از روزی که تعدادی از خانواده های دردمند ایرانی برای اولین و آخرین بار توانستند در سال 1382 با عزیزان در بند خویش در فرقه رجوی و در پادگان اشرف ملاقات کنند، نزدیک به دو دهه یعنی بیست ســال می گذرد و پس از آن هر گونه اقدام خانواده ها برای ملاقات اسیران در بند با ممانعت و مانع تراشی های سران فرقه منجر شده است.
نهایتاً همین حضور مداوم خانواده ها، مادران و پدرانی با موهای سپید و کمرهای خمیده در شرایط بسیار سخت و تقریباً غیر قابل تحمل همچون گرمای سوزان تابستان عراق و…. دارای نتایج بسیار مثبتی همچون ریزش و جدا شدن و یا فرار کردن تعداد زیادی از اعضا از یک طرف و در هم پیچیده شدن طومار اشرف شد. اشرفی که به گفته خود مسعود رجوی تمام شرف او و مجاهدین بود، اشرفی که قرار بود اگر کوه از جا بجنبد، اما اشرف پابرجا بماند.
اینک سوال اینجاست که طی این دو دهه ، چه آن زمان که اسیران در اشرف و یا وقتی در لیبرتی بودند و چه حالا که در آلبانی زندانی هستند، تمام خواهش و تمنای خانواده ها چه بوده و هست ؟ مگر نه اینکه خواستار دیدار آزادانه با عزیزان خود بودند؟ پس اینهمه سنگ اندازی و ممانعت برای چه بوده و هست ؟
و عجیب تر اینکه فرقه ضد بشری رجوی نه تنها از دیدار خانواده ها با اسیران در بند ممانعت می کند بلکه حرمت شکنی، تهمت و توهین و افترا سران بدنام فرقه رجوی بر علیه خانواده ها در دستور کار آنها قرار گرفت.
مگر نه اینکه تنها اقدام خانواده ها برای دستیابی به ابتدایی ترین حقوق انسانی خود که همان دیدار با اسیران دربند است می باشد، پس اینهمه واکنشهای عجیب و غریب و هیستریک برای چیست؟
سران فرقه بخوبی نشان دادند که هیچ حرمت و احترامی برای خانواده ها، مادران و پدران پیری که سالیان متمادی است از جگر گوشه خودشان خبری ندارند و با چهره های غمگین شان راه دشوار سفر را به امید دیدار هموار کرده بودند، قائل نبود و نیست.
وادار کردن اسیران به مقابله با اقدام خانواده ها در اشرف و لیبرتی را فراموش نکرده ایم! مصاحبه و میزگرد و انواع و اقسام خیمه شب بازی های مضحک در سیمای باصطلاح مقاومت فرقه همگی حاکی از این است که خانواده ها بخوبی نقاب از چهره بدنام و زشت این گروه کنار زده و امید به آزادی را در دل اسرای دربند زنده کرده اند.
اینک که خانواده ها امکان سفر به آلبانی را ندارند، باز از پا ننشسته و درخواست به حق خویش را که همان کسب خبر سلامتی و دیدار با عزیزان در بند است را با شیوه های دیگر همچون نامه نگاری با مجامع بین المللی، برگزاری همایش ها، امضاء طومار و غیره پیگیری می کنند و براین خواسته خویش تا محقق شدن آن اصرار دارند.
اما در این بین تمام سعی و تلاش فرقه در مقابله با خواست خانواده ها و در این معرکه گردانی و طنزگویی سیمای خویش این بود که بگویند کسانی که طومار درخواست ملاقات با زندانیان این گروه در کشور آلبانی را امضا کرده اند، نه تنها از اعضای خانواده درجه یک آنان نبوده، بلکه مزدوران رژیم هستند و چنانچه از ابتدای این کارزار تا بحال به واکنشهای فرقه توجه کنیم تا بحال چیزی غیر از این اتهام و مستمسک را نداشته تا به آن بیاویزد !
بله از منظر فرقه ، خانواده ها یا مزدوران رژیم یا ماموران وزارت اطلاعات هستند و اینگونه واکنش های هیستریک و تحقیر آمیز فرقه رجوی بر علیه خانواده ها که در هیچ فرهنگ و مرام و مسلکی نمونه ندارد، ذات حقیقی این فرقه بدنام را آشکار می سازد.
در خاتمه بایستی خیال سران فرقه را از این بابت راحت کرد که اولا این کار نیمه تمام رها نخواهد شد و هر روز به شیوه ای دیگر ادامه خواهد یافت و به آنها هشدار داد که بترسید! بترسید از روزی که پای خانواده ها به آلبانی باز شود. شما که از یک نامه نوشتن پدری پیر و مادری چشم انتظار اینقدر وحشت دارید و همچون مار زخمی بخود می پیچید، بترسید از روزی که خانواده ها پشت درب های اسارتگاه آلبانی تجمع کنند، که اگر این اتفاق افتاد دیگر به دیدار بسنده نخواهند کرد و برای آزاد کردن عزیز و اسیر خود اقدام خواهند کرد و آنروز خیلی برای مادران و پدرانی که چندین دهه را در فراق عزیزان خویش سپری کرده اند خیلی دیر نخواهد بود.