“پروازی برای صلح و آزادی”
این عنوان مطلبی بود که سازمان برای توجیه پرواز خیانت بار خود به جوار خاک میهن از آن استفاده کرد. عزیمت به عراق، فصل تازه ای در خیانت به کشور و شروع فاز جدیدی از نقش آفرینی سازمان در پوزیشن دیکته شده جدید توسط اربابانش چهره ای جدید از نفاق و درویی تشکیلات سازمان بود.
سندهای به دست آمده از مذاکرات اتاق جنگ بغداد حکایت از استقرار سازمان از ابتدای جنگ در عراق دارد.
خود مسعود گفته بود: در سال ۱۹۸۲ (۱۳۶۱) با طارق عزیز بیانیه صلح امضاء کرده است.
اگر به منابع مستند نوشتاری بجا مانده از آن سالها مراجعه شود براحتی قابل دریافت است که رجوى از همان نخستین سال سکونت در فرانسه به دولتمردان عراق فهماند که مى تواند در مبارزه علیه مردم ایران نقش محوری داشته باشد. هدف او از این خیانت به کشور دستیابی سریع به نفوذ اعضا به داخل ایران و انجام عملیات ترور و ایجاد ناامنی در داخل در شرایط جنگی و بهره گیرى از کمک هاى مالى و تسلیحاتى سخاوتمندانه دولت عراق بود. بزعم رجوی با منابع دیگران ادعای مبارزه در جوار مرزها را داشتن و تحقیر اپوزیسیون ها خارج نشین و تحمیل هژمونی توفق سازمان به آنها نوعی برتری بود.با این نگاه سازمان تعداد ۱۷ پایگاه در عراق را با انواع نامها بزک و تجهیز نمود که عمده فعالیت و اقدامات آنها جاسوسی و راپرت موقعیت ارتش و نیروهای مدافع وطن به ارتش عراق بود.
ابراهیم خدابنده یکی از اعضا مرکزیت سازمان نحوه خروج رجوی از فرانسه را چنین بازگو کرده است.
” در سال ۶۵ مسعود رجوی به عراق رفت و انقلاب ایدئولوژیک هم یک سال قبل صورت گرفته بود. بعد هم یک مقدمه سازیهایی شد که خود دولت فرانسه فشار آورد؛ درگیریهایی با فرانسه بود، مخالفین سازمان توی فرانسه بودند، اون موقع خود من هم توی انجمن فرانسه از مسئولین بودم که یک دفعه خبر رسید که هواپیمای مسعود رجوی در بغداد به زمین نشسته است”.
و اینگونه مسعود رجوی در ۱۷ خرداد ۱۳۶۵ با بهانه ای که از طرف دولت فرانسه تحت فشار قرار گرفته است وارد بغداد گردید. و شورای باصطلاح ملی مقاومت در مورخه ۲۳ اردیبهشت ۶۵ این خیانت آشکار را اینچنین توجیه کرد:”برای خنثی کردن توطئههای دشمن از یکسو و پاسخ گویی به الزامهای مرحله جدید تدارک قیام از سوی دیگر، محل اقامت مسئول شورا از اروپا به کشور عراق منتقل میشود. شورای ملی مقاومت این انتقال را برای گسترش و سازمان دهی نیروهای مسلح انقلاب از نزدیک امری لازم و آخرین گام برای عبور به خاک میهن می داند.”
خود مسعود رجوی هم طبق سیاق همیشگی با واژه پردازی های دروغین که بزرگترین هنر فریبنده اوست درباره نحوه عزیمتش به عراق گفت:”به هر حال فردا خواهم رفت به سوی سرنوشت در میان طوفان، همپیمان با دیگر قایقرانها؛.. ولی مگه میشه همیشه فکر همه چیز را کرد. اگر بپرسید برای چی میروم در یک کلام میگویم که بر افرزوم آتشها بر کوهستانها.”
که الحق این یکی را درست گفته بود چون بواقع در اوج خیانت نمی شود پیش بینی کرد چه بر سرت خواهد آمد اکنون مرد آتش افروز در شراره های خشم و تنفر از ملت ایران به جهت خیانت به تمامیت کشور بود ونبودش نامشخص و پرونده انتهای راهش در همان مرزهای شرف و افتخار ایران رقم خورد و طومار ننگین ۵۰ ساله اش درهم پیچد.
در واقع پرواز مسعود رجوی به عراق در سال ۶۵ پایان استراتژی سازمان و شکست تمام قد آن بود.