“علاقه و عاطفه ممنوع! خانواده شما جوخه تیرباران تشکیلات و مجاهد بودن شماست.”
هرگاه به خانواده ام و به پسرم روزبه می نگرم، این جمله همیشه تکرار شده در مناسبات مجاهدین خلق که جزو محورهای غسل هفتگی بود، مانند پتکی بر فرق سرم کوبیده میشود! به این فکر می کنم که رجوی چقدر فکر کرده که این جمله را با شارلاتانگری برای خودش ساخته که در هیچ جای تاریخ بشر شما چنین جمله ای را مشاهده نخواهید کرد!
علاقه و عاطفه، عشق و علاقه، مهر و محبت، دوستی و صداقت، گرایش و تمایلات انسانی و هر آنچه که یک انسان در درون و محتوای انسانی اش دارد ، فقط و فقط خاص مریم و مسعود رجوی باید باشد (رهبران عقیدتی). حاضر حاضر حاضر ! و کف و سوت زدن و تشویق حضار، حضاری که خود در این پلیدی و دجالیت غرق بودند.
همه با هم یکدیگر را نظاره میکردیم و به هم آفرین و احسنت و در آخر مجاهد انقلاب کرده میگفتیم و برخی هم به ریشمان میخندیدند و از پول و در آمدی که از کار و بیگاری و عرق ما در می آمد، لباس معروف به “پرنسس” میپوشیدند.
اما سرانجام، داستان جور دیگری رقم خورد. 20 سال حضور در تشکیلات مجاهدین و 17 سال درگیری با بندهای انقلاب و گفتن هزاران حاضر حاضر و نوشتن و مکتوب کردن صدها تعهد اجباری و 14 سال حضور در نشست های متعدد عملیات جاری و غسل هفتگی و بیش از 6 سال به اصطلاح مبارزه با خانواده های حاضر در پشت درب کمپ اشرف و سعی در پاک کردن خانواده از ذهن و ضمیر، فقط و فقط با یک بار لمس دست پدر و مادر و عزیزانم پودر شد و به هوا رفت.
تمام آموزه های تشکیلاتی رجوی، تمام 20 سال تلاشش برای جدا کردن ذهن و ضمیر من از خانواده و زندگی واقعی، همه و همه به یکباره رنگ باخت و نابود شد.
این داستان من تنها نبوده است. افراد بسیاری در تشکیلات، با عشق خانواده و زمانی که دریافتند خانواده همچنان منتظرشان هستند سختی راه را به جان خریدند و راهی به بیرون از ظلمات مناسبات فرقه رجوی برای خود باز کردند.
پوشالی بودن انقلاب درونی و بی ریشه بودن راه و روش من در آوردی رجوی و اطرافیانش؛ تحت عنوان مجاهد لم یرتابو و گوهرهای بی بدلیل و نوامیس ایدئولوژیکی که به زنان و مردان اسیر در بند تشکیلات و انقلاب و رهبری این سازمان می گفتند، توسط جداشدگان سرافراز و استوار بر ملا و رسوا و محکوم شد .
ما تا زمانی مجاهد خلق بودیم که در حصار ذهن و روح و روان و در یک محیط بسته و دائما در کار و نشست بودیم و نمیدانستیم دنیا و علم و فرهنگ تا کجاها پیش رفته ، و الان هر روز که میگذرد بیشتر و بهتر میفهمیم که گذشته مان چه شد! با این تفاوت که دیگر از این پس میدانیم که به کجا میرویم!
باید به رهبران این فرقه گفت: خانواده جوخه تیرباران ظلمی هست که شما بر فرزندان این آب و خاک روا داشتید و از عاقبت آن هم گریزی ندارید. عشق خانواده حصارهای فرقه را در هم می شکند و رجوی گریزی از آن ندارد. عواطف خانوادگی چیزی نیست که آموزه های فرقه ای از ضمیر کسی پاک شود. این چیزی است که خداوند در وجود بشر نهادینه کرده است و محوشدنی نیست.
آن چیزی که محو و نابود شدنیست، تشکیلات پوشالی رجوی است.
محمود دشتستانی