حمید رضا پسرم سلام !
امیدوارم که حال شما خوب باشد خیلی وقت است خبری از تو ندارم و نمی دانم احوالت چطور است. ای کاش می توانستم از نزدیک تو را ببینم و تو را در آغوش بگیرم .
اجازه بده خیلی واضح با شما صحبت کنم .
حمید رضا پسرم تا کی می خواهی خودت را اسیر فرقه رجوی کنی الان به جای اینکه عصای دست من باشی خودت را اسیر یک سری وحوش کردی . من و مادرت سنی ازمان گذشته وچشم انتظار تو هستیم .
می دانی تا به حال چند نامه برای شما ارسال کردم ؟ چرا تو از خود بی خود شدی … لااقل جواب ما را بده تماسی با ما بگیر … می بینی فرقه شیطانی رجوی تو را مثل سنگ کرده! عاطفه ای برای تو باقی نگذاشته … پسرم فرقه رجوی شما را از بین می برد تو را خدا فکری به حال خودت بکن .. همیشه مادرت می گوید حمید رضا عشق من است و مطمئن هستم پسرم بر می گردد … حمید رضا کمی دلت به حال پدر و مادر پیرت بسوزد ما به گردن تو حق زیادی داریم فکری به حال خودت و ما بکن .. خودت را از شرایطی که در آن هستی نجات بده. بارها در نامه هایم برای تو نوشتم هنوز دیر نشده خودت را نجات بده و دل من و مادرت را شاد کن …
به امید روزی نه چندان دور که خبر آزادیت از فرقه شیطانی رجوی به من و مادرت برسد .
پدرت شمس ا…. نوری