اخیرا سردمداران فرقه مجاهدین تحرکات خویش را در اروپا و کشورهای غربی برای تحریک دولت ها و گروههای سیاسی بر علیه منافع ملی ایران تشدید نموده اند و در این میان سعی دارند از شرایط و وضعیت موجود به نفع تشکیلات تروریستی خویش سود جویند. به خوبی بر همگان و دولتمردان غربی روشن و مسلم است که مجاهدین همچون یک سکت مذهبی بشمار می آیند و خطر بالقوه ای برای بشریت هستند. لذا آنان در معادلات منطقه ای و بین المللی نه تنها به هیچ شمرده می شوند که وزنه ای نیز به حساب نمی آیند و تنها با تحرکات و هیاهو و غوغا سالاری، ماهیت ضد میهنی و ضد ایرانی خویش را بیش از پیش به ایرانیان ثابت می کنند و به رخ می کشند.
رهبران فرقه مجاهدین بی آنکه به موقعیت سخیف خویش در نزد مقامات اتحادیه اروپا و امریکا نیم نگاهی بیاندازند همچنان طبق روال همیشگی چشم بسته و به شکلی باسمه ای با اتخاذ خط مشی ضد ایرانی و تملق گویی برای بیگانگان درصدد کسب وجهه و اعتبار برای به بازی گرفته شدن در بازی بزرگان هستند غافل از آنکه شرایط تراژیکی که دارودسته رجوی در آن بسر میبرد کورسوی امیدی برای هیچ یک از بازیگران بین المللی جهت استفاده ابزاری از آنان، باقی نگذاشته است.
این روزها سردمداران فرقه تروریستی مجاهدین با طرح مسائلی که جز دروغ و فریبی بیش نیست سعی دارند تا افکار و حساسیت مقامات اتحادیه اروپا را به مسائلی واهی و غیر واقع در باره ی ملت ایران معطوف کنند اما دوران انعطاف های پر هزینه نیز بسر آمده و دارودسته رجوی به خاطر عدم پایگاه توده ای در میان ایرانیان و نیز نفرت همگانی از آنان به علت سالهای طولانی همکاری با رژیم صدام که بدترین دشمن بشریت و ایرانیان بشمار میامد، امکان بهره گیری کوتاه مدت از سوی بیگانگان و دولت های خارجی را نیز از دست داده اند.
منطق اقتضاء می کند دارودسته رجوی به جای تلاش های بیهوده و مضحک و نیز پافشاری بر اتخاذ مواضع ضد میهنی خویش به بازنگری اساسی در خطوط تشکیلاتی و خط مشی ضد مردمی و تروریستی خویش بپردازند و دلایل محسوس و نامحسوس زمین گیر شدن در بیابان اشرف در پی دو دهه مزدوری تام و همه جانبه برای بیگانگان و بدترین دشمنان ملت ایران را مورد واکاوی همه جانبه و واقع بینانه قرار دهند.
بدیهی ست که در حال حاضر فرقه مجاهدین در معرض فروپاشی جدی و کامل قرار دارد. ریزش بیش از ششصد نفر از نیروهای مستقر در قرارگاه اشرف و بازگشت اغلب آنان به آغوش خانواده هایشان در ایران و نیز جدایی بیش از دویست نفر از کادرها و نیروهای تشکیلاتی و پناهنده شدن به امریکائیها در عراق و استقرارشان در مکانی موسوم به کمپ آمریکا که در نزدیکی قرارگاه اشرف قرار دارد حاکی از فروپاشی و به هم ریختگی درونی فرقه مجاهدین در ماههای اخیر است. فاکت های ذکر شده در واقع نمایش یک تراژدی و پایان تراژیک گروهی ست که در طی حیات سیاسی خویش جز به خشونت و پایبندی به خط مشی معطوف به ترور و ستیزه جوئی عمل و رفتار ننمود.
آیا ممکن است فرقه مجاهدین در شرایط کنونی و با در نظر گرفتن تحولات و سمت و سوی رویدادها بعد از یازده سپتامبر و فضای ضد تروریستی و نافی خشونت طلبی که هم اینک وجود دارد، همچون اهرم فشار و یا برگ برنده ای در بازی بزرگان سیاست، کاربردی هر چند اندک و کوتاه مدت داشته باشد؟
به نظر می رسد با عطف به تحولات بی سابقه ای که بوقوع پیوسته است اعضای فرقه تروریستی مجاهدین حتی شایستگی حمایت های قانونی و حقوقی را نیز از دست داده اند. زیرا همچون گروه تروریستی القاعده امکانی بالقوه خطرناک و غیر قابل اعتماد برای رهبران سیاسی جهان و دولت های غربی قلمداد می شوند و به بازی جدی گرفته نمی شوند. پر واضح است که دارودسته رجوی به مثابه نیروی پرخاشگر آشتی ناپذیر تروریستی در برابر نظام های دموکراتیک و جوامع آزاد و توسعه یافته ایستادگی می کنند و حاضر نیستند حتی به بازنگری و نقد ایدئولوژی تمامیت خواهانه و مناسبات فرقه ای و نیز بررسی عملکرد تبهکارانه رهبری عقیدتی و آمرانه خویش بپردازند.
در واقع فرقه مجاهدین به علت عدم همسوئی با مولفه ها و انگاره های فکری و رفتاری زیست در دنیای مدرن همچنان مطرود و مورد انکار و طرد جوامع توسعه یافته قرار خواهند گرفت و اضمحلال و میرندگی و فروپاشی سرنوست محتوم آنان خواهد بود.
آرش رضایی
مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی