در قسمت پنجم از مصاحبه مترجم ارشد سازمان مجاهدین خلق؛ غلامعلی حسین نژاد با روزنامه المراقب العراقی به حمله آمریکا به عراق در سال 2003 و جریانات پس از آن پرداخته شد.
انتشار این مطالب برای نخستین بار در سال ۱۳۹۱ توسط یک روزنامه مشهور عراقی به نام “مراقب العراقی” انجام شد که بازتاب گسترده ای در این کشور داشت. انتشار این افشاگری ها در آن سال، به خصوص افشای کمکهای نجومی نفتی صدام (فروش نفت توسط سازمان مجاهدین) نقطه عطفی در افشاگری های جامعه جداشدگان از فرقه رجوی بود زیرا به دنبال آن مسعود رجوی جنون گاوی گرفت و با لجن پراکنی های مفتضحانه، ذات خود را بیشتر نمایان کرد که به دنبال آن عده زیادی حتی از شورای ملی خودخوانده رجوی جدا شدند.
مصاحبهها توسط محمد سعد روزنامه نگار عراقی انجام شده و توسط احمد نصر مشکاتی، همکار فراق به زبان فارسی برگردانده شده تا در اختیار شما مخاطبان فرهیخته قرار گیرد.
با توجه به جریان سازی اخیر فرقه رجوی در خصوص تطهیر خیانت های رجوی در عراق به خصوص در دوران جنگ تحمیلی به عنوان پیاده نظام رژیم بعث صدام، مطالعه دقیق این مطالب به عموم جویندگان حقیقت توصیه میشود.
بخش ششم ترجمه مصاحبه مترجم ارشد مسعود رجوی با روزنامه “المراقب العراقی”، منتشر شده ۶۸۶ این رسانه در تاریخ سه شنبه ۲۲ ژانویه ۲۰۱۳ را در ادامه می خوانید:
س: آیا سازمان کمک مستقیم یا غیر مستقیم به تروریستهای طرفدار صدام در عراق میکرد؟
ج: اکثر افرادی که وارد قرارگاه اشرف می شدند از مخالفان دولت جدید عراق بودند و بسیاری از شیوخ و رؤسای عشایر که زمان صدام با او دیدار میکردند و من آن ها را از موقع گوش دادن و ترجمه تلویزیون عراق در آن زمان میشناختم به قرارگاه میآمدند؛ مثلا بعد از اعدام صدام شیوخ عشایر در قرارگاه مجاهدین بلند شده و به نفع صدام شعار میدادند و فریاد میکردند که او به بهشت رفت و شعارهایی دیگر. مسلما در میان آنان تروریستهایی هم بودند که من شخصا آنها را نمیشناختم اما بعضی از برادران وقتی چند تیم فوتبال از استان های صلاح الدین و دیالی برای انجام مسابقات با تیم فوتبال قرارگاه اشرف میآمدند آنها را تشخیص میدادند و میگفتند اینها از اعضای القاعده هستند و افراد تیم های عراقی مذکور به ما میگفتند: ما روز به قرارگاه اشرف برای انجام مسابقه میآییم و شب عملیاتمان را انجام میدهیم. در آنجا مقری هم ویژه عراقیان بود و در هتل ایران در داخل قرارگاه اشرف تعداد زیادی از نویسندگان و وکلای عراقی که طبق قراردادهایی رسمی و با حقوق ماهانه ثابت برای سازمان کار میکردند ساکن بودند. آنها با خانوادههایشان میآمدند و چندین ماه در آن هتل اقامت میکردند. برخی از آنان مانند سفیان عباس از ترس کشته شدن به آنجا آمده و ساکن هتل قرارگاه اشرف میشدند. او به اصطلاح رئیس یک انجمن حقوقدانان دو نفره همراه با وکیلی به نام محمد عبد الکرخی به نام “جمعیت حقوقدانان مستقل برای دفاع از حقوق بشر در عراق” بود که حتی اسمش هم توسط خود سازمان به فارسی نوشته شده و من آن را به عربی ترجمه کرده بودم! سفیان عباس همراه با همسرش کریمه داود که اکنون نماینده پارلمان عراق از لیست العراقیه میباشد در هتل قرارگاه اشرف مجاهدین اقامت داشت. این انجمن دست ساز خود سازمان مجاهدین که مدعی “دفاع از حقوق بشر در عراق” بود حتی یک بیانیه هم در مورد مسائل عراق صادر نکرده بود بلکه تمام بیانیههایش در دفاع از باقی ماندن سازمان مجاهدین خلق در خاک عراق بود که آنها را هم مسئولان سازمان به فارسی مینوشتند و بعد از آنکه من آنها را به عربی ترجمه میکردم جهت چک و بررسی به آنها میدادند سپس توسط سازمان در مطبوعات مخالف دولت عراق به صورت آگهی پولی منتشر میشدند.
س: شما میدانید که علت اصلی مخالفت دولت عراق با حضور این سازمان در عراق کُردکشی آنها و نیز شرکت سازمان در سرکوب قیام شیعیان عراق میباشد و مسلما سازمان با برخی از سیاستمداران عراقی برای دفاع از خودش گفتگو میکرد مانند آن افرادی که پیش از این اسامیشان ذکر شد. آیا آقای صالح مطلک و سایرین چیزی از قتل کُردهای عراق میدانستند؟
ج: آنها موضوع قتل کُردهای عراقی را مطرح نمیکنند.
س: چطور آنها این موضوع را مطرح نمیکنند در حالی که آنان از سازمان علیه موضوع کُردکشی دفاع میکنند وآقای صالح مطلک در دفاع از سازمان در این مورد به امضای هوشیاری زیباری استناد کرده است.
ج: آنها آنچه را که سازمان از آنها میخواست مطرح میکردند و اعتراضی علیه سازمان نداشتند.
س: به نظر شما آیا امکان دارد که آنها چیزی در مورد این موضوع ندانند؟
ج: آنها از این موضوع اطلاع داشتند و میدانستند ولی آن را به علت هدایا و پول و طلا و جواهراتی که به آنها داده میشد و به علت داد و ستدها و روابطی که سازمان با آنها داشت پنهان میکردند. سازمان با پولهایی که به آنها میداد آنها را ناچار به پنهان کردن این موضوع میکرد. در داخل قرارگاه اشرف مقر دیگری هم بود که مخصوص آموزش عراقیان بود به نام “مقر شهید خالد”. خالد یکی از کارکنان عراقی قرارگاه اشرف بود که در انفجار ماشین حامل کارگران عراقی که در اشرف کار میکردند کشته شد. این مقر را که قبلا یکی از مراکز آموزش اعضای سازمان بود تخلیه کرده و برای آموزش جوانان عراقی که آنان را با حروف رمز مختصر KA می نامیدند اختصاص دادند (حروف اول لاتین دو کلمهی کارکنان عراقی). آنها روابط خودشان با خانوادههایشان را قطع کرده و به صورت شبانه روزی در قرارگاه اشرف ساکن بودند و من بعضی از مواد آموزشی آنها را که سران سازمان به فارسی می نوشتند برایشان به عربی ترجمه می کردم تا بخوانند. این مواد درسی شامل ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق و آشنایی با سازمان و تاریخ آن و مواضع دولت عراق و نیز شناخت رژیم ایران و اینکه انقلاب ایران چه بود و امام خمینی چگونه آمد و به اصطلاح آنها “انقلاب را دزدید” و این “مجاهدین خلق بودند که انقلاب را برپا کردند” و… بودند که تماما برای شستشوی مغزی این جوانان عراقی بود. علاوه بر این دروس و آموزشهای پایه، به آنها یاد میدادند که چگونه تظاهر کرده و اعتقادشان را پنهان کنند. هدف سازمان از این کار تربیت یک نسل عراقی طرفدار سازمان و تزریق آنها به جامعه عراق بود تا بروند و به داخل دولت عراق نفوذ کنند.
سران سازمان مجاهدین همچنین روش تهیه و فرستادن اخبار و گزارشها به سازمان و چگونگی رمزنگاری و پنهان کردن اطلاعات را به آنها آموزش میدادند و نیز به آنها از جمله به بعضی شان که شیعه بودند میگفتند که بروید و برای ما اطلاعاتی از عملیات نیروهای شیعه مقتدا صدر علیه آمریکاییها جمعآوری کرده و بفرستید. من بسیاری از این اطلاعات را که به عربی نوشته و میفرستادند به درخواست مسئولین سازمان به فارسی ترجمه میکردم که ساعت و محل اجرای عملیات نیروهای صدر علیه آمریکاییها را بیان میکرد. من ابتدا از خود میپرسیدم کشته شدن آمریکاییها چه ربطی به سازمان دارد که از قبل از آن مطلع شود، ما که میدانیم آمریکاییها اشغالگر هستند و آنها را از قدیم امپریالیست میدانیم و خود سازمان در زمان شاه تعدادی از مستشاران آمریکایی را در ایران ترور کرده است؛ تا اینکه بعدها از طریق یکی از دوستانم در بخش روابط خارجی که مسئول ارتباط با آمریکاییها بود فهمیدم که آنها این گزارشها را از فارسی به انگلیسی ترجمه کرده و آنها را به آمریکاییها میفرستند تا از آنها امتیاز و حمایت بیشتر گرفته و خود را به آمریکاییها نزدیک سازند و بعد هم موارد زیادی از تملق و چاپلوسی برای آمریکاییها توسط سران سازمان را دیدم. یک بار قراردادی با آمریکاییها منعقد کردند که سازمان بین آنها و عراقیها از جمله عشایر استانهای دیالی و صلاح الدین وساطت کند تا حفاظت نیروهای آمریکایی تأمین و تضمین شود.
جلسات سه جانبه متعددی بین رهبران سازمان و آن دسته از شیوخ عشایر صلاح الدین و دیالی که مخالف دولت جدید عراق بودند و آمریکاییها در قرارگاه اشرف مجاهدین برگزار شد. همچنین طبق قراردادی که بین سازمان و آمریکاییها منعقد شد نیروهای آمریکایی موافقت کردند که به سران سازمان اجازه دهند هرچیزی را که نیاز دارند وارد قرارگاه کنند از جمله وسایل و ماشین آلاتی که سازمان از خارج عراق خریداری میکرد که با حفاظت نیروهای آمریکایی وارد عراق شده و به قرارگاه اشرف میرسید. آمریکاییها انواع خدمات حمل و نقل و خدمات پستی در اختیار سازمان قرار دادند و حتی یک چاپخانه کامل را که سازمان با پولهای نفتی اهدایی صدام از اروپا خریده بود آمریکاییها به قرارگاه اشرف رساندند. هیچیک از عراقیان نمیدانستند که این کامیونها و تریلرهای آمریکایی برای مجاهدین بار میبرند بلکه فکر میکردند که حامل بارهای خود آمریکایی هستند. آمریکاییها در مقابل این خدماتشان به سازمان از جمله خواستند که سازمان از برخی نویسندگان عراقی مخالف دولت جدید عراق بخواهد که داستانهایی برای کودکان و جوانان عراقی بنویسند که مضمون آنها این باشد که آمریکاییها دوست آنها هستند و آمدهاند تا در کشور آنها دموکراسی برقرار کنند و آنها که عملیات انجام میدهند تروریستهای رژیم ایران هستند که مردم بیگناه را با بمبهای چسبان و بمبهای کنار جادهای (ضد زرهی) میکشند. از جملهی این نویسندگان صافی الیاسری و نورالدین الموسوی بودند.
نورالدین الموسوی تک نفری میگفت که من رئیس جبههی ملی عراق! هستم در حالیکه چنین جبههای وجود نداشت و این سمت و اسم جبهه را خود سازمان به او داده بود! و او بیانیههایی را که نوشته سران سازمان به فارسی و ترجمه من به عربی بود با امضای موهوم “رئیس جبهه ملی عراق” مبنی بر ضرورت حضور و بقای سازمان مجاهدین و حتی نیروهای آمریکایی! در خاک عراق صادر میکرد. الموسوی و الیاسری ماهها در داخل قرارگاه اشرف (در خانههایی مجهز موسوم به هتل ایران) اقامت میکردند.
الموسوی و الیاسری بیش از چهل کتاب داستان را بر اساس محورهای موضوعی که آمریکاییها تعیین کرده بودند به عربی نوشتند. آنها میدانستند که این محورها را آمریکاییها دادهاند لذا مخصوصا نورالدین الموسوی با ناراحتی و بیحوصلگی این داستانها را با اغلاط فراوان مینوشت و کاملا مسأله دار شده بود و به من میگفت: چرا سازمان مجاهدین اینقدر دلسوز آمریکاییها شده؟ مگر جوانان عراقی نمیدانند که بمبهای کنار جادهای ضد زرهی برای کشتن آمریکاییها کار گذاشته میشوند نه برای کشتن مردم زیرا مردم که تانک و زرهی ندارند؟!. البته این پروژه هنوز به اتمام نرسیده لغو شد و شکست خورد زیرا اولا نویسندگان مذکور از تدوین و چک نهائی تایپ کتابها علیرغم دستمزد کلانی که برایشان پرداخت شده بود خودداری کردند ثانیا وقتی هم که سازمان کتابها را به همان صورت مغلوط و تدوین و چک نشده برای چاپ به ناشرین عرب در اروپا داد (زیرا میدانست که در داخل عراق هیچ ناشری حاضر به انتشار آنها نمیکند) حتی آنها هم حاضر به چاپ و نشر این کتابها که علیه مردم عراق و در خدمت آمریکایی ها بودند نشدند.
س: آیا سازمان در عراق مطبوعات به زبان عربی داشت یا دارای مطبوعاتی وابسته به خودش در اینجا بود؟
ج: در زمان صدام نشریه “مجاهد” عربی به صورت هفتگی با ترجمه من برای حدود سه هزار افسر و درجه دار ارتش عراق که در قرارگاههای مجاهدین در زمینه ی آموزش نظامی و تعمیرات سلاحهای سنگین مانند تانک و زرهی و… کار میکردند و نیز برای مقامات و نهادهای دولت و حزب حاکم بعث عراق، چاپ و منتشر میشد که بعد از سقوط صدام هم تا چند سال برای عراقیانی که به قرارگاه اشرف میآمدند در سالهای اول در چاپخانههای بغداد و در سالهای آخر دهه هشتاد شمسی در چاپخانه جدید خود قرارگاه چاپ و توزیع میشد. یک بار معاون نخست وزیر وقت در دولت جدید عراق (آقای علی الدباغ) یک نسخه از این نشریه عربی سازمان را با خود به تلویزیون عراق آورد و صفحه اول آن را به مردم نشان داد که با تیتر درشت، انتخابات پارلمانی عراق را “مهزله” (خیمه شب بازی) توصیف کرده بود. او گفت: ای مردم عراق ببینید این افراد در خاک کشور ما نشسته و به مردم و کشور ما اینگونه توهین میکنند؛ آیا ما نباید خواستار اخراج آنها که جنایات بسیاری در حق مردم عراق مرتکب شدهاند باشیم؟. بعد از مدتی انتشار نشریه مجاهد عربی متوقف شد و به جای آن سایت مجاهد عربی در اینترنت (فضای مجازی) ایجاد گردید که من تهیه و ترجمه آن را برعهده داشتم. ولی چند سایت اینترنتی عربی وابسته به سازمان هم بودند مانند “العراق للجمیع” (عراق برای همه) یا “وکاله الآخبار العراقیه” (خبرگزاری عراق) با نام اختصاری “واع” که زمان صدام نام خبرگزاری رسمی عراق بود و امروز توسط یک روزنامه نگار بعثی به نام سرمد عبدالکریم با تأمین مالی توسط سازمان مجاهدین اداره میشود. همچنین سایت “عراقنا” (عراق ما) و برخی انجمنها و تشکلهای جعلی هم وابسته به این سازمان میباشند مانند “رابطه الشفافیه” (انجمن شفافیت) که من شاهد بودم این انجمن هنگام انتخابات عراق توسط بخش ما یعنی ستاد روابط خارجی سازمان و در داخل خود سازمان به کمک چند نماینده عراقی مزدور سازمان از جمله صالح مطلک و ظافر العانی ساخته شد. حتی اسم انجمن را هم سازمان درست کرد. ابتدا پیشنهاد کردند که نامش “تجمّع الشفافیه” (جمعیت شفافیت) یا “منظمه الشفافیه” (سازمان شفافیت) باشد که من پیشنهاد کردم نامش “رابطه الشفافیه” (انجمن یا کانون شفافیت) باشد و این انجمن ساختگی تا امروز [تاریخ انجام مصاحبه] بیانیههایی علیه دولت جدید عراق و وزرای آن صادر میکند.
پایان