عده اي از افراد قرار گرفته در اين گروه بندي را مسئولين فرقه پس از مدتها بازداشت و شكنجه تحويل دولت مستبد صدام داد.
عده اي ديگر نيز پس از پشت سر گذراندن دوران باز داشت و شكنجه در مرز مشترك ايران و عراق رها گرديدند. مسئولين فرقه اين افراد را معمولاَ نزديك برجهاي نگهباني نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي رها و از پشت سر به آنان شليك ميكردند. به عنوان مثال عده اي از نيرو هاي ناراضي بلوچ را در آبهاي مشترك ايران و عراق رها كرده و از پشت سر به آنان شليك كرده بودند در جريان اين حادثه طبق اخباري كه بعداً بدست آمد اكثر اين افراد كشته شده بودند و چند نفر هم كه زخمي شده بودند بدست مأمورين جمهوري اسلامي افتادند.
اما دسته اي ديگر از افراد هم وجود داشتند كه سكوت آنان براي سازمان بيشتر ارزش داشت. زيرا اين افراد روي اطرافيان خود نفوذ زيادي داشتند. بنابراين سكوت يكباره آنان و تن دادن اين افراد به قوانين تشكيلات، روي ديگران هم تأثير ميگذاشت و آنان را نيز وادار به سكوت ميكرد. لذا دستور رهبري فرقه بر آن بود : به هر نحو كه شده اين دسته از افراد ناراضي مي بايست مجبور به تن دادن دوباره به دستورات تشكيلاتي و فرقه اي ميشدند.
اين افراد به بازداشتگاهها و شكنجه گاههاي فرقه فرستاده شدند.و در زير شديدترين انواع شكنجه هاي جسمي و روحي قرار گرفتندودوباره به اجبار به تشكيلات باز گردانده شدند.در جريان اين شكنجه ها خيلي از اين افراد ناپديد شدند و معلوم نشد كه بر سر آنان چه آمده است؟
من نيز در اين دوران تاريك تحت بيرحمانه ترين انواع شكنجه هاي روحي و جسمي قرار گرفتم.و شاهد اوج درجه شقاوت، بي رحمي، رذالت و حيوان صفتي مسئولين اين فرقه شيطاني بودم.
در واقع ماههاي قبل از شروع جنگ آمريكا وعراق در سال 2003 را بايد يكي از دوران تاريك و پر از جنايت حيات اين فرقه دانست. به اين دليل كه در اين ايام تعداد زيادي از اعضاي ناراضي فرقه ( افرادي كه ديگر حاضر نبودند به زياده خواهي هاي رجوي تن دهند) به زندان افتادند و زير بي رحمانه ترين انواع شكنجه ها قرار گرفتندو تعدادي از اين افراد نيز در اين دوران مظلومانه در درون سياه چالهاي فرقه تروريستي رجوي در اردوگاه كار اجباري اشرف زير شكنجه ها و شقاوت فرقه رجوي جان دادند.
باشد كه در آينده اي نزديك، خيلي از واقعيتهاي تلخ و ناگفته اين دوران مشخص و چهره كريه فرقه رجوي بيشتر عيان گردد.