نجات در هفته ای که گذشت – قسمت 157

مروری بر مطالب 3 الی 8 شهریورماه 1403 درج شده در سایت نجات

*شنبه 3 شهریور

در روز شنبه جمعاً 15 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

وحشت مجاهدین خلق از حضور ابراهیم خدابنده در دادگاه

… با تشکیل انجمن نجات و همراهی جدا شده‌ ها با خانواده‌ های اعضای دربند فرقه مخرب رجوی، کینه سران مجاهدین خلق از خدابنده و دیگر جدا شده‌ های همراه او بیش از گذشته شد چرا که آن ها نه تنها به سازمان نه گفته ‌اند، بلکه روز بروز بر افشای ماهیت واقعی سازمان و ستایش زندگی در جهان آزاد پافشاری بیشتر می ‌کنند؛ پناه خانواده ‌های چشم انتظار اعضای گرفتار در کمپ مجاهدین خلق در آلبانی شده اند و روابط خوبی با اعضای انجمن نجات آلبانی ایجاد کرده ‌اند.
… از جمله اظهارات خدابنده درباره اهمیت برگزاری دادگاه رسیدگی به اتهامات سران مجاهدین خلق این بود که این دادگاه به دلیل این که بر اساس قوانین بین المللی و نه فقط قوانین حاکم بر ایران و قوانین اسلامی، برگزار می ‌شود حائز اهمیت است و نتایج آن در محافل بین المللی کاربردی خواهد بود و همین امر موجب هراس فرقه رجوی شده است.
موضعگیری‌ های اخیر و حملات تند ماشین تبلیغاتی فرقه رجوی نسبت به برگزاری دادگاه و شخص خدابنده نیز اظهارات مدیرعامل انجمن نجات را تایید می ‌کند….

رجوی ها با تکیه بر مغزشویی و اهرم تشکیلاتی، عامل اصلی مرگ اعضا هستند

… به کشتن دادن اعضا توسط رجوی ها مختص عراق نبود و امروز به شکلی دیگر در آلبانی ادامه دارد. این بار با عدم رسیدگی های پزشکی، ایجاد انواع فشارهای روانی، عدم اجازه به اعضا برای داشتن یک زندگی عادی و . . . که در نهایت باعث مرگ نزدیک به صد تن از اعضا در آلبانی منجر شده است.
تا هنگامی که اعضا در مناسبات فرقه ای اسیرند به صورت بالقوه جان شان از سوی رجوی ها در خطر است. در تفکر رجوی ها افراد فرقه اگر زنده باشند یک خطر به حساب می آیند چرا که اگر جدا شوند می توانند اسراری را هویدا نمایند که خیلی ها از آن ها بی خبرند. رجوی ها از مرگ اعضا خوشحال می شوند چرا که اعضای زنده هر آن ممکن است از فرقه جدا شوند و در آن صورت رجوی ها دیگر نمی توانند اطلاعیه بدهند و درباره فرد جداشده بگویند که از اول بریده یا نفوذی یا . . . بود. از سوی دیگر مردگان قادر به هیچ گونه انتقاد یا اعتراضی نسبت به دروغ هایی که رجوی ها می گویند نیستند و به همراه تمام تناقضات، اعتراضات و اسرار خود مدفون می شوند….

ناگفته‌ ها و خاطراتی از ترور سید اسدالله لاجوردی در شهریورماه ۱۳۷۷

هر چه گفتند برعکس کن

… مجاهدین خلق به‌عنوان یک استراتژی و خط فکری و کاری که از ذهن مالیخولیایی مسعود رجوی شکل‌ گرفته هر اقدامی در جهت رفاه مردم یا بخشی از مردم را سعی دارند که وارونه و با اسمی برعکس جلوه دهند و برای این کار راهی که می ‌شناسند خشونت و فحاشی است، مثلاً به طرح ملی مسکن می ‌گویند طرح بی خانمان کردن مردم و حاضرند خانه‌ های ساخته شده در طرح را هم منفجر کنند.
… شهیدی که امروزه هیولا (کلمات برعکس) می‌ نامند جرمش این بود که به‌ خاطر رابطه دوستانه با زندانیان و بردن آن ها به نمایشگاه ‌های بین ‌المللی و زیارت و تفریح و جلسات بیرون زندان ذهنیتی که فرقه برای آن ها از زندان و شکنجه ساخته بود را شکسته بود و باعث شده بود که با او همکاری کنند. این همکاری و بریده شدن عناصر زندانی مجاهدین خلق از طرفی باعث لو رفتن خانه‌ های تیمی و عملیات ترور آن ها شده بود و از طرف دیگر توان تشکیلاتی و کشته ‌های آن ها که می ‌خواستند با شهید بیشتر چهره مظلوم و حماسی از خود بسازند را به‌ شدت کاهش داد تا نتوانند به مقصود خود برسند….

افراد اسیر در چنگال فرقه رجوی در حقیقت قربانیان او هستند – فصل پنجم

اشغال عراق توسط آمریکا

… مسعود رجوی به هیچ اصولی پایبند نبود و مخفی شدن او در شرایط سخت، کار همیشگی اوست. او سال ها با اغفال و فریب و اجبار و سرکوب توانسته است بن بست های سیاسی و تشکیلاتی را به ظاهر از جلوی خودش بردارد و اصل پراگماتیستی مسعود خان و مریم قجر حکم می کند که برای خودشان و فرقه احتمالات را بررسی و باب میل جاه طلبانه شان به اجرا در آورند و این در حالی است که همه نیروها را در زیر آفتاب سوزان با حداقل امکانات اولیه رها کنند و در شرایطی که این نیروها تک و تنها بدون هیچ هدفی بالاجبار در صحرای گرم عراق بدون آب و غذا و مسکن به سر می بردند و با باور غلط رهبری فرقه برای به اصطلاح تهاجم آماده می شدند.
… با اشغال عراق رهبری مفقود شده و هیچ خبری از او نبود. در ماه های نخست حمله و تهاجم فرماندهان سر سپرده به همه ی نیروها ابلاغ کردند پرچم سفید بر روی ادوات و خودروها قرار داده و هیچ کس حتی در صورت حمله آمریکایی ها حق شلیک ندارد و این حرکت سازمان و فرقه اولاً باعث حیرت نیروها گشت و دوماً سوالات زیادی در ذهن آن ها خطور کرد و برعکس آن حرف رهبری فرقه که خط و نشان کشیده بود که ما فلان و بهمان می کنیم و آماده تهاجم به ایران هستیم وقتی می دیدند از فرماندهان بالا هیچ خبری نیست و سازمان کم آورده و تسلیم گشته است اعتماد تشکیلاتی ناچیز و اندک نیروها به صفر رسید و آن چنان در تلاطم فکری و روحی بودند که در سال های گذشته بی نظیر بود و وقتی نیروها می دیدند بازیچه امیال رجوی شده اند خشمناک و عصبانی می شدند و مترصد فرصتی بودند که خشم را روی سر سازمان خالی کنند….

*یکشنبه 4 شهریور

اربعین حسینی – تعطیل

*دوشنبه 5 شهریور

در این روز کلاً 12 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

ادعاهای واهی مریم رجوی

مریم رجوی سال هاست که در تمام سخنرانی هایش و در تمام جلساتش با مقامات بازنشسته و اسبق کشورهای غربی، دم از مماشات کشورها با حکومت ایران دارد و از این موضوع گله مند است!
حالا این که مماشات چگونه با تحریم و تهدید و .. همخوانی دارد بماند، اما سؤال اینجاست که خود شما و سازمان تان و یا بهتر بگویم فرقه تان تاکنون چگونه سرپا مانده است؟ آیا غیر از این است که همین دولت ها چون شما را ابزار مناسبی در جهت منافع خود می دانند، فعلاً تأمین تان می کنند و یا به زبان خودتان با شما مماشات به خرج می دهند و هزار و یک جنایت و خیانت و نقض حقوق بشرتان را نادیده می گیرند؟!…

