خاطرات
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
هفت سال تجربه، برای سالها زندگی – قسمت اول
اواسط سال 1380 بود که ازدواج کردم اما به دلایل متعدد زندگی مشترک موفقی نداشتم. بعد از مدتی تصمیم گرفتم به هر قیمتی که شده زندگی جدید را در خارج از ایران آغاز کنم. من تا حدی با شرایط اخذ پناهندگی از کشورهای دیگر آشنایی…
- نقض حقوق بشر
به دار آویخته شدن محمد گموش، جنایت دیگری از سازمان مجاهدین خلق
محمد گموش متولد 1347 اهل و زاده استان زنجان بود. در دوران تجاوز ارتش بعث عراق، برای دفاع از میهن بعنوان سرباز وظیفه در لشکر 64 ارومیه در منطقه عملیاتی کله قندی حاج عمران پیرانشهر در حال انجام وظیفه بود. سال 1366 در پی تهاجم…
- خانواده ها
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و نهم
قسمت بیست و هشتم این سلسله خاطرات به بیان نحوه رسیدن به کمپ اشرف و تشریح جو عمومی حاکم بر آنجا گذشت. ما که در حوالی ظهر و در یک روز بشدت گرم روزهای اولیه مرداد 1389 به متحصنین که بعضی از آنها ماهها بود…
- تروریسم فرقه مجاهدین
مسئولیت و عواقب مرگ تمام کشته شده ها، به عهده مسعود و مریم است
سازمان جنایتکار و تروریست رجوی ها، بصورت مستقیم و غیر مستقیم مسئول ریخته شدن بسیاری از خون های بی گناهانی است که یا روزگاری در آن مناسبات گیر افتاده بودند و یا در درون و بیرون این مناسبات به نحوی درگیر این فرقه شده اند،…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
روزی که مرا برای تماس تلفنی با خانواده ام به بغداد بردند
در زمان حضورم در فرقه رجوی و بعد از عملیات دروغ جاویدان زیر فشار روحی بودم. چند بار از سران فرقه درخواست کرده بودم مرا به خارج از عراق بفرستند که موافقت نکردند. روزها در پادگان اشرف خیلی به من سخت می گذشت. هر نقطه…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
تماسی که به لحاظ عاطفی من را به خانواده ام پیوند زد – قسمت سوم
در قسمت قبلی خاطراتم تا جایی گفتم که برای اولین بار با خواهرم از طریق تلفن صحبت کردم: آن طرف خط کوچک ترین خواهرم بود که در اصطلاح فرهنگ رایج جامعه ته تغاری خانواده ما بود. وقتی خانواده را ترک میکردم 10 سال داشت. هنوز…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
تماسی که به لحاظ عاطفی من را به خانواده ام پیوند زد – قسمت دوم
در قسمت قبلی خاطرات خود تا آنجا گفتم که به تیف رفته بودم و دوستانی که با هم در یک چادر بودیم خیلی با من صحبت می کردند تا من را قانع کنند که با خانواده ام تماس بگیرم. مسئولین تشکیلات سالیان در توجیه ممنوعیت…
- نقض حقوق بشر
مرگ مشکوک الیاسی در کمپ اشرف
سال 74 بود و من در محور 5 به فرماندهی مهوش سپهری با نام مستعار نسرین و معاونش حسین ابریشمچی مشغول بودم (حسین ابریشمچی برادر همان مهدی ابریشم چی معروف است). محور 5 در شرق قرارگاه و نزدیک محل برگزاری نشست ها بود. یک بار…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
فرار از زندان رجوی – قسمت چهارم
در قسمت قبلی گفتم که ما منتظر مسئولین عراقی بودیم و بالاخره نیروهای عراقی به نزد ما آمدند. در بدو ورود برخورد عراقی ها با ما بسیار انسانی و محترمانه بود. سپس ما را سوار خودرو کردند و به سمت مقر فرماندهی که در ضلع…
- خانواده ها
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و هشتم
قسمت های قبلی این سلسله یادداشت ها مربوط به زمانی بود که حفاظت از کمپ اشرف بعهده نیروهای آمریکایی بود و سران سازمان میدانستند که هیچ خانواده ای قادر نیست که فرزند خود را از چنگ آنها رها کند. از طرف دیگر سازمان که خود…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
تماسی که به لحاظ عاطفی من را به خانواده ام پیوند زد – قسمت اول
بزرگ ترین تحولی که کمپ آمریکایی (تیف) را غرق در شادی و شور و شعف کرد، خبر برقراری ارتباط تلفنی اعضا با خانواده هایشان در ایران بود. بعد از سالها اعضا به لحاظ عاطفی با خانواده هایشان پیوند می خوردند. برخی مانند من بیش از…
- فرقه گرایی مجاهدین
سرنوشت ساشا در پروژه مرگبار شلیک ناخواسته
در درون تشکیلات مخوف سازمان تروریستی فرقه گرای مجاهدین خلق، زمانیکه اعضا به شرایط استقرار و فضای حاکم اعتراض میکردند، مسئولین حلقه به گوش فرقه رجوی در ابتدا فرد یا افراد معترض را با ارتباط کلامی توام با توهین و تهدید ساکت میکردند و به…