انجمن نجات گیلان

انجمن نجات استان گیلان

  • انجمن نجات گیلان میزبان مهندس ابراهیم خدابنده

    انجمن نجات گیلان میزبان مهندس ابراهیم خدابنده

    دردیداردوستانه وبسیارصمیمانه آقایان خدابنده و پوراحمد از مسولین و فرماندهان سابق فرقه رجوی موسوم به سازمان مجاهدین خلق ؛ حول مسایل روز و مبتلا به فرقه رجوی خاصه وضعیت بحرانی و شکننده ی تشکیلات روبه اضمحلال رجوی درآلبانی وهمچنین راهکارعملی دستیابی خانواده های چشم انتظارمقاوم…

  • دیدار نزدیک از روستا و منزل خانواده محمد قادری - گروگان فرقه رجوی

    دیدار نزدیک از روستا و منزل خانواده محمد قادری – گروگان فرقه رجوی

    آقا عبدالله درادامه افزودند" وقتی دیدم محمد برغم سالیان مغزشویی ودوری ازاحساس وعاطفه خانوادگی هنوزهمان محمد خودمان است وازاندیشه فرقه گرایانه رجوی چیزی به ارث نبرده ؛ بیش ازپیش انگیزه گرفتم که بیشتروبیشترازوطن وزادگاه وخانواده باایشان صحبت کنم ونظرش را جلب کنم. طوریکه درآخرملاقات خودش…

  • دیدار صمیمانه نزدیک از روستا و منزل خانواده محمد جواد نوروزی

    دیدار صمیمانه نزدیک از روستا و منزل خانواده محمد جواد نوروزی

    چند مدتی بود نگران پدربودم. نگران ازصحت وسلامتی ایشان. لذا برخود واجب دیدم حضورا خدمت برسم وخبرخوش انتفال محمد جواد به آلبانی را هم به ایشان بدهم. زودی خودم را به زادگاهش روستای دافچاه ازتوابع رشت رساندم. روستای دافچاه ازدید مردمان آنجا به کارخانه برنجکوبی…

  • دلنوشته آقای فریدون مرادخانی به برادراسیرش درتشکیلات سیاه رجوی

    دلنوشته آقای فریدون مرادخانی به برادراسیرش درتشکیلات سیاه رجوی

    چند روزیست به آلبانی رفته ای.ولی حسرت دیدارت ۲۶ سال است بردلمان مانده است. اوایل از طریق صلیب سرخ وهلال احمر دنبالت گشتیم تا خبر اسارتت به دستمان رسید. پنج سال انتظار تا روز تبادل اسرا با نامه هایی که ردوبدل می کردیم امید را…

  • نامه کوتاه فرزاد قاسمی به برادر اسیرش در فرقه بدنام رجوی

    نامه کوتاه فرزاد قاسمی به برادر اسیرش در فرقه بدنام رجوی

    راستی حمید جان خوشحالم که توانستی از عراق به البانی منتقل شوی ولی باز هم اگر همت کنی خیلی راحت میتوانی به ایران بیایی و به زندگی عادی خودت برگردی تو فقط سرباز بودی و هیچ گناهی نداری فقط بایستی به خودت بیایی و از…

  • دیدار نزدیک از خانواده اسماعیل نیکزاد رودسری - گروگان فرقه رجوی

    دیدار نزدیک از خانواده اسماعیل نیکزاد رودسری – گروگان فرقه رجوی

    طیبه از دیگرخواهران اسماعیل نیکزاد با روی خوش وخنده میگوید" همه اینها را ما به فال نیک میگیریم چرا که میدانیم توی مناسبات آنجا همه چیزکنترل شده است وبه اعضا دستوروحکم میکنند که چه بکنند وچه نکنند یعنی که مجبورهستند ومحکوم ومعذور. خدمت شما عرض…

  • نامه محبت آمیز و درد آلود آقای مرتضی پورحسن به برادر اسیرش در زندان رجوی

    نامه محبت آمیز و درد آلود آقای مرتضی پورحسن به برادر اسیرش در زندان رجوی

    اسماعیل جان مطمئنم تا حالا هزار بار از خودت پرسیدی که به کدام گناه در بند کشیده شدی... اما مطمئن باش همه اوضاع و احوال نسبت به ۲۸ سال پیش عوض شده کسانی که از سازمان جدا شدند مگر چه خواستند جز امنیت و بودن…

  • دلنوشته مادر چشم انتظار بتول محرانی مادر گرامی منصور فدایی گوهری

    دلنوشته مادر چشم انتظار بتول محرانی مادر گرامی منصور فدایی گوهری

    خدایا دل دریایی فرزندم را یکی کن تا فرشتگان به چشم منافق نگاهش نکنند. چقدر دلم برایت تنگ شده. هیچ واژه ای نمی یابم که اوج دلتنگی هایم را به تصویر بکشد. آموخته ام که وقتی ناامیدمیشوم ؛ خداوندبا تمام عظمتش ناراحت میشود وعاشقانه انتظار…

  • دلنوشته ای از یک خواهر چشم انتظار به برادر اسیرش اسماعیل نیکزاد

    دلنوشته ای از یک خواهر چشم انتظار به برادر اسیرش اسماعیل نیکزاد

    سلام اسماعیل جان، برادر کوچک من. دلتنگی زیاد من به تو باعث شده باز برات نامه بنویسم. یادش بخیر روزایی که صلیب سرخ نامه تو رو می اورد. چندین بار نامه تو را میخوندیم. من میدونم و مطمئنم که دلتنگ ما هستی. اسماعیل عزیزم تو…

  • دیداری از روستا و منزل جهانگیر جمالی عضو اسیر رجوی درآلبانی

    دیداری از روستا و منزل جهانگیر جمالی عضو اسیر رجوی درآلبانی

    دراولین همایش انجمن نجات گیلان دررشت به استعداد 25 نفرازخانواده جمالی شرکت کردیم که مابعد آن ارتباطمان با شما کلید خورد ومدام برای کسب خبرازجهانگیر از روستای مان شیله وشت به رشت با تقبل بسا سختی ومرارت می آمدیم شاید که ثمره کار و تلاش…

  • پیام دلسوزانه خانم سامره رضاپور مقدم به دایی اسیرش درلیبرتی - اسماعیل نیکزاد

    پیام دلسوزانه خانم سامره رضاپور مقدم به دایی اسیرش درلیبرتی – اسماعیل نیکزاد

    سلام دایی عزیزم. سامره هستم دختر خواهر بزرگت سکینه، منو یادت هست؟ زمانی که تو اسارت صدام لعنتی بودی سپیده برات مینوشت الان من مینویسم تمام این نامه ها از دلتنگی خانواده بود دایی عزیرم زمانی که رفتی من کلاس دوم ابتدایی بودم الان دخترم…

  • نامه خانم صدیقه بازرگانی به خواهر اسیرش در فرقه رجوی

    نامه خانم صدیقه بازرگانی به خواهر اسیرش در فرقه رجوی

    خدا را شکر از اسارتگاه اشرف و لیبرتی خلاص شدی، با خبرشدم رفتی انگلیس. چندین بار به دفتر انجمن نجات گیلان رفتم برات نامه نوشتم. یک بارهم یوماجون بردم انجمن نجات رشت، بااینکه پاهاش دردمیکرد، گفت خودم می خوام بیام رشت از آقای احمدی بپرسم…

دکمه بازگشت به بالا