چگونه خانواده را دشمن خطاب می کردیم؟

… در درون سازمان هر عضو جدید به سادگی با تقلید از رفتار دیگران به مرور و بدون این که خود متوجه بشود، خصوصیات و رفتارهای قبلی خود را ترک می کند، خیلی زود تحت تاثیر رفتار بقیه قرار گرفته و خواسته یا ناخواسته از این رفتار تقلید می کنند، لذا خیلی زود یاد می گیرند که چگونه رفتار کنند و مهم تر از همه، چه احساساتی داشته باشند! تشکیلات بستری است که هویت و رفتار افراد را در یک روند بازسازی مستمر و مطابق قوانین دلخواه شکل دهد و این گونه افراد را کنترل می نمایند
… شستشوی مغزی معمولاً جایی اتفاق می افتد که آزادی و امنیت تعدادی، قربانی اهداف و منافع تعدادی دیگر می شود. سرانجام این که شستشوی مغزی به راحتی قابل تشخیص نیست و غفلت از آن، باعث می شود دفاعی در مقابل آن نداشته باشیم. حال این تعریف و ویژگی از شستشوی مغزی به وضوح نشان می دهد، که چرا ما خانواده خود را دشمن خطاب می کردیم! به سوی آن ها سنگ پرتاب می کردیم! در واقع غفلت، ما را نه تنها بی دفاع کرده بود، قبول نمی کردیم که تحت شستشوی مغزی قرار داریم، هر وقت از شستشوی مغزی صحبت می شد، به این گفته اضداد می خندیدیم.

در کره شمالی و مجاهدین خلق محبت ممنوع است حتی به حیوانات

وقتی چند ماه پیش رسانه‌ ها اعلام کردند که رهبر کره شمالی داشتن حیوان خانگی را ممنوع اعلام کرده است، کسی خبر نداشت که مسعود و مریم رجوی از چند دهه پیش این نوع ممنوعیت را در فرقه خود اعمال کرده‌ اند.
ممنوعیت ساده ‌ترین مفاهیم روزمره در نظام ‌های دیکتاتوری با توجیهات گوناگون اعلام می ‌شود. برای مثال دیکتاتور کره شمالی، کیم جونگ اون نگهداری از سگ خانگی را رفتاری سرمایه‌ داری یا بورژوازی و خلاف سبک زندگی سوسیالیستی خوانده است و بنابراین سگ‌ های خانگی به عنوان اموال دولتی از صاحبانشان گرفته شده و توقیف می ‌شوند. اما در فرقه رجوی این محدودیت‌ ها با توجیه دیگری به خورد اعضا داده می ‌شود.
… دچار لحظه شدن در ادبیات مجاهدین خلق به معنی خطور کردن افکار جنسی به ذهن فرد است. لحظه جیم یعنی لحظه‌ ای که فرد به فکر جنس مخالف یا مسائل جنسی می‌ افتاد. این که رسیدگی به چند گربه چگونه چنین مسائلی را ایجاد می ‌کند نیز تنها در قاموس مجاهدین خلق قابل توجیه است….

می بایست مانع از برگزاری گردهمایی انجمن نجات آلبانی می شدید

وقتی اعضای سابق مستمری بگیر سازمان مجاهدین خلق در تیرانا برای دریافت مستمری ماهیانه خود به مسئولین سازمان مراجعه کرده بودند با آن ها در خصوص بی عملی در برابر برگزاری گردهمایی انجمن نجات آلبانی برخورد شده و به شدت مورد سرزنش قرار گرفتند.
به آن ها گفته شده بود که محل برگزاری گردهمایی در نزدیکی محل اقامت اغلب آن ها بوده و حتی صدای بلندگوهای آنان را در محل زندگی خود می شنیدند و از قبل هم نسبت به این برنامه مطلع بودند اما هیچ اقدامی برای متوقف کردن آن ننمودند. به آن ها گفته شده بود که به عنوان هوادار سازمان وظیفه داشتند تا دخالت کرده و مانع از اجرای برنامه می شدند.
همچنین آن ها را تهدید کرده بودند که مستمری ماهانه آنان را قطع خواهند کرد و به آن ها گفته بودند که صرفاً برای دفاع از سازمان و ارزش های آن مستمری می گیرند و می بایست وظیفه هواداری خود را مثل هواداران خارج از کشور به انجام می رساندند و مانع از برگزاری این گردهمایی به هر قیمت ممکن می شدند….

