در دنیای امروز فواید مطالعه کردن بر کسی پوشیده نیست. شواهد علمی نشان میدهند که مطالعه بخشهای عصب شناختی در مغز را تحریک میکند چرا که فرد مطالعه کننده در تجربه ای جدید زندگی میکند و خود را در محیطی جدید احساس میکند. اما فرقه های مخرب و گروه هایی که مروج تفکرات ایدئولوژیک هستند، سعی دارند که فرصت کسب این تجربه های تازه را از اعضای خود سلب کنند. تشکیلات مجاهدین خلق نیز از این قائده مستثنا نیست.
این گروه که در دهه چهل شمسی با ایدئولوژی تلفیقی از مارکسیسم و اسلام پایهگذاری شد و نهایتا تحت رهبری مسعود رجوی تبدیل به فرقهای مخرب شد، همواره مطالعه را تهدیدی برای ایدئولوژی مجاهدین و کیش شخصیتی رجوی میدانسته است.
خاطره ای که اخیرا از یکی از اعضای سابق فرقه رجوی به نام ایرج صالحی منتشر شد، به روشنی ضدیت سران تشکیلات مجاهدین خلق با مطالعه آزاد در ساختار فرقهای آن را نشان میدهد. صالحی در روایتش از هنگامی میگوید که در تشکیلات جایی به نام کتابخانه وجود داشت و او چند کتاب درسی دبیرستان را به امانت میگیرد اما پس از مدتی نه تنها کتابهایش ناپدید میشوند بلکه موجب بازخواست فرماندهاش قرار میگیرد.
او مینویسد: «چند روز بعد فرمانده مقر ما که زنی به نام زهرا گرابیان (سارا) بود مرا صدا زد و با حالتی توأم با شوخی گفت که مگر وقت اضافه داری که کتاب می خوانی؟ ما کار زیاد داریم و به کارهای یگانتان برسید.»
چنانچه پژوهشگران میگویند، مطالعه گاهی حتی بیش از موسیقی و پیادهروی میتواند به افزایش حس رضایت از زندگی و کاهش استرس کمک کند. گم کردن خود در دنیای یک کتاب ممکن است گزینهای کارامد در کسب آرامش باشد. برای افراد مسن غرق شدن در دنیای یک کتاب خوب میتواند سد دفاعی خوبی در برابر از دست دادن حافظه ایجاد کند. این دقیقا همان نقطهای است که برای سران تشکیلات مجاهدین خلق قابل هضم نیست.
از نظر سران فرقههای مخرب از جمله فرقه رجوی احساس رضایت از زندگی و کم شدن بار فشارهای تشکیلاتی بر اعضا محلی از اعراب ندارد. در یک فرقه یا ساختار ایدئولوژیک هدف حفظ تمامیت رهبری یا ایدئولوژی است. به همین ترتیب چنان که صالحی در ادامه خاطراتش مینویسد، «بعدها مناسبات فرقه بستهتر شد و نه تنها آن کتابخانه عمومی را در قرارگاه جمع کردند بلکه کتابهای موجود در کتابخانههای کوچک هر مقر را نیز جمع کرده و فقط تعداد محدودی از کتابهای دست چین شده فرقه، یا برخی مطالب از اعضای غیر مجاهد شورا که مطلبش درباره پاچه خواری از رجویها و خط و خطوط شان بود را باقی گذاشتند. البته این پایان کار نبود و مناسبات آنقدر محدود شد که دیگر حتی به ما وقت برای انجام کارهای فردی خودمان هم به اندازه کافی داده نمی شد و مستمراً از ما کار می کشیدند.»
اما ریشه سیاست مطالعهزدایی در تشکیلات مجاهدین خلق به بدو تاسیس این تشکیلات بازمیگردد. محسن زال که با رویکرد انسان شناختی به این تشکیلات پرداخته است در کتاب «چریک مجاهد خلق»، از ورای خاطرات و روایت های موجود درباره پایه گذاران تشکیلات به این نتیجه میرسد که «از نظر حنیف نژاد ایدئولوژی کلید حل تمامی مشکلات است».
