*شنبه 24 اردیبهشت
در روز شنبه جمعاً 8 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
از حجاب اجباری مجاهدین تا کشف حجاب اجباری در حرمسرای رجوی
یکی از متناقض ترین مسائل درباره تشکیلات مجاهدین خلق موضوع حجاب اجباری زنان عضو این تشکیلات است. بر اساس قوانین این سازمان، پوشش رسمی زنان مجاهد بر اساس آموزه ای به اصطلاح اسلامی مبتنی بر پوشاندن موی سر است. در خاطرات زنان جدا شده به کرات آمده است که عدم رعایت حجاب کامل در فرقه رجوی منجر به تذکر، بازخواست و تنبیه زنان می شود. همین حجاب نیز محدودیت های خود را دارد کما این که درباره لباس محدودیت های بی شماری درباره رنگ و مدل لباس زن مجاهد وجود دارد. تنها در یک نقطه در فرقه رجوی، همه محدودیت ها از بین می رود و آن هم در جلسات رقص رهایی در حضور مسعود رجوی است….
در ساز و کاری که فرقه مخرب رجوی ایجاد می کند همزمان حجاب اجباری و بی حجابی اجباری ترویج می شود. در حالی که اکثریت قریب به اتفاق اعضا از دومی خبر ندارند. مردان تشکیلات که کاملاً از جریان های پشت پرده مقر سیمرغ بی خبر هستند و از زنان تشکیلات نیز تنها کسانی از جلسات رقص رهایی و همبستری با رجوی با خبرند که به درجه ای از «رهایی» رسیده اند که به مقر سیمرغ راه می یابند. حجاب اجباری در تشکیلات آشکارا تبلیغ می شود اما کشف حجاب اجباری به عنوان رازی مگو میان رجوی و قربانیانش می ماند.
گفتگو فاضل فرهادی با فواد بصری
… رجوی و دار و دسته اش چندین سال است در آماده باش هستند. خنده دار است رجوی برای اعتراضات در ایران پیام می دهد و وقتی مشکل آن شهر و یا استان حل می شود رجوی خفه خون می گیرد و ناپدید می شود. تمام پیام های رجوی از زبان دیگران خوانده می شود معلوم نیست مُرده است یا زنده! رجوی منفورترین شخص در بین مردم ایران است. مردم ایران بارها نفرت خودشان را به رجوی ثابت کرده اند. رجوی هنوز در سال 60 خودش را می بیند این عقب ماندگی رجوی را نشان می دهد.
باید از رجوی سؤال کرد شما چه کاره مردم ایران هستید چه کسی شما را نماینده ایران معرفی کرده؟! شما عملیات های تروریستی خودتان را فراموش کردید؟ خون چندین هزار نفر از مردم بی گناه ایران را بر زمین ریختید و در آن پادگان اشرف جشن می گرفتید. پیام های رجوی برای مردم ایران هیچ ارزشی ندارد کسی توجه ای به قُمپُز در کردن رجوی نمی کند. اعتراض صنفی و معیشتی حق هر انسان در ایران است و ربطی به رجوی و دار و دسته اش ندارد. شما نگاه کنید تا به حال شاهد چندین اعتراض در ایران بوده ایم در کدام اعتراضات نامی از رجوی و سرانش برده شده؟!
سازمان مجاهدین خلق، مصداق عینی جنایت علیه بشریت است
… سایت “رادیو فردا” که مواضعی مخالف جمهوری اسلامی دارد در مطلبی با عنوان “مجاهدین خلق: حرکت به کدام سو؟” نوشته مجید محمدی آورده است: “اعضای این سازمان نمونه های قابل توجهی از تلف شدن یک نسل در حول و حوش انقلاب سال ۱۳۵۷ هستند. باور به دوگانه های خلق/ ضد خلق، امپریالیسم/ ضد امپریالیسم، انقلابی/ ضد انقلابی و مانند آن ها نسلی را از نگاه به رنگین کمان زندگی محروم کرد.”
اگر شرایط سیاسی بین المللی به گونه ای که اکنون هست نبود، و سازمان مجاهدین خلق به خاطر منافعی موهوم تحت حمایت بی چون و چرای آمریکا قرار نداشت، سران این سازمان قطعاً در دادگاهی بین المللی برای “جنایت علیه بشریت” و نقض فاحش اولیه ترین حقوق انسانی اعضا محاکمه شده و مجازات می گردیدند.
عرضه کتاب تلخی رهایی در غرفه سوره مهر نمایشگاه کتاب
در سی و سومین دوره از نمایشگاه بین المللی کتاب که از روز چهارشنبه 21 اردیبهشت 1401 شروع شده و تا روز شنبه 31 اردیبهشت در مصلای تهران ادامه دارد، کتاب “تلخی رهایی” خاطرات علی بیگلری عضو سابق سازمان مجاهدین خلق نیز عرضه گردیده است.
… کتاب “تلخی رهایی” سرگذشت علی بیگلری است که در سن نوجوانی در جریان جنگ تحمیلی اسیر نیروهای بعثی شد و به اردوگاه اسرا در عراق منتقل گردید. او بعد از تحمل چندین سال اسارت در شرایط سخت و طاقت فرسای اردوگاه، توسط عوامل سازمان مجاهدین خلق فریفته و به پادگان اشرف در عراق منتقل شد. اما او با فرقه رجوی علیه ملت خود همراهی نکرد و لذا به زندان ابوغریب در بغداد فرستاده شد که تحت شکنجه قرار گرفت و . . .
*یکشنبه 25 اردیبهشت
5 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و هفتم
سفر سوم به کمپ اشرف
… برادرم سید مرتضی را این بار با سر و وضع مرتب به همراه اکیپی از فیلمبرداران و ناظران ملاقات آوردند و عجیب این که یک دستگاه فیلمبرداری پایه دار را که گفته می شد خیلی مجهز است و همراه فیلمبرداری می تواند صداها را از فاصله نسبتاً دور هم ضبط کند، در محل مستقر کردند و این دستگاه سوای آن هایی بود که در دست یکی دو نفر بود و به طور سیار از ما عکس و فیلم می گرفتند. یکی از فرماندهان مرد که حدود 50 ساله بود و سری تاس داشت، در صحنه حضور یافت و من به او گفتم که شما می توانید با من مخالف باشید ولی بسیج این همه نیرو برای آزار واذیت من وجاهت اخلاقی ندارد و به جای آن بهتر است که کنار هم نشسته و درباره اختلافاتی که این همه برای شما مهم شده بحث منطقی داشته باشیم که جواب او این بود که من با کسی که قلم زهرناک خود را علیه سازمان به کار می برد حرفی ندارم.
با این برخورد این فرمانده، اوضاع بدتر شد و برخورد گماشتگان با ما خشن تر و وقیح تر گردید. وقتی سید مرتضی رسید از فاصله ده بیست متری رو به من کرد و گفت که قرار نبود که سر و کله تو در اینجا پیدا شود که مزدوری و…
که گفتم من به این حضرات عرض کرده ام که متقاضی ملاقات نبوده و علت حضورم صرفاً تنها نگذاشتن این فرد در عراق نا آرام و اشرفی که حومه اش زیر سیطره القاعده است، می باشد و تو هم می دانی که خانواده ما حضور تنهای یک زن جوان را در هیچ جا قبول نمی کنند و چه برسد به عراق و من در مقابل خانواده و مخصوصاً پدر و مادرم مامور معذوری بیش نیستم .به طور طبیعی او جوابی جز بی شرف نامیدن من نداشت….
گزارش قتل خبرنگار الجزیره از سیمای فرقه رجوی
… خبری که سیمای دروغین فرقه رجوی پخش کرد حاوی خبر مجعولی بود. به دنبال این خبر به سایت های فرقه نگاه کردم تا ببینم در مورد این خبر چه انعکاسی دارد اما متأسفانه هیچ کدام از سایت های فرقه اساساً اشاره ای به این خبر نکردند. ماهیت فرقه رجوی را در همین خبر می توان محک زد که چقدر به آمریکا و اسرائیل وابسته است. بی جهت نیست رجوی تاکنون دوام آورده است به این دلیل که حامیان گردن کلفتی مانند اسرائیل و آمریکا را دارد. همیشه ماهیت اصلی در صحنه عمل خودش را نشان می دهند از این که رجوی می ترسد شکی نیست. در جنگ آمریکا و عراق هم همین که صدام سرنگون شد رجوی در مقابل آمریکا پرچم تسلیم را بر افراشت در حالیکه قبلاً در نشست توجیهی به ما گفته بود چنانچه آمریکا یک گلوله به سمت قرارگاه های ما شلیک کند به آمریکایی ها می گویم برو به خانه ات (go home) و در ادامه گفت بی محابا به سمت مرزهای ایران حرکت خواهیم کرد. اما در صحنه عمل خلاف اظهارات رجوی را شاهد بودیم….
در راهروی شکنجه گاه، جسد پرویز احمدی را دیدم
… در یکی از این موارد برای بازجویی مرا بردند که بعد از کتک کاری، ناخن دست چپ من شکسته و درد می کشیدم و از فشار درد چند مرتبه از هوش رفتم و این بازجویی چندین روز طول کشید .
یک بار که برای بازخواست به اتاق شکنجه در راهرو برده شده بودم، فضا شلوغ به نظر می رسید. در این فرصت سعی کردم با ابرو و صورت خود چشم بند را اندکی جابجا کنم. در آن زمان سید السادات دربندی گفت زود این جنازه را ببرید. سیروس جنت به اتفاق یک نفر دیگر آنجا بود که گفت چی شده ؟ وی جواب داد پرویز احمدی مرد. سریع او را به بیرون منتقل کردند و مرا آن شب به سلول برگرداندند. یادم هست که عادل رئیس زندان بود که گفت این را من به مریم اطلاع می دهم و فعلا کسی را بازجویی نکنید .
*دوشنبه 26 اردیبهشت
در این روز کلاً 9 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
دست دادن مریم در ملاقات ها و دستور رجوی
… داشتیم برنامه را مشاهده می کردیم که دیدیم یکی از ملاقات کننده های مرد با مریم قجر دست داد و شونه های مریم قجر را گرفت. همه ماتشان برده بود. با خود گفتم ای داد و بیدا که مریم گند زد! سریع تلویزیون ها را خاموش کردند و مسئول مقر رفت پشت میکروفن و گفت یک ساعت بروید آنتراکت و مجدداً صدایتان می کنیم.
مریم در خارج چنان گندی زد که بوی آن تمام پادگان اشرف را گرفت. بعد از یک ساعت مجدداً ما را صدا زدند و گفتند ملاقات خواهر مریم فعلاً منتفی است ولی شب در سالن به مناسبت اولین ملاقات خواهر مریم در فرانسه برنامه جمعی داریم. شب شام مفصلی به ما دادند که گندی که مریم قجر زده بود را فراموش کنیم. فردای آن روز گزارش بود که برای مسئول مقر ارسال می شد. در نهایت سران فرقه نتوانستند گند مریم قجر را جمع کنند یک نشست گذاشتند و گفتند به شما هیچ ربطی ندارد که خواهر مریم در خارج چه کار می کند شما چه کاره هستید که به خواهر مریم دهن کجی می کنید….
از اتاق تلفن تا ورود به زندان ابوغریب
خاطرات حمید دهدار حسنی
… یک روزعده ای از ما را که تازه وارد بودیم به دفتر ملل متحد برای انجام مصاحبه بردند. (لازم به ذکر است که سازمان با ثبت پناهندگی ما به ازای هر نفر هزار روپیه از ملل متحد می گرفت و خودش برمی داشت.) به هر حال وقتی برگشتیم دیدم ساکم کمی به هم ریخته است و عکس مادرم نیست. حسابی ناراحت شدم و موضوع را از مسئول پایگاه که زنی به نام شهین بود پیگیری کردم. او ابتدا انکار کرد و گفت حتماً در بین راه انداخته ای و من به او گفتم دیشب آن را نگاه کردم در ضمن ساکم به هم ریخته است. وقتی سماجت مرا برای پیدا شدن عکس دید با کمال پررویی جواب داد تو برای مبارزه آمدی و از این به بعد پدر و مادر تو مسعود و مریم هستند و در ادامه با حرف های مثلاً انگیزاننده متأسفانه مرا خام کرد و من از پیگیری پیدا شدن عکس منصرف شده و گفتم راست می گوید ما آمده ایم که همه چیز خود را فدای سازمان و تحقق آرمان مردم ایران کنیم….
مطالعه ی کامل این خاطره توصیه می شود.
یاد و خاطره ای از حمزه رحیمی که در فرقه رجوی سر به نیست شد
حمزه رحیمی اهل ایلام ، تکاور ارتش که در سال 67 به تشکیلات فرقه رجوی پیوست، در یکان زرهی قسمت نفر بر بی ام پی 1 آموزش دید و از آنجایی که فردی ورزیده، نظامی توانمند، دوره های رزمی و زندگی در شرایط سخت، تخصصی و… را در ارتش ایران گذرانده بود همواره در تمام آموزش هایی که در به اصطلاح ارتش آزادیبخش جاری بود حمزه یک سر و گردن فراتر از همه بود و بیشتر از آن ها مسلط بود. در کار جدی و صادق بود اما هیچ گاه زیر بار زور و استبداد تشکیلات نمی رفت و حرفش را بی پرده می زد ….
در سال 73 که سازمان حدوداً بین 300 تا 400 نفر از نیروهای را بجرم نفوذی زندانی نمود، حمزه رحیمی نیز در بین این زندانیان بود که بر اساس اخبار و اطلاعات متوجه شدم که همواره زیر شدیدترین شکنجه ها قرار داشته که با اعتراضات و مقاومت و فریادهای بلند او مواجه می شدند. حمزه هیچ گاه در مقابل زورگویی و تحکم و استبداد تشکیلات رجوی سر خم نمی کرد و برای هر عمل آن ها عکس العمل و جواب دندان شکن داشت که موجبات خشم و عصبانیت فرماندهان و مسئولین تشکیلات رجوی را فراهم می کرد که نهایتاً در همان زندان سال 73 حمزه رحیمی نیز به طرز مشکوک و نامعلومی کشته شد و هیچ آثاری از وی پیدا نشد که به نظرم چند نفر از هم زندانی های او در آن دوران که در قلعه 27 با او زندانی بوده اند حرف و حکایات بیشتری از او دارند.
زنان بی خانمان در فرقه زن ستیز رجوی
… در فرقه رجوی، زنان از احساس و عواطف مادری نیز محروم می شوند و به ربات های بی جانی مبدل می گردند که تهی از هرگونه زنانگی است، که در پروسه بزرگترین آسیب ها را تجربه می کنند.
… حق تمام زنان است که زنانی مستقل، آزاد، بااراده، عملگرا، خردورز، باهوش ، تلاشگر، سخت کوش، مبارز، تحصیلکرده، به غایت با احساس، عاشق، وفادار و صبور باشند، هر زنی حق دارد که همسری داشته باشد به انتخاب خودش، حق دارند که احساسات زنانگی را نیز تجربه کنند، این همه حقوق لاینفک تمام زنان است، که در فرقه رجوی از آنان گرفته شده است.
… افکار زیبا و احساسات درونی هر زنی، بی شک نقطه عطف تمام پیشرفت ها در زندگی بوده است، مسعود رجوی، همواره مانع بروز این احساسات شده است. برای سرکوب این احساسات و منطق زنانگی نیز همواره زنان را با بیشترین محدودیت های روبرو ساخته است، اما آیا این سرکوب وحشیانه احساسات انسان ها، ابدالدهر است؟ ده ها و صدها و هزاران جداشده، نشان داده اند که سرکوب فرقه ای رجوی ساخته ، هرگز دوام وقوام نداشته و نخواهد داشت، سیاهی ها همواره محکوم به فنا و نابودی هستند . . .
چگونه رجوی و شکنجه گرانش زندگی کامران بیات را گرفتند
… فهیمه نفرات داخل اتاق را به گروه های چند نفره تقسیم کرد تا به محل های مختلف رفته و دنبال کامران بگردیم. در فرقه به هیچوجه اجازه داده نمی شد که افراد به صورت تکی به جایی تردد داشته باشند. سران فرقه با این کار می خواستند افراد را کنترل کرده و مانع از فرار بشوند. به همین دلیل در فرقه تردد به هرجایی غیر از آسایشگاه و سالن غذاخوری که در محدوده بسیار کوچکی قرار داشت، می بایست دو نفره باشد.
من و چند نفر دیگر را به پارکینگ زرهی ها فرستادند تا آنجا را چک کنیم. با توجه به این که محور ما در بصره مستقر بود و زرهی های ما هم آنجا بودند، پارکینگ زرهی محور ما در اشرف بلااستفاده و متروکه شده بود. وقتی ما به پارکینگ رسیدیم به انبارها و اتاق هایی که در آنجا بود رفتیم. دو اتاق اول قفل بودند اما قفل اتاق سوم شکسته شده بود و وقتی وارد آن شدیم و برق را روشن کردیم، دیدیم که کامران در یک گوشه نشسته و از دهانش مقدار زیادی کف خارج شده است. یکی از نفراتی که با ما بود داریوش نام داشت. او از آن جمله افراد کاملاً مغزشویی شده بود و همواره به مجیزگویی رجوی ها و خود شیرینی می پرداخت. داریوش بلافاصله کامران را چک کرد و بعد با صدای بلند شروع به توهین و فحاشی به کامران نمود و در ادامه گفت: او خودکشی کرده است.
… در هر صورت چه کامران بر اساس فشارهای سران فرقه به خصوص حمیده شاهرخی دست به خودکشی زده باشد یا آن که سران فرقه او را مستقیماً به قتل رسانده باشند، عامل مرگ و قتل کامران، رجوی ها و مسئولینی همچون حمیده شاهرخی هستند و باید روزی پاسخگوی جنایات خود باشند.
ابراز خرسندی خانواده یزدانی از دیدن عکس معصومه بعد از 40 سال بی خبری
… با دیدن عکس معصومه فریب خورده در میان اجتماع اعضای سازمان در کمپ مانز آلبانی که اشرف 3 عنوان می کنند، هم خیلی خیلی خوشحال شدیم چرا که نزدیک به 40 سال هیچ گونه خبری از وی نداشتیم و هم به شدت متأثر و ناراحت شدیم چرا که عزیزمان به دور از خانواده خیلی خیلی پیر و شکسته شده بود. طوری که ابتدای امر اصلاً وی را نشناختیم و فقط صدایش برایمان آشنا بود….
خانواده چشم انتظار معصومه یزدانی در ادامه تماس تلفنی خود با دفتر انجمن نجات گیلان افزودند: مگر می شود که 40 سال از عزیزت بی خبر باشی؟!
ضلع سوم حرمسرای مسعود
… به عقیده ایرج مصداقی، مریم رجوی دارای یک عقده روانی است؛ او از پیش از ازدواج با رجوی یعنی هنگامی که همسر مهدی ابریشمچی بود و از او فرزندی به نام اشرف داشت، دلباخته مسعود رجوی بود. بدین ترتیب مسئولیت مریم در دفتر مسعود رجوی در پاریس او را به مرد مورد علاقه اش نزدیک کرد و متعاقب آن در یک روز و ساعت مریم رجوی از ابریشمچی طلاق گرفت و به عقد مسعود رجوی درآمد. مصداقی بیان می کند که بعدها مسعود رجوی در نشست های درونی سازمان با افتخار از عشق دیرین مریم به خودش سخن می گوید.
… در این مسیر مریم رجوی تحت فشار قرار می گیرد. القائات مسعود رجوی مریم را قانع می کند که مانعی برای صعود زنان دیگر در مسیری که خود طی کرده است نباشد و حتی مشوق زنان باشد تا این سال های نوری فاصله را پشت سر بگذارند و با رهبر عقیدتی یگانه شوند که البته این یگانه شدن با جاری شدن صیغه محرمیت و همبستر شدن معنا می یابد. چانچه مصداقی می گوید فهیمه اروانی اولین قربانی این همدستی مسعود و مریم رجوی است. او که به لحاظ سیاسی، تشکیلاتی یا ایدئولوژیک هیچ ارجحیتی نسبت به دیگر زنان عضو شورای رهبری ندارد، ناگهان به عنوان همردیف مریم رجوی معرفی می شود. ارجحیت مورد توجه فهیمه اروانی زیبایی او است که موجب می شود به عنوان اولین زن پس از مریم برای رابطه با مسعود رجوی برگزیده شود. مصداقی واژه هم ردیف را در تشکیلات فرقه رجوی به معنای هوو می داند.
در ادامه این مسیر و افزوده شدن به شمار زنان حرمسرای رجوی، او بارها در نشست ها اعلام می کند که مریم این راه را برای رشد و پیشرفت دیگر زنان تشکیلات گشوده است. زنان برای این که به سقف ایدئولوژیک برسند باید از مرحله رابطه جنسی با مسعود رجوی بگذرند. مریم رجوی در حقیقت نقش عاملیتی در این فرایند دارد که از سوی مسعود به ازخودگذشتگی تعبیر می شود. او به درجه ای از رشد ایدئولوژیک رسیده است که در آن حسادت راه ندارد!…
*سه شنبه 27 اردیبهشت
در این روز 9 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
بزرگنمایی چه مشکلی از فرقه رجوی حل می کند؟
… اخیراً مطلبی تحت عنوان افشای اسامی و شماره تلفن های کارمندان قوه قضائیه منتشر کرده اند. واقعاً مسخره نیست؟ اسامی کارمندان یک مؤسسه یا یک اداره را هر جا بروید و بخواهید در دسترس است و نیازی به افشاگری نیست. اغلب اسامی آن ها حتی پشت درب اتاق کارشان زده شده است یا در هر طبقه اسامی و شماره اتاق در تابلو آمده است تا ارباب رجوع بتواند راحت تر مسئول مربوطه را پیدا کند. همچنین اسامی کارمندان و رؤسا و مدیران یک بخش روی میز کارشان نیز موجود می باشد. حتی در خیلی جاها، مانند پرسنل نظامی یا پلیس، اسامی روی سینه و بر روی کت یا لباس کارمندان نیز زده شده است.
این گونه اخبار و تولیدات سازمان مجاهدین خلق فقط و فقط یک هدف را دنبال می کند و آن این که افکار و توجهات اعضای درون فرقه را از مسائل داخلی و مشکلات و بن بست مرگباری که در آن گرفتار هستند منحرف نماید. واقعیت این است که سازمان مجاهدین خلق در این ایام به قدری دچار مسائل و مشکلات درون تشکیلاتی می باشد و به قدری با اعضای خود مشکل دارد که برای رد گم کردن و به حاشیه کشاندن مسائل مهم، تلاش می کند تا با گنده گویی و بزرگ نمایی های وهمی مانع از تشدید مشکلات مرگباری شود که تار و پود فرقه را در نوردیده و دچار اختلالات غیر قابل ترمیم نموده است….
به مناسبت روز جهانی خانواده
15 ماه مه میلادی برابر با 25 اردیبهشت هجری شمسی است که در تاریخ 20 سپتامبر سال 1993 بر اساس قطعنامه شمارۀ 237/47 سازمان ملل متحد به تصویب رسید. تم امسال این روز از جانب ملل متحد “خانواده و شهرنشینی” انتخاب شده است. روز بین المللی خانواده ها هر ساله در کشورهای مختلف جهان ارج نهاده می شود.
متأسفانه در فرقه های مخرب کنترل ذهن، نظیر سازمان مجاهدین خلق، نه تنها خانواده از ارزش اصلی خود تهی شده و فاقد هر گونه اصالتی است بلکه حتی دشمن اصلی و ضد ارزش تلقی می شود. در مناسبات ضد انسانی فرقه رجوی خانواده به هیچ عنوان جایگاهی نداشته و مناسبات و حتی ارتباطات خانوادگی فاسد و شیطانی تلقی گردیده و شدیداً تقبیح شده و تشکیل خانواده ممنوع می باشد.
… سران فرقه رجوی علی رغم این که خیلی تلاش می کنند تا کنترل مغز انسان ها را در دست بگیرند ولی روند نشست های عملیات جاری و غسل در مناسبات و تشکیلات رجوی ثابت کرده است که خانواده یا همان عشق بزرگ را نمی شود از بین برد….
سرنوشت مرگ آلود ساشا در پروژه ننگین شلیک ناخواسته
… کار توضیحی با افراد: در این شیوه سوژه ساعت ها مورد بازخواست قرار می گرفت و در نهایت همان ساعت با یک تعهد لفظی کار به اتمام می رسید. البته باید علت اعتراض با عنوان ناحق بودن همراه با پشیمانی خود را مکتوب نموده و در نشست جمعی شبانه بخواند.
اعتراض مجدد به فشارهای تشکیلاتی و عدم ارتباطات تلفنی با خانواده دیگر با کار توضیحی جواب نمی گرفت و با ضرب و شتم و اهانت های شدید برخورد و پاسخ داده می شد. و اگر اعتراض تکرار می شد، قتل و کشتار آن هم با گلوله پاسخ نهایی معترضین بود که رواج کار دیرینه در سازمان بود. اغلب این پاسخ ها و قتل ها با نام شلیک ناخواسته عملی می شد. در شلیک ناخواسته، فرقه 3 هدف را دنبال می کرد:
1. خلاص شدن از دست نیروی معترض با عادی سازی
2. گرفتن زهره چشم از دیگر نیروها
3. سیاست شهید سازی
فردی با نام تشکیلاتی ساشا که حتی این نام مستعار نیز ناخواسته از طرف تشکیلات برای وی انتخاب شده بود همراه پسر عمه اش به نام نوید در سال 1380 وارد قسمت پذیرش سازمان شدند. ساشا با من در یک یگان و دسته سازماندهی شد. پس از مدت کوتاهی وی بعد از چند مورد معترض بودن به وعده های دروغین سازمان، سرانجام درخواست خروج از سازمان را شفاهی و مکتوب به مسئول مربوطه داد. من که از تصمیم زودهنگام وی تعجب کردم از او پرسیدم ماجرا چیست؟ چرا آمدی که می خواهی به این زودی بروی؟ او که کوبل تشکیلاتی من بود، گفت: در ترکیه به من گفتند که ابتدا به عراق بیا و پس از یک ماه از عراق به اروپا برای کار و اخذ پناهندگی منتقل می شوی و این فضایی که می بینم به دور از شنیده هایی است که در کشور ترکیه به من گفته اند. آنجا من متوجه شدم دقیقاً موضوع اعتراض های وی چه بوده و چرا مستمر ساعت ها ناپدید می شود و همواره مضطرب است و آن ساشایی که در بدو ورود شور و شوق داشت و ساعت ها ورزش می کرد نیست. پس از مدتی که احتمالات جریان تحولات نظامی حمله آمریکا به عراق و خروج سازمان از عراق شنیده شد. ساشا با شنیدن وعده ای دیگر آرام شد تا این که حمله ائتلاف به کشور عراق صورت پذیرفت.
دروغی که عمر و جوانی ام را به تباهی کشاند
تازه چند ماهی بود که با تبلیغات و شانتاژهای مجاهدین خلق از اردوگاه های صدام به سازمان پیوسته بودیم و نمی دانستیم در چه چاه بزرگی افتاده ایم. در خیال خود فکر می کردیم چند وقت دیگر به کشور برگشته و دوران اسارت و جدایی تمام شده و در کنار خانواده خواهیم بود. اندک اندک از سور و مهمانی و خوش و بش های مصنوعی کم شده و کارهای بیگاری و رزمی و غیره ما را به خود مشغول و تا به خود جنبیدیم خود را در لباس خاکی و کار های نظامی یافتیم و این برخلاف آن صحبت ها و تبلیغاتی بود که به ما گفته شده بود! و تازه فهمیدیم در چه چاه ویلی گرفتار شدیم.
در یکی از مانورها که خارج از پادگان اشرف برگزار گردید ماشین نفر بر ما بر اثر سهل انگاری راننده از پرتگاهی لغزید و من که در پشت نشسته بودم به بیرون پرتاب شدم و تا به خود آمدم زیر ماشین گیر کرده و کلی از استخوان های دست و پا و سینه ام شکسته شدند به طوری که مرا به بیمارستانی در بغداد بردند. دکترها و متخصصین در ابتدا گفتند وی زنده نخواهد ماند ولی چون دعای پدر و مادر پیرم همواره پشتیبانم بوده به لطف خدا بعد از حدود دو سال که در بیمارستان بغداد و درمانگاه اشرف بستری بودم، از مرگ نجات یافته و سلامتی خود را به دست آوردم.
… فرشته یگانه که از مسئولین سازمان و همشهری خودم بود به ملاقاتم آمد. آن زمان تبادل اسرا شروع شده بود و من در خیال بازگشت به ایران و دیدار با خانواده بودم. خانم مسئول بعد از کلی آسمان ریسمان بافتن به من گفت: تلگرامی از طرف پسر عمویت رسیده و نوشته متأسفانه همگی خانواده ات در ایران در بمباران کشته شدند.از طرفی در حال حاضر که اسرا به ایران برمی گردند، ما هم تعدادی از افراد را به مرز برده و آزاد گذاشتیم که بروند. اما اطلاع داریم که آنان در مرز توسط فالانژهای نظام کشته و آن تعداد که توانسته اند به شهرشان برسند با تصادف های ساختگی کشته می شوند و اصلاً صلاح نیست که به فکر برگشت باشید….
دیدار مریم قجر با پمپئو برگ دیگری از وطن فروشی رجوی ها
مایک پمپئو رئیس سابق سازمان سیا و وزیر خارجه سابق آمریکا در دولت ترامپ و یکی از ضد ایرانی ترین افراد آن کابینه، روز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ به مقر فرقه در آلبانی رفت و با مریم قجر دیدار کرد. پمپئو در صحبت های خود از مزدوری رجوی ها برای اربابان خود پرده برداشت و از خیانت ها و وطن فروشی های فرقه رجوی تشکر کرد و گفت: “مایلم به شما بگویم، به عنوان یک وزیر خارجه سابق، که آمریکا قدردان است و عمیقاً به شما احترام میگذارد.”
… با این وجود پمپئو اعتراف نمود که علی رغم تمام وطن فروشی های فرقه تروریستی رجوی، هنوز مقامات رسمی در آمریکا حاضر نیستند این فرقه تروریستی را به رسمیت بشناسند. وی گفت “یک عامل مفقوده جدی در سیاست ایالات متحده در قبال ایران عدم حمایت سیاسی از اپوزیسیون است.”
… مریم قجر نیز در سخنان خود با شقاوت هرچه تمام تر خواهان تحریم های همه جانبه علیه مردم ایران شد تا به پمپئو بگوید که او حتی از وی و ترامپ نیز ضد ایرانی تر است….
جار و جنجال مریم رجوی برای هیچ
… باید به مریم رجوی گفت آوردن جنایتکارانی مانند پمپئو به اشرف سه از دیدگاه مردم ایران نشان از چهره جنایتکارانه شما دارد و به خوبی نشان می دهد روزگاری سر در آغوش صدام جنایتکار به کشتار سربازان ایرانی مشغول بودید و اکنون سر در آغوش جنایتکارانی مانند پمپئو به توطئه علیه مردم ایران مشغول هستید و چهره کثیف تان را به مردم ایران نشان دادید و این عمل از دیدگاه مردم ایران محکوم است. حال هر چقدر می خواهید سرنگونی خیالی تان را از وی طلب کنید ولی باید بدانید که از وی هم آبی برای شما گرم نخواهد شد .سه ضلع مثلث خیانت چقدر خوب کنار هم قرار گرفتند. از یک سو فرقه رجوی و از دو سوی دیگر چهره های جنایتکار و جنگ طلب های غربی و اسرائیل!
به عنوان یک جدا شده ابراز تأسف می کنم که عمر خود را در فرقه ای تلف نمودم که این گونه برای جنایتکاران غربی دم تکان می دهد و فرش سرخ برایشان پهن می کند و برای بقیه نفرات حاضر در تشکیلات هم عنوان می کنم که آیا نمی توانید حرکات میمون وار مریم قجر در مقابل جنایتکاران غربی را لمس کنید؟ آیا برای شما سؤال ایجاد نمی شود که اکنون در کجا قرار دارید و شعارهای گذشته و به اصطلاح انقلابی کجاست؟ ای کاش می توانستید برای یک لحظه به ذهن تان توقف داده و قدری فکر می کردید. شما برای مریم قجر و شوهر گور به گور شده اش هیچ ارزشی ندارید پس بهتر است گول آنان را نخورید.
شما از کدام قتل عام جان به در بردید؟
… حضرت امام، رأفت اسلامی را به کار بردند؛ یعنی فرمودند بر اساس تعالیم دینی، اصل را بر این می گذاریم که فرد، له یا علیه خودش شهادت بدهد و طبق دستور ایشان در هر شهری که زندان داشت و در آن زندان اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند، هیأت هایی تعیین شدند و گفتند که این هیأت، اعضای مجاهدین خلق را تک تک بیاورند و از آن ها بپرسند که آیا به سازمان مجاهدین خلق وفادار هستی یا خیر؟ اگر گفت وفