فوران خشم تروریستی
ایران دیدبان
گروه تروریستی مجاهدین، در بازتعریفی جدید، در دستگاه تبلیغاتی خود خلاصه و بلکه گرفتار شده است. دستگاهی که بر پایه فرمالیسم بنا شده و با شانتاژ حداکثر میکوشد تا وارونه نمایی هایش را به خورد اعضاء و هواداران بی انگیزه و متناقض خود بدهد.
مکانیسم دستگاه و به طریق اولی عملکرد مجاهدین در دو موضوع خلاصه میشود:
1- فرافکنی و وارونه نمایی حداکثر و دفاع بلاهت بار و ابلهانه از دروغهای فرمایشی و به فرموده بقایای باند رجوی
2- برقراری جو ارعاب و تهدید در برابر منتقدان و دگراندیشان با شانتاژ، فحاشی و ضرب و شتم طرف مقابل.
در شرایط عادی، به دلیل حساسیتهای جامعه جهانی، مجاهدین حداکثر تلاش خود را به کار میبرند تا با سکوت و سر خم کردن در برابر تندباد انتقادات، زمانی مناسب برای بروز و تخلیه عقده های خود به دست آورند و از هر که با آنها نیست انتقام کشند.
اما در شرایط حساس و بحرانی که تمامیت گروه، با سردرگمی، بن بست و بحران مواجه میگردد، اختیار از کف داده و دیوانه وار با بازگشت به اصل تروریستی و چماقدارانه خود، و بی توجه به قوانین و قراردادهای اجتماعی و سیاسی، ذات و ماهیت خطرناک و ضدبشری خود را به نمایش میگذارد.
به نظر میرسد که استقبال مردم ایران از انتخابات و گزارش رسانه های جهانی و توجه کم نظیر افکار جمعی به این انتخابات و نتایج آن، که حنای وارونه نماییهای سیستماتیک مجاهدین را حتی در میان هواداران این گروه بی رنگ ساخته است، ضربه هولناکی بر دستگاه عصبی بقایای فرقه وارد آورده است.
شوک ناشی از حضور مردم و به وقوع پیوستن رویدادی کاملاً متضاد با پیش بینیها و رؤیاهای مجاهدین، به همراه گزارش سازمان دیده بان حقوق بشر، بقایای وامانده باند رجوی را بر آن داشت تا امسال (خلاف سالهای گذشته) یک بار دیگر به بزرگداشت سی خرداد و عملیاتهای مسلحانه ای که در این روز و در سالهای بعد با کمک صدام انجام دادند روی آورند.
رویکرد تبلیغاتی مجاهدین به کارنامه تروریستی، که در سالهای گذشته به خاطر عدم یادآوری این سوابق در نزد جامعه جهانی با سکوت برگزار میشد ناشی از دو علت مهم است:
1- ناامیدی از تلاشهای گسترده این گروه برای جلب نظر امریکا و کشورهای اروپایی برای حساب باز کردن بر روی این گروه که با پاسخ منفی این کشورها روبرو گردید و هر چه بیشتر آنان را به درون خود پرتاب کرد.
2- این اقدامات پیامی آشکار برای منتقدین، معترضین جداشده و تمامی کسانی دارد که تحلیلی برخلاف رؤیاپردازیهای مجاهدین از صحنه ایران دارند.
اینکه مجاهدین اکنون آشکارا و با آوردن بالاترین مهره های خود، به ضرب و شتم جداشدگان میپردازند؛ اینکه آنان همچون سالهای دهه هشتاد و نود، به سفارتخانه ها حمله میکنند؛ اینکه ایرانیان رأی دهنده را مورد آزار قرار داده و کوشش میکنند تا آنها را از این حق دموکراتیک محروم سازند؛ اینکه کریستین امانپور به خاطر ارسال پاره ای گزارشات مورد فحاشی وقیحانه قرار میگیرد و… همگی نشانه شکست، سرخوردگی، بن بست و سردرگمی بقایا و ماترک رجوی است که باید آن را نتیجه بلافصل رویارویی و وارونه نگری با شرایط بین المللی، داخل کشور و همچنین اپوزیسیون خارج از کشور دانست.