او در ادامه با ارجاع به دو روایت از هدی صابر و بهمن بازرگانی، به تحلیل رویکرد حنیف نژاد و تاثیر آن بر شیوه اداره تشکیلات میپردازد: حنیف ایدئولوژی برساخته خود را از دستاورد بزرگترین کاشفان نیز برتر میداند، ایمان و اعتماد به نفس او را میتوان در این روایتی که هدی صابر در کتاب سه هم پیمان عشق مینویسد، دید: «آن موقع که آپولو به کره ماه رفته بود، همه را هیپنوتیزم کرده بود. محمد آقا میپرسید: ما مترقی تریم یا آمریکاییها که به کره ماه رفته اند؟ و جواب میداد: ما مترقیتریم چرا که مشغول درآوردن قانونمندی غلبه ضعیف بر قوی و جنگ چریکی دراز مدت هستیم و ما به دستاوردهایی خواهیم رسید که این ها با تمام فضا و موشکهایشان از پس ما برنمیآیند. »
زال در ادامه مینویسد: بدین ترتیب اکنون میتوان دانست که وقتی سازمان از «مطالعه» سخن میگوید منظورش مطالعهای چارچوبدار و مشخص است. سازمان در خصوص مطالعه قوانین سختی دارد آنها هر کتابی را در دستور کار قرار نمیدهند و اعضا از همان ابتدای تشکیل نیز حق ندارند تا به اختیار خود مطالعه کنند، آن ها فقط بایست متون خاصی را که «مجاز» شناخته میشوند بخوانند. متونی که اصول بدیهی را پذیرفته باشد و در صدد اثبات و ترویج اصول و رفعه شبهه از آن ها باشد.
و سپس به کتاب «زمان بازیافته» از بهمن بازگانی ارجاع میدهد: بهمن بازرگانی این نکته را به خوبی توصیف میکند: «در سازمان شما حق نداری همین طوری کتاب بخوانی، کتاب را تشکیلات انتخاب میکند و به شما میدهد و بعد با پرسش و پاسخ و تحلیل این کتابهای منتخب تشکیلات، آن ذهینتی را که منظور نظرش است برای شما میسازد، تشکیلات مجاهدین بیشباهت به فضای رمان 1984 اورول نیست.»
زال توضیح میدهد که بازرگانی با اشاره به رمان 1984 نظم آهنینی را در تشکیلات مجاهدین خلق گوشزد میکند که راه را بر اندیشیدن به بنیاد ها میبندد.
نزدیک به پنج دهه پس از دوران حنیف، ایرج صالحی اذعان میکند که از نظر سران مجاهدین خلق مطالعه به معنای «بریدگی» است. او در ادامه خاطرات خود شرح میدهد: «چند سال از موضوع گم شدن کتابها میگذشت که یکی از افرادی که با هم رابطه نزدیکی داشتیم را بعد از مدتها دیدم. او به من گفت به دستور سارا این کتابها را از کمد تو برداشتند. سارا می گفت: “کتاب خواندن نشانه شروع بریدگی است”!!!»
به نظر نمیرسد که امروزه کسی این گزاره را قبول نداشته باشد: مطالعه موجب گشایش ذهن انسان میشود و میتواند دیدگاه فرد نسبت به موضوعات مختلف از نژاد تا ملیت، مذهب، ایدئولوژی و صدها مفهوم دیگر را تغییر دهد.
یکی از بزرگترین فواید مطالعه، شناخت افراد دیگر، با عقاید متفاوت در جوامع دیگر، و خارج شدن از حباب فردیتی است که خواسته یا ناخواسته دور یک فرد شکل گرفته است. در تشکلهای فرقهای و ایدئولوژیهای بسته، این حباب فردیتی تبدیل به هویت ایدئولوژیک یا فرقهای شده و مطالعه تهدیدی به شمار میرود که هر لحظه میتواند این حباب را متلاشی کند.
مزدا پارسی