صحبت بر سرنوشته ایست از نعمت فیروزی که خواسته است نقدی؟! بر یکی ازنوشته های من کرده باشد.
تیتر این نوشته چنین است: ” لعن چهارضرب بر مردگان کفن به دهن گرفته ” که سریعا ادبیات لمپنی خاص مسعود رجوی را ازلابلای کلمات آن میتوان درک کرد و تاسف اینجاست که نامبرده به بی فرهنگی من هم اعتراض کرده است!!
جریان ازاین قرار است که من درپاسخ نوشته ی شخصی بنام کهندل که زندانی سیاسی هم هست – که البته یک فاشیست زندانی هم میتواند خود را دراین موقعیت ببیند – که هدف من البته فاشیست نامیدن آقای کهندل نیست وشاید هم براین تصور باشم که نوشته ی مذکور را تنها بنام اونوشته و منتشر کرده اند، مطلبی نوشته وآنرا در وبسایت انجمن نجات آذربایجان شرقی منتشر کرده ام که خواننده ی موشکاف میتواند آنراعینا ازآدرس زیر پیدا کرده، مطالعه نموده وقضاوت کند!
من دررد تحلیل سرتاپا اشتباه این هموطن زندانی که معتقد است که تمامی گروه های سیاسی ایران ازصحنه ی سیاست ایران حذف شده اند واین تنها مجاهدین رجوی هستند که بعلت سیاست های اصولی؟! و… مانده اند و…، نوشته ام:
” برفرض که نتیجه ودستآورد این انقلاب بزرگ وکم همتای مردمی، من وشما را راضی نکند، ازاین نارضایتی ما نمیتوان نتیجه گرفت که حضور مردم درصحنه نقش تعیین کننده ای در انتخاب رهبری انقلاب را نداشته است ومخصوصا اگر ایراداتی به نتایج انقلاب وارد است، این ایرادات مربوط به طرز تفکر اکثریت مردم هم بوده و ما نمیتوانیم ملت را بخاطر این طرز عمل وبرداشت شان، منحل کنیم! اینکه جریان های مورد اشاره شما کاری کردند که کمتر ازشما تلفات بدهند ومجبور به روی آوردن به ترور و… نشوند، حداقل یک گام دراین خصوص ازشما موفق تر وجلوترند. اگر قراربود که آنها هم مثل شما دربرابر سیل بنیان کن مردمی که آن نوع انقلاب را می پسندیدند وتقریبا هیچ مخالفتی را با آن برنتافته وحاضر به ریشه کن کردن هر براندازی بودند، مقاومت کرده وسرانجام سر ازعراق متخاصم درآورده ودرادامه ی این گام کج، به نوکری اسرائیل وعربستان و… تن بدهند، آنها خوش شانس تر ازشما بوده اند “!
والبته حذف اینگونه ازعرصه ی سیاسی کشور، بارها بهتر ازمقاومت آنچنانی شما دربرابر مردمی بود که آنطور فکر میکردند. اگربپذیریم که آنها ابدا حضوری درصحنه ندارند ومقایسه کنیم با سازمان شما که آنهم علیرغم تمامی حماقت ها و رذالت ها، حضوری درصحنه ی سیاسی- اجتماعی کشور ندارید، براحتی بدین نتیجه میتوان رسید که این رقیبان شما با دیدن اوضاع مردم وبا تحلیل عاقلانه تر، دست به یک عقب نشینی کم هزینه تری زدند که اگر نمیزدند، وضعیتی بمراتب دشوارتر ازشما داشتند ”
که خواننده ی باوجدان قضاوت خواهد کرد که حرف من مربوط به حذف شدن انسان ها نیست وبلکه زنده ماندن آنهاست ودراصل تحلیلی است از سرنوشت انقلاب ایران.
اما این هموطن فیروزی بدون شرح موضوع وفارغ از رعایت وجدان واشاره ای حتی خیلی کوتاه به نوشته ی من ومضمونش ومحل درج آن و…، در رسانه های رجوی چنین برخوردی با مسئله کرده است:
“… یکی از این مردهها در واکنش به مقاله زندانی مقاوم صالح کهندل کف و کفن بردهان گرفته و ضمن سیاهنامهای جویده است: کاش شما هم حذف میشدید و این بیآبروئیها را بهجان نمیخریدید!… حتی نیاز هم ندیده که عادیسازی کرده و قاعده بازی فرهنگی نمایی را که هرازگاهی تبش سران سپاه و مأموران گشتاپو را میگیرد، رعایت کرده و یک تیتر مناسب و معمولی برای نوشتهاش انتخاب کند. و به مصداق ترک عادت موجب مرض است!… حقیقتاً که لعن چهارضرب!! بر این جانوران شبه انسان موجب رفع بلای تسلیم طلبی و خیانتپیشگی است “.
آیا برای نشان دادن ادبیات رجوی وبیگانگی آن با رسوم نوشتاری ژورنالیستی، به چیزی بیشتر ازپاراگراف فوق احتیاج هست؟
اوکه رهبرش ادعا دارد که تشکیلات فرقوی اش(با این حرف های آب نکشیده وجعل ومخدوش نمودن حرف دیگران)درنوک تکامل جامعه ی بشری است، بهتر ازاین نمیتوانست خود و سازمانش را درمعرض قضاوت عامه قرارداده و من نیز با مراجعه دادن علاقمند محترم به لینک مطلب منتشر شده ام، خواستار قضاوت خواننده ی گرامی شده ومایل نیستم بقیه ی فحاشی های اورا آورده، جواب داده وسرتان را به درد آورم.
نظر خاص من این است که این آقا نعمت هموطن، برای کسب اعتبار بنفع سازمانش، نباید قبل ازیادگیری آداب معاشرت دست به قلم بزند و تاسف اینجاست که تا دراین فرقه ی لمپن مآب حضور دارد، در برهمین پاشنه خواهد چرخید!
سعید