10 شهریور ۱۳۹۲ جنایتی دیگر از طرف مسعود رجوی

… قرار شد همه نفرات بدون استثنا اشرف را ترک کرده و به کمپ لیبرتی بروند. چون آمریکائیها آن کمپ را خالی کرده بودند و مجاهدین می‌ خواستند آنجا مستقر شوند. آن کمپ هم در کنار فرودگاه بغداد بود. مسعود رجوی با حیله‌ گری تمام و شیادی تمام برنامه را طوری تنظیم کرد که یک تعدادی را برای دوباره کشتن در اشرف باقی بگذارد.
… چون هدف یک مسعود رجوی ریختن خون ما بود تصمیم گرفت یک بحثی را بیاورد به عنوان اموال اشرف. آنقدر این بحث به قول خودش ایدئولوژیک کرد که یک تعداد مغزشویی شده‌ های حرفه ‌ای بودن گفتن ما برای حفظ اموال در اشرف می‌ مانیم و در نهایت ۱۰۰ نفر را در اشرف نگه داشت و در داستان ۱۰ شهریور ۵۲ نفر از آن ها به قتل رسیدند.
… دستور تشکیلاتی آمد که همه باید اعتصاب غذا بکنند و هر کس می‌ گفت من مشکل دارم یا به لحاظ سنی توان این کار را ندارم اسم مزدور و خائن روشون گذاشتند….

*سه شنبه 6 شهریور

در این روز 9 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

عشق خانواده حصارهای 14 ساله فرقه را درهم شکست

… به مدت 9 شبانه روز بدترین فشارهای روحی و روانی، همراه با تهدید بر من وارد کردند تا شاید از درخواست خودم منصرف شوم. اما با توان و قدرتی که از نفس گرم و پر مهر و محبت خانواده ام گرفته بودم با پذیرش تمام مخاطرات، مصمم روی خواسته خودم برای جدایی ایستادم.
فرقه مرا 6 ماه در زندان خود انداخت و وقتی دیدند باز تسلیم نمی شوم در کمال بی شرفی مرا به زندان ابوغریب فرستادند تا شاید بر اثرعدم تحمل شرایط سخت زندان ابوغریب به تشکیلات بازگردم اما من اول به خدا توکل کردم و بعد امیدوار به دعای خیر خانواده ام برای آزادی و بازگشت به وطن شدم. تا این که با شدت گرفتن اخبار احتمال درگیری آمریکا و عراق، تعدادی از ما را بعد از 6 ماه با تعدادی از زندانیان عراقی در ایران تبادل کردند و ما به وطن بازگشتیم. اما من علی رغم این که از بازگشت به وطن خوشحال بودم و پیش آمدن هر شرایطی از جمله زندان و یا اعدام در ایران را پذیرفته بودم، ولی باز دغدغه فکری داشتم که می گفتم حتی اگر زندان و یا اعدام هم نشوم آیا می توانم شرایط زندگی در ایران را تحمل کنم؟ چگونه فرصت هایی که در زندگی از دست دادم را دوباره به دست آورم؟ آیا خانواده ام مرا خواهند بخشید و به من کمک خواهند کرد؟ به لطف خدا خانواده ام برایم سنگ تمام گذاشتند و ابراز محبت و احساس مسئولیت خود را به کار گرفتند تا من بتوانم با فراموش کردن گذشته زندگی جدیدی را برای خودم شروع کنم….

واکنش ها به خبر “می بایست مانع . . . می شدید”

… خواسته های نابه جا و غیرقانونی سازمان مجاهدین خلق از اعضای سابق خود در تیرانا که همچنان در وابستگی مالی به این سازمان بسر می برند، و تهدید آنان به قطع مستمری
… قصد سران فرقه رجوی از وادار کردن مستمری بگیران خود برای حمله به گردهمایی انجمن نجات اینست که از یک طرف اعضای سابق را به جان یکدیگر بیندازند و از طرف دیگر این طور وانمود کنند که نقشی در این قضایا نداشته اند و این صرفاً یک دعوای داخلی بین جدا شده ها بوده و ربطی به سازمان ندارد….

افراد اسیر در چنگال فرقه رجوی در حقیقت قربانیان او هستند – فصل ششم

گفتند محکوم شده ای به قطعه قطعه شدن در حضور نیروهای ارتش آزادیبخش

… در مأموریت هایی که به داخل می آمدم تا پاسگاه مرزی عراق، یک افسر استخباراتی مرا همراهی می کرد و در برگشت هم توسط افسران استخبارات به بغداد برمی گشتم، تنها سؤالی که همیشه برایم بی جواب مانده بود این بود که آیا اطلاعاتی که از داخل ایران به دست می آوریم سازمان دو دستی تحویل صدام می دهد یا برای پیشبرد اهداف خود سازمان و آگاهی از اوضاع نظام است.
چند بار این موضوع را در نشست مطرح کردم اما جواب قانع کننده ای نگرفتم، البته وانمود می کردند که هیچ وقت اطلاعات نظامی به دست آمده از داخل ایران در اختیار دولت عراق قرار نمی گیرد. آن ها می دانستند که من شدیداً مخالف این کار بودم.
بعداً توسط همان افسران استخباراتی متوجه شدم که سازمان برخلاف گفته هایش عمل می کند و آنچه از اطلاعات نظامی و تأسیسات نظامی به دست می آورد، در نشست هایی که با مخابرات ( اطلاعات ) و استخبارات ( حفاظت اطلاعات ارتش ) عراق داشت، در اختیار آن ها قرار می دهد. تازه متوجه شدم این مبارزه نیست بلکه جاسوسی علیه کشورم و برای دولت عراق است….

*چهارشنبه 7 شهریور

در این روز مجموعاً 10 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

سندی از کودک سربازان که فرقه مخرب رجوی هرگز منتشر نخواهند کرد

… بر اساس پژوهش‌ های انجام شده در خصوص فرقه‌ ها، والدین به ویژه مادران نقش زیادی در کم یا زیاد شدن آسیب های فرقه بر کودکان دارند. آن ها در میزان تأثیری که رهبران فرقه بر خانواده‌ ها دارند، اثر گذار هستند. از بین رفتن صمیمیت خانوادگی؛ کودک آزاری؛ مسائل پیچیده ‌ای که والدین بدون داشتن حق حضانت فرزندانشان در فرقه‌ ها با آن ها مواجه می شوند، همه از اثرات عضویت در فرقه ‌های مخربی چون مجاهدین خلق است. به عقیده کارشناسان این آسیب‌ ها بر رشد شناختی، روانی و اخلاقی و مسائل بهداشتی کودکان تاثیر دارد. جامعه جهانی امروز که همواره در پی بهبود شرایط زیستی انسان ‌هاست ساده از کنار چنین موضوعات حقوق بشری نمی ‌گذرد و سازمان مجاهدین خلق این را می ‌داند.
… یکی از پیامدهای خطیر عضویت در فرقه آسیب‌ های شدیدی است که این گروه‌ ها به نهاد خانواده پیروان خود وارد می‌ کنند. شاید رایج‌ ترین الگو این باشد که فرقه‌ ها به “خانواده ‌های ساختگی” تبدیل می ‌شوند که تعهداتی را می ‌طلبند که مشابه آن‌ه ایی است که خانواده‌ های ناکارآمد و اغلب آزارگر در جامعه می‌ طلبند.

پای درد دل های کودک مجاهدین خلق که بارها مورد تجاوز جنسی قرار گرفت

عاطفه سبدانی از احساس ناامنی خود به دلیل تجاوز مکرر در کودکی می ‌گوید

… در سال 1991، حدود یک هزار کودک اعضای مجاهدین خلق از والدین خود جدا شدند، به کشورهای غربی قاچاق شدند، و نزد خانواده ‌هایی که از طرفداران مجاهدین خلق بودند، رها شدند. این کودکان نه تنها از محبت و حمایت والدین محروم شدند، بلکه با آسیب‌ های ناگواری چون تجاوز جنسی روبرو شدند و احساس ناامنی برای آن ها احساسی همیشگی شد.
عاطفه سبدانی، اکنون سی و چند ساله، مادر سه فرزند، یکی از فرزندان والدین مجاهد است که بارها توسط پدر خوانده خود در سوئد مورد تجاوز جنسی قرار گرفت. سازمان مجاهدین خلق او و دو برادرش را به آن خانواده نامناسب سپرده بود، زیرا تنها امتیاز آن ها این بود که از هواداران این گروه بودند.
… او کتاب زندگینامه خود با عنوان “دست هایم در دست خودم” را منتشر کرده است، سوژه مصاحبه ‌ها، سخنرانی‌ ها و مستندهای زیادی به عنوان نمونه ‌ای از صدها کودک یتیم فرقه مجاهدین خلق بوده است. با این حال، لحظاتی در زندگی او وجود دارد که عمیقاً لحظات آسیب زای دوران کودکی او را به یاد او می ‌آورد….

شعارنویسی در خیابان های تیرانا علیه مجاهدین خلق

… انجمن نجات آلبانی قطعاً برهم زدن نظم عمومی و کثیف کردن دیوارها را به هیچ عنوان مورد تأیید قرار نمی دهد اما به هرحال واقعیت افکار عمومی مردم آلبانی و نظر آنان نسبت به حضور مجاهدین خلق در خاک آلبانی را که به یک تهدید امنیت ملی تبدیل شده اند، نمی توان نادیده گرفت.

یکی از ترفندهای مجاهدین برای حفظ تشکیلات پوسیده شان

… روشنگری های اعضای انجمن نجات آلبانی در جهت افشای آنچه پشت سیاج های کمپ مانز می گذرد، مردم این کشور را برآشفته کرده است، هم احساس هم دلی شان با اسرای این سازمان مخوف برانگیخته شده و هم نگران جوانان و جامعه و کشور خود هستند.
این روشنگری ها، راه جدایی اعضای ناراضی را هم هموارتر کرده و ریزش نیرو شدت گرفته است. به دنبال این وضعیت شکننده، فرقه رجوی سعی کرده تا حد امکان از جدایی افراد جلوگیری کند و در جایی که دیگر از هیچ طریق ممکن نتواند افراد را در مناسبات نگاه دارد، تلاش می کند تا جای ممکن افراد را همچنان زیر بلیط خود حفظ کند. سازمان این کار را به واسطه تشویق و تهدید توأمان پی می گیرد. او افرادی که از مناسبات خارج می شوند را وادار می کند تا خود را از دیدها مخفی نگاه دارند و جداشدن شان را علنی نکنند.
سازمان این کار را به چند دلیل انجام می دهد:
اول این که جذب طیفی از جداشده ها که در قالب انجمن نجات آلبانی، جنایات پشت پرده سازمان را افشا می کنند نشوند و به این ترتیب نیرویی به نیروهای روشنگر مخالف سازمان در آلبانی اضافه نگردد تا تشکیلات پوسیده رجوی روند اضمحلال را کندتر طی کند.
دوم این که نیروهایی که همچنان در اسارت ذهنی و فیزیکی فرقه هستند، با دیدن این افراد در سطح شهر و در هنگام گردش های دست جمعی و مأموریت هایشان دچار تناقض نشوند. چراکه سازمان اغلب جدایی افراد را از نیروهای داخل تشکیلات مخفی نگاه می دارد مگر آن که به دلیلی مجبور بشود موضوع را علنی کند….

این است حقوق بشر در سازمان مجاهدین خلق!

… افرادی که در سازمان مجاهدین هستند هیچ اختیاری از خود ندارند خودشان نمی‌ توانند تصمیم گیری کنند همه چیز در سازمان مجاهدین از بالا ابلاغ می شه و پایین مجبورند آن را اجرا کنند اگر اجرا هم نکنند از طرف مسئولان بالا تنبیه می‌شوند .
افراد هیچ حق اعتراض در انتخاب کار ندارند هر چه در دستور روزانه می ‌آید باید اجرا کنند . اکثر افراد ۵۰ سال عمر دارند در هوای گرم عراق که بعضی مواقع‌ تا ۴۵ درجه می ‌رسید از افراد بیگاری می‌ کشیدند که بعضی از افراد به دلیل طولانی بودن زمان – ۱۳ ساعت کار- می ‌افتادند زمین. آره این است حقوق بشر در سازمان مجاهدین! باور کنید در لیبرتی افراد سنگر می‌ کندند برای فرماندهان بالا که از موشک‌ ها در امان بمانند.
… سران، افراد را اسیر نگه داشته ‌اند. حق هیچ گونه ارتباطی با دنیای بیرون ندارند و در یک سیکل داخلی این افراد را نگه داشته‌ اند. محروم از همه چیز که مربوط به ارتباطات در دنیای امروز هست. از تلفن تا ملاقات با خانواده خود محرومند.
در همه زندان‌ های دنیا به زندانی ملاقات می ‌دهند که با خانواده خود ملاقات کنند ولی متاسفانه در سازمان مجاهدین که ادعای دموکراسی و آزادی می ‌کنند افرادی هستند که نزدیک به ۵۰ سال است که خانواده خود را ندیده‌اند….

ایدئولوژی پوسیده رجوی با زندگی سر سازگاری ندارد

تشکیلات رجوی یعنی فقدان درک زندگی

… سازمان رجوی در چند سال گذشته به ویژه از زمانی که در آلبانی مستقر شده به طور متمرکز و سازماندهی شده در شبکه‌ های مختلف اجتماعی با حرف‌ ها و عکس‌ های غیرواقعی دنبال آن است تا اهداف ایدئولوژیک و روش‌ های خشونت بار خود را تبلیغ کند و با استفاده از این به اصطلاح الگوها و نیروهای خود در قرارگاه اشرف در آلبانی با ایجاد بخشی که فعالیت‌ های سایبری را دنبال می‌ کند به میزان قابل توجهی از انرژی خود را به نفرت پراکنی و اتهام‌ زنی بی‌ پایه و اساس علیه مخالفین خود و تهدید و ترور شخصیت آن ها می‌ کند. و سعی در منحرف کردن هرگونه تغییر و پیشرفت جامعه و نفرت پراکنی می کند. آیا این ها الگوهای رجوی هستند رجوهایی که تحمل یک انتقاد ساده را هم ندارند. این ها نمی ‌توانند الگو باشند چرا که خود اسیر هستند.
… زنان و مردانی مانند مریم قجر با مغزشویی ‌ها و شکنجه‌ های روحی روانی اعضا داخل تشکیلاتشان و آزار خانواده ‌ها در ممانعت از یک تماس ساده نه تنها نمی ‌توانند الگو باشند بلکه مورد نفرت خانواده‌ ها و افراد هم هستند. تشکیلات رجوی یعنی فقدان درک زندگی یعنی کسی درکی از زندگی ندارد. درک زندگی در آزادی پدید می‌ آید. ترک زندگی در تشکیلات پدید می ‌آید. یک پرنده در قفس چه درکی از زندگی و آزادی می ‌تواند داشته باشد….

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا