فائزه محبت کار
مسعود رجوی به عنوان رهبر تشکیلات مجاهدین خلق در طول دو دهه یعنی از دوران پس از انقلاب ایران تا سال های پس از سقوط رژیم بعث در عراق توانست پروژه ای را پیش ببرد که نهایتا ده ها تن از زنان عضو رده تشکیلاتی موسوم به شورای رهبری مجاب یا مجبور به همخوابگی با او بشوند. اگر چه افشای روابط به شدت مخفیانه مسعود رجوی با زنان عضو کیش شخصیتیاش تا اواخر دهه هشتاد به طول انجامید اما از شواهد موجود به نظر میرسد که او دست کم برای یک دهه آخر پیش از ناپدید شدنش بر اساس سلسله مراتب، روابط جنسی با زنان رده های ارشد تشکیلات را آغاز کرده بوده است. ازدواج با مریم رجوی در سال 1363، در راس این روابط بود.
بعدها در شهادتهای اعضای جدا شده درمییابیم که مریم رجوی و دیگر زنان ارشد تشکیلات در روند اجرای جلسات آمادگی برای رابطه با مسعود، رقص رهایی، جاری کردن صیغه عقد و همخوابگی همکاری تنگاتنگی با پروژه دارند. این افراد عمدتا شامل این زنان میشوند:
فائزه محبت کار
بتول رجایی
گیتی گیوهچینیان
مهوش سپهری
مژگان پارسایی
فهیمه اروانی
در آن برهه زمانی این زنان قاعدتا در سنین چهل سالگی زندگی خود به سرمیبردند و قطعا مطلوب رهبر ایدئولوژیک بودهاند و بنابراین وظیفه داشتند که منطق رابطه جنسی با رهبری را در ذهن مابقی زنان بنشانند. در جلسه مشهور رقص رهایی که بتول سلطانی درآن شرکت داشت، فائزه محبت کار درکنار بتول رجایی و مریم رجوی زنان را وارد رقص میکرد و آن ها را به بیرون آوردن لباسها و نزدیک شدن به مسعود رجوی متقاعد میکرد و در این میان اگر زنی تمرد میکرد از جلسه اخراجش میکرد.
فائزه محبت کار همسر هادی افشار (سعید جمالی) از اعضای جدا شده از مجاهدین خلق است. وی از سال 63 در کرکوک عراق مستقر بود. بعد از شروع بحثهای انقلاب ایدئولوژیک رجوی (طلاق های اجباری) برای مدتی از صحنه به کنار گذاشته شد (خلع رده تشکیلاتی شد)، به گونهای که سال 72 و با انتخاب اولین سری شورای رهبری توسط رجوی، وی در حد مسئول اداری یکی از مقرهای قرارگاه اشرف بود. سال 78 با تشکیل قرارگاههایی در سازماندهیهای جدید، فائزه محبت کار فرمانده قرارگاه 4 و معاون او صدیقه حسینی بود. سال 78 اولین سری نشستهای مغزشویی فرقه رجوی (نشستهای معروف به دیگ) برای زنان در جریان بود.
زهرا میرباقری عضو جدا شده از مجاهدین خلق در دی ماه 1393 در مطلبی شخصیت و عملکرد فائزه محبت کار به ویژه در نشستهای دیگ را شرح میدهد و او را با عنوان «شکنجه گر من» خطاب قرار میدهد و از رفتارهای وحشیانه او با خودش و دیگر اعضا مینویسد: « روزی از روزهای ماه مبارک رمضان، بعد از صرف افطار، فائزه محبتکار بدستور مسعود رجوی جلسهای 150 نفره در مقر ستاد داخله (که مسئول آن زهره قائمی بود) برگزار کرد. آن زمان بدلیل سرکوب های متمادی در مقرهای مختلف اسارتگاه اشرف، در بستر بیماری بودم. به من اطلاع دادند که باید در جلسه آشین ها (زنان لایه دوم شورای رهبری) شرکت کنم، اما من از حضور در این نشست خودداری کردم.
«فائزه محبتکار بعد از اطلاع از این قضیه، به 7-6 نفر از زنان آن جلسه دستور داد با هر روشی که ممکن است مرا به جلسه وی بکشانند، من خود را در گوشهای از خوابگاه مخفی کردم، ولی آن زنان اجیر شده مرا پیدا کرده و درحالیکه من مقاومت می کردم 4 دست و پای مرا گرفته به زمین میکشاندند تا به جلسه فائزه ببرند. من هرچه به آنها می گفتم: “گردنم درد می کند بگذارید گردن بند طبی خود را ببندم و دستهای مرا نکشید که درد گردنم تشدید می شود”، آنها به شکنجه خود ادامه می دادند. زنان گماشته شده فائزه محبتکار، با زور لباس فرم ارتش را بر تنم کرده و همچنان کشان کشان بر زمین می کشیدند. من که از شقاوت و بی رحمی آنها شوکه شده بودم، همچنان مقاومت می کردم و از خوابگاه خارج نمی شدم. آنها گفتند: “خیلی بد می شود دختران و زنان عضو، تو را اینگونه ببینند”..»
او در ادامه مینویسد: «با اینکه پرده گوش چپم در اثر رفتارهای سرکوبگرانه در مناسبات فاشیستی رجوی پاره شده و به عفونت سختی دچار شده بودم، آنها از بردن من نزد پزشک و دادن دارو خودداری میکردند. همان زمان زهره قائمی توسط فاطمه همدانی به من پیام رساند که: “ما برای خودمان بریدهایم که تو بمیری.» میرباقری در نشست دیگ برای آنکه از فشار فریادهای شکنجه آور فائزه محبتکار کمی در امان باشد، داخل گوشهایش پنبه گذاشته بود اما به محض اینکه وارد نشست دیگ شد، با فحش های زشت و فریاد های فائزه مواجه شد.
بتول سلطانی نیز به یاد میآورد که پس از فرار از تشکیلات، افرادی از فرماندهان از جمله مهوش سپهری- فائزه محبت کار و مژگان پارسایی با او تماس گرفته و با روشی توام با تطمیع، تهدید و تشویق سعی کردند او را به تشکیلات بازگردانند.
فرشته هدایتی، عضو جدا شده از مجاهدین خلق نیز در خاطرات خود از فائزه محبت کار مینویسد که او فرمانده قرارگاه “خواهران” در کمپ اشرف بود. او در بخشی از خاطراتش به خودکشی زهرا نوری میپردازد. زهرا نوری دختر جوانی است که در اثر شدت فشارهای تشکیلات و انقلاب مریم رجوی دست به خود کشی میزند. به گفته هدایتی «زهرا نوری انسانی بسیار مهربان و صمیمی بود و بدلیل مهربانی و قلب پاک همه او را دوست داشتند… در قسمت ستاد و در رده شورای رهبری بود. وی همیشه معترض و خواهری شوخ طبع و مهربان بود وی با هر برخوردی و صحبتی اعتراضش را نسبت به تشکیلات رجوی بیان می کرد و به این دلیل مورد کینه و دشمنی شدید فرماندهی قرارگاه اشرف بود».
هدایتی در ادامه درباره سرنوشت زهرا نوری مینویسد: « در نشستها به اون انگ اخلاقی می زدند که چرا رابطه ات با فلان خواهر که هم ستاد و هم کارخودش بود، بیش از حد صمیمانه است ، این موضوع آنقدر کش پیدا کرد که کار به جاهای باریک کشیده شد . یک روز وقتی به آسایشگاه رفتم دیدم زهرا نوری خوابیده و پتو را روی سرش کشیده . وقتی پیگیر شدم که چرا اینطور شده ، فهمیدم که مجددا او را در نشست (زنان شورای رهبری لایه اول ) سوژه کردند و بهش فشار آوردند. »
زهرا خودکشی کرده بود. فائزه محبتکار و دیگر فرماندهان زن مجاهدین خلق عامل قتل، خودکشی، خشونت و سواستفاده جنسی از صدها زن عضو تشکیلات مسعود رجوی هستند که تا کنون شواهد و مصادیق بسیاری درباره این جرایم بدست آمده است. با این وجود، احتمالا اگر زمان موعود برای محاکمه فرماندهان مجاهدین خلق فرا برسد، آن ها رفتاری چون آدولف آیشمن در دادگاه اسرائیل خواهند داشت. او که از مسئولان اصلی هولوکست یا قتل عام یهودیان در طول جنگ جهانی دوم بود در جریان محاکمهاش در اسراییل در ۱۹۶۱، در دفاع از خود میگفت که جرمی مرتکب نشده و تنها دستور مافوق را اجرا میکرده است.