من شمس ا… نوری هستم . پدر حمید رضا نوری. پسرم را چندین سال است از من ربوده اند و مرا در حسرت پسرم گذاشته اند. پسرم در زمان جنگ برای دفاع از وطنش به خدمت سربازی رفت. پسر من سیاسی نبود یک فرد عادی جامعه بود!
امید داشتم بعد از پایان خدمت سربازی عصای دست من شود ولی گروهی بنام مجاهدین عصای مرا گرفتند! چندین سال من ماندم و حسرت دیدن پسرم. خدا لعنت کند این گروه خراب کار را …. مدتی قبل همسرم مادر حمید رضا به رحمت خدا رفت. بنده خدا حسرت به دل دیدن حمید رضا رفت. چقدر دوست داشت حمید را ببیند و همیشه یاد او بود. یک سری آدمهای از خدا بی خبر که نمی شود نام آنها را گذاشت ( آدم ) چگونه فرزندان ما را به اسارت خودشان می گیرند و به سلطه خودشان می گیرند. کسانی که فقط دروغ می گویند که کارشان پیش برود .
من چندین سال است از فرزندم خبری ندارم و نمی دانم در چه وضعیتی بسر می برد. گروه ظالم مجاهدین به پسرم اجازه نمی دهند با من تماس بگیرد. او را سالهاست شستشوی مغزی می دهند. عاطفه را در وجود او خشک کرده اند. پسر من خیلی عاطفی بود زمانی که در ایران بود کسی با او مشکلی نداشت . می خواهم به پسرم بگویم اگر درد دل پدرت بدستت رسید با من تماسی بگیر مرا حسرت بدل نگذار …. حمید رضا کمی با خودت فکر کن خودت را بیش از این نابود نکن … من همیشه چشم انتظار تو هستم .
پدرت شمس ا… نوری