باز هم مسعود رجوی، جداشده ها را تهدید کرد

اگر این رهبر ترسو، بزدل و فراری، زنده باشد، نباید فرار به جلو کند! اگر قرار است کسی در برابر عدالت و دادگاه خلق قرار بگیرد، آن جنایتکاری به نام مسعود رجوی است.
ما تنها جرممان این است که به یک دجال بزرگ و یک جانی بین المللی و یک تروریست جهانی ، اعتماد کرده و همه چیزمان را در طبق اخلاص ، پیش کش این خائن و وطن فروش کردیم!
اعتماد بزرگترین سرمایه هر فرد است که ما جداشدگان زمانی نثار مسعود رجوی کردیم ، اما او لیاقت ، ظرفیت و صلاحیت این همه اعتماد را نداشت.
رهبری خود منتصب ! که در بحبوحه ی حمله ی آمریکا به عراق ، ما را گوشت دم لوله ی توپ و آماج بمباران های نیروهای ائتلاف قرار داد، از خیانت های ما !!! سخن می راند!
رهبری که صلاحیت گذردادن نیروهایش از یک بحران و یک گلوگاه استراتژیک را ندارد، پس لایق رهبری هم نیست.
ما جداشدگان شکنجه ها و زندان های انفرادی رجوی را به بهانه های امنیتی تحمل کردیم ، سالیان خاک خوردن در بیابان های عراق و گرمای بالای 60 درجه را تحمل کردیم ، شب و روز و سالیان با کیسه کشی تانک ها و زرهی های فرسوده ی پیش کش شده ی صدام حسین ساختیم! تهمت ها و ناسزاها و فحش های شبانه را در نشست های مغزشوئی و انتقادی ! عملیات های جاری، به جان خریدیم و با این انگیزه انتقادات را از خود عبور دادیم تا بلکه آن ” سرنگونی ” محقق شده و مردم کشورمان را آزاد کرده و به آرامش و رفاه و آزادی برسانیم ! غافل از اینکه همه ی این ادا و اطوارها ، یک بازی کثیف بیش نبود! غافل از اینکه ما عمله ی شیطان شده بودیم !غافل از اینکه یکی ازمسببین سلب آزادی مردم ایران ، خود این مسعود رجوی است !

اما ما امروز سربلند هستیم ! چرا که برای رجوی کم نگذاشتیم ، ما جان خود را دو دستی تقدیم او کرده بودیم ! چه کسی این گرانبهاترین گوهر را ، تقدیم یک شارلاتان سیاسی می کند ! ما ناآگاه بودیم ! ما توسط یک فرقه ی مخرب ، به دام یک شیاد مقیم عراق افتاده و گرفتار شده بودیم!
اما مسعود رجوی با ما چه کرد ؟
– او حق زندگی و حیات را از ما سلب کرد!
– او ما را با تجرد اجباری مقطوع النسل کرد ! اما خود هر بی شرافتی را با ناموس اعضای سازمان کرد!
– او در سربزنگاه حمله ی نیروهای ائتلاف گم و گور شد!
– او قبل از حمله و جنگ عراق، خواص ! را با 300 نفر از منتخبان خود از عراق و از مرز اردن خارج کرد!
– او ما را در اشرف ، بعنوان قربانی ! رها کرد ، تا به اهداف شومش برسد!
– او با شعار ائمه و امام حسین (ع)، ما را دور زد و وقتی چراغ ها روشن شد ، ما بودیم و او نبود!
– ما بمباران شدیم ! ما اسیر شدیم ! ما زندانی شدیم! ما تاوان ایستادن را دادیم ! اما ، اما او فرار کرد !
زمانی اسم مسعود رجوی ، هواداران را به استقبال مرگ می فرستاد ! زمانی جوانان ناآگاه فریب سخنان پرطمطراق او را می خوردند! اما اکنون لعن و نفرین همه ی کسانی که چند صباحی در کنار او بودند، بدرقه ی راهش و مرامش است !
حال طنز تاریخ را بنگرید که مسعود رجوی با آن همه سابقه ی جنایت، خیانت و وطن فروشی ، می خواهد به حسابرسی از ما و کیفر دادن ما بپردازد!
مسعود رجوی از دیار باقی در آخرین پیامش، ما جداشدگان را از قلم نیانداخته و گفته است :
مجاهدین در زمانی هم که در اشرف و در عراق بودند به صراحت گفتند بریده مزدورانی که دست در خون مجاهدین دارند و پشت سیاج اشرف مجاهدین را به بریدن زبانهایشان تهدید میکردند، همگی باید حساب پس بدهند و در برابر عدالت قرار بگیرند و باید کیفر ببیند. مجاهدین در این موضوع جدی هستند و با احدی شوخی ندارند. ”
زهی بی شرمی ! زهی دجالیت!
از زبان نزدیک ترین شخص به رجوی ، در مورد وضعیت رجوی در زندان های شاه بشنوید:
” عباس داوری ” ، در سال 1360 در فرانسه ، زمانی که عضویت دفتر سیاسی سازمان را یدک می کشید ، داستان مسعود رجوی در زندان را که هم بندش بود ، به یکی از دوستان شورائی سازمان این طور روایت می کند :
این مردک ( مسعود رجوی ) ، که امروز این طور هارت و پورت می کند ، بس که موذی بود در زندان حتی یک چوب هم نخورد ! آن قدر مرتاض بازی در می آورد و غذا نمی خورد و رنگ و رویش زرد بود ، هر وقت که ساواک سراغش می آمد غش می کرد و از حال می رفت و هر جا که سمبه را پرزور می دید ، پیشاپیش کروکی خانه حنیف نژاد و دیگران را بر روی کاغذ می کشید و آن را دست ساواک می داد تا آنان از سر تقصیراتش بگذرند !!!
البته همانطوریکه خوانندگان گرامی ، مطلع هستند ، محمد حنیف نژاد که از بنیانگذاران سازمان مجاهدین بود در تاریخ اول مرداد ماه سال 1350 که مسعود دستگیر شد ، فراری بود و مسعود رجوی در کمال ” ادب ” او را به ساواک لو داد!
محمد حنیف نژاد ، در تاریخ سی ام مهرماه 1350 یعنی 90 روز بعد ، در اصلی ترین خانه تیمی سازمان در خیابان غیاثی تهران که مسعود رجوی می شناخت ،دستگیر شد !
مسعود رجوی بریده و خائن !
ای کاش ذره ای ، با پیروان و اعضای فرقه ات صادق بودی !
رهبری که در زندان به سازمان و همرزمانش خیانت کرده ، آیا لیاقت رهبری یک اپوزیسیون را دارد ؟
تاریخ چه زیبا و شکوهمند ، بریده های واقعی را به تصویر می کشد !!!

blank

پرسش اصلی این است :
آیا تعلیق حکم اعدام رجوی به علت ضعفی نبود که در بازجوئی ها از خود نشان داده بود ؟
آیا همکاری با ساواک و کشیدن کروکی محل سکونت محمد حنیف نژاد ، بنیانگذار اصلی سازمان و دیگر زندانیان ، دلیل دیگری برای تخفیف حکم اعدام نبوده است ؟
آیا این تخفیف حکم به ادعای سازمان ، تنها به خاطر فعالیت برادرش کاظم رجوی در ژنو بود؟!!
روی صحبتم الان با کسانی است که در تشکیلات رجوی خواننده و بیننده این مقاله هستند ، شما برای یک بریده و فاحشه سیاسی مزدوری می کنید !
مسعود رجوی ، سالیان سال ، با دروغ و نیرنگ همه ما را فریفته بود !
اکنون هم رجوی همان رجوی است ، آش همان آش است و کاسه همان کاسه!!! هیچ چیز عوض نشده است !
ما قربانیان فرقه ای مخوف هستیم که حتی نتوانستیم به یک دادگاه ، شکایت خود را ببریم! رجوی به ما خیانت کرد و تا به امروز هم از عقوبت این ظلم فرار کرده است ! اما مگر می شود از دادگاه عدالت خداوندی هم فرار کرد؟ صبر ما زیاد است ! آنقدر صبر خواهیم کرد تا مجازات عاملان در اسارت قرار گرفتن خود را ببینیم! بی شک آنروز دیر نیست…
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا