مسعود رجوی سالها کوشید با اهرم سرکوب داخلی، یعنی انقلاب کذائی مریم هر درخواست و هر انتقادی را با ترفند های انقلاب رهائی! جواب دهد.
یکی از این خواسته های معقول، تردد به بیرون و رفتن به جامعه ی عادی عراق بود. هر طور که حساب کنید ، وقتی یک نفر را به مدت زیادی (چند ماه و چند سال )، در محیط بسته ای نگه دارید، دلش می گیرد و تمایل دارد که به اجتماع تردد داشته باشد.این یک احساس اولیه و طبیعی است !
اما مسعود رجوی به بهانه ی اینکه اگر مردان و زنان بخواهند به بیرون و فضای اجتماعی عراق بروند ، این میدان دادن به ” ج ” است ، بدین معنی که می گفت : شما طبق بند ج انقلاب تعهد دادید که بعد از اینکه زن و زندگی را در بند الف و ب ، طلاق دادید با تناقضات جنسی هم مقابله کنید، استدلال می کردند که یک مرد مجاهد اگر به جامعه ی آزاد قدم بگذارد، با دیدن زندگی و زن ، خاطرات گذشته اش دوباره زنده شده و از مبارزه دور شده و به دامن ” ج ” می افتد!
مریم در نشست های ایدئولوژیک می گفت : شما باید از مسعود خیلی تشکر کنید، چرا که برای شما یک محیط استرلیزه و امن مهیا کرده و شما را از غلطیدن در تناقضات دنیای ” ج ” نجات داده است !
طبق تجارب تلخ قبلی!!! ( زندان انفرادی و شکنجه)، ما هم ضمن قبول این مزخرفات ، مجبور بودیم که پشت میکروفن رفته و از خود فاکت گفته و حرفهای مسعود و مریم را تائید کنیم !وگرنه در نشست های انتقادی به ما حمله و هجوم می شد.
کل فلسفه ی انقلاب مریم ، خلاصه می شود دراحمق نگه داشتن و تحمیق هر چه بیشتر اعضای سازمان !
برای عینیت بخشیدن به بندهای انقلاب ایدئولوژیک، سازمان نیازمند یک ظرف مناسب برای پیشبرد اهداف شومش بود، ظرفی بسته و سکتاریستی! که اگر فضای بسته ای وجود نداشت ، این انقلاب لاجرم باید فرو می ریخت ! پادگان اشرف در عراق یک فضای بسته برای پیشبرد تجرد اجباری و اجبارات برده ساز انقلاب کذائی در سازمان بود. اکنون نیز اگر دقت کنیم ، سازمان در کشور آلبانی نیز، یک فضای بسته ساخته و با نگهبانان مسلح آلبانیائی شرکت های سکیوریتی و امنیتی ، اعضاء را در محیط بسته ی اسارتگاه مانز نگه داشتند! اگر رجوی ها بیایند و تردد اعضاء را به بیرون آزاد کنند ، بی شک سازمان در مدت کوتاهی متلاشی می گردد! همه ی این سالیان نیز مسعود رجوی توانسته است با استراتژی چاله بکن و پر کن و کارهای سرکاری اعضاء را هر روز خسته نگه داشته و اجازه ی فکر کردن به آنها را ندهد. صدام حسین در عراق اصلی ترین حامی زندان سازی سازمان مجاهدین بود. اکنون نیز در آلبانی دولتمرادان آلبانیائی به دستور آمریکا ، اختیارات نامحدود به رهبران سازمان دادند تا یک زندان بزرگ در روستای مانز تشکیل داده و از تردد اعضاء به بیرون جلوگیری کنند ، خانواده ها هم حق ندارند به ملاقات عزیزانشان به کشور آلبانی بروند!
در همین رابطه، صدیقه حسینی که در سال 1382مسئول تشکیلات مجاهدین بود و بعدا هم مسئول اول سازمان شد به یکی از جداشدگان گفته بود:
” اگر سازمان بخواهد می تواند برای کلیه ی افراد تشکیلات در اروپا پناهندگی بگیرد و اعضای سازمان را به آنجا منتقل کند، ولی فکر کن چرا سازمان این کار را نمی کند؟ یا مثلا اگر یک کشور اروپائی مثل کانادا به ما بگوید : بیائید به کشور ما و ما زمینی دو برابر خاک اشرف و با کلیه ی امکاناتش به شما می دهیم ، فکر می کنید چرا سازمان قبول نمی کند برود؟ بلافاصله هم خودش جواب داد و گفت اشرف تمامی هویت ایدئولوژیک ماست ، جداشدن از اشرف یعنی برباد دادن سازمان و اعضای آن …”
در عراق اعضای سازمان طرف حساب نبودند و در دستگاه اطلاعاتی و حاکمیتی صدام به رسمیت شناخته نمی شدند. حاکمیت عراق فقط دستگاه رهبری سازمان را به رسمیت می شناخت . تمامی اهرم ها نیز در مجاب کردن اعضای سازمان برای ماندن در تشکیلات در قرارگاه اشرف استفاده می شد.
تمامی مدارک هویتی نفر وارد شده به عراق در بدو ورود گرفته می شد تا فرد فاقد هویت بشود! این اولین اقدام برای قیچی کردن ارتباط فرد با دنیای بیرون و از جائی بود که فرد آمده بود.
تشکیلات همیشه برای اعضای سازمان یادآوری می کرد که هر گونه ورود غیر مجاز به عراق هشت سال زندان دارد ، بعلاوه انبوه شکنجه هائی که در زندان های سازمان و عراق رواج داشت .
طبق توافقات بین سازمان و دولت عراق ، هیچ زنده ماندنی خارج از قرارگاه اشرف در عراق متصور نبود چه رسد به اینکه بخواهی از آن کشور خارج شوی!
درحقیقت اهرمها و بندهای انقلاب رجوی، فقط برای در اسارت نگه داشتن اعضای سازمان در قرارگاههای مجاهدین است و این حرف که انقلاب در راستای تحقق سرنگونی است ، یک حرف مفت و پوشال است .
اعضای کنونی سازمان اگر یک لحظه به این مسئله فکر کنند که چرا رجوی همیشه مجاهدین را در حصار دوست دارد؟ هر کس هم که جدا شده واز مرز قرارگاه خارج شود، بلافاصله تبدیل به مزدور و پاسدار و نفوذی می شود، یک لحظه در سازمان نمی مانند! در حالیکه این جدا شده ها سالها در سازمان بودند ، اما به یکباره به نفوذی تبدیل می شوند! علت این امر در این است که مسعود رجوی مجاهدینی را دوست دارد که چشم و گوش بسته و کرو لال مثل گوسفند، در قرارگاههای او بمانند و دم برنیاورند…
پایان
فرید
دفاع از یک جنایت تاریخی به نام انقلاب ایدئولوژیک – قسمت چهارم