خاطرات اعضا جدا شده سازمان مجاهدین خلق
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
عبور از تنگه چهار زبر بعد از 31 سال
31 سال پیش یعنی در دوم مرداد ماه سال 67 رجوی بر اساس تحلیل های غلطی که از اوضاع سیاسی، اجتماعی و نظامی ایران داشت مغرورانه به نیروهایش گفت تمامی شرایط برای سرنگونی وحاکمیت ما درایران فراهم شده بنابراین باید شهاب وار خودمان را به…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
بسیج نیرو برای خرید اموال دزدی
خاطرات سیاه ، محمدرضا مبین – قسمت چهل و دوم در مدت کوتاه فرارصدام تا اشغال عراق به دست آمریکائی ها ، سازمان هر چقدر که در توان داشت، غنائم جمع کرد و حتی از اهالی روستاها، اموال دزدی آنها را به قیمت های بسیار…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
میخواهند خانوادههای مجاهدین را دستگیر و اعدام کنند!
افشاگری جنایتهای رجوی از زبان یک عضو جدا شده آنها به ما میگفتند که فلان عملیات نظامی را در تهران انجام دادیم در حالی که بعدها وقتی حقایق آشکار میشد متوجه میشدیم که مثلا به یک نانوایی یا یک مدرسه یا به یک منطقه غیر…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
در مسیر کار با اسلحه را به نیروها می آموختند
عبدالحمید رئوفیان یکی از اسیرانی می باشد که در جریان خدمت سربازی به دست سران فرقه رجوی اسیر گردید. وی در سال 1367 در منطقه فکه مستقیماً توسط فرقه ی رجوی اسیر شد و پس از چندی تحت مغزشویی های سازمان به گروه پیوست و…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
کار در اروپا یا اسارت در قلعه اشرف
در سالهای 1377 تا 1388 در داخل مناسبات قرقه رجوی که با نیرنگ و فریب مانند این روزها نیروهای خود همچون ماها را سرگرم کند بحثی را بعنوان جذب نیروازداخل درنشستها شروع کرد.با این عنوان که مگر نمی گویید نفرجدید نیست این همه نیروازداخل که…
- مسعود رجوی
رجوی در مانور غرش شیر
عجب داستانی با رجوی و زنش داشتیم! به ما ابلاغ کردند که مانور حساس و سرنوشت سازی در راه داریم و هر کسی در این مانور از انرژی خودش استفاده مفید نکند مجاهد نیست! سه روز قبل شروع مانور ما را در بیابانهای عراق مستقر…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
کردها برای تشکر آمدند و دوستان ما یک عراقی را کشتند
خاطرات سیاه ، محمدرضا مبین – قسمت چهل و یکم آن راننده کرد رفت و ما هم ماشین اش را به امانت نگه داشتیم، تا برگردد. اما این سئوال در ذهن من ماند که چرا ما در عراق درگیر جنگ داخلی این کشور شدیم ؟…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
به شوق دیدار پدر به دام مجاهدین افتادم – قسمت دوم
خاطرات سید رضا لطیفی بعد از رسیدن به شهر کراچی تاج محمد ما را به هتلی در منطقه ای بنام “لی مارکت” برد و گفت فعلا اینجا استراحت کنید. ما بی صبرانه منتظر دیدار با پدر بودیم! بهرحال در انجا روز اول را استراحت کردیم…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
به شوق دیدار پدر به دام مجاهدین افتادم – قسمت اول
خاطرات سید رضا لطیفی درخانواده ما چهار فرزند پسر و یک دختر بودیم. پدرم بیشتر مواقع بیکار و شغل مشخصی نداشت. مادرم کار خیاطی می کرد تا مخارج خانواده را تامین کند. برهمین اساس ازلحاظ معیشتی اوضاع چندان مناسبی نداشتیم. ولی با این وجود در…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
سیطره در جاده بعقوبه – بغداد
خاطرات سیاه ، محمدرضا مبین – قسمت چهلم یک روز از اشرف فرمان رسید که سیطره را به نیروهای جدید تحویل و به مقرتان در اشرف برگردید. ماکه نزدیک 15-10 روز بود در سیطره قره تپه بودیم خوشحال به اشرف برگشتیم تا از امکانات مقر…
- عملکرد سازمان مجاهدین خلق
نیمه شب بیدار باش زدند و گفتند برادر پیام داده
یکی از تاکتیکهای رجوی برای اینکه در پادگان اشرف به ما روحیه دهد این بود که وانمود کند که کمبودهای شما را به هر لحاظ تامین می کنم. وقتی رجوی پیام می داد وقت آن برای سران فرقه مهم نبود. اگر نیمه شب هم بود…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
درگیری با کردهای عراقی در قره تپه
خاطرات سیاه ، محمدرضا مبین – قسمت سی و نهم با رسیدن اکیپ جدید سیطره که قرار شده چند کیلومتر بالاتر به سمت قره تپه که محل تصرف کردها بود ، سیطره جدید بزنند ، یک جیپ نفرات آنها را می برد و من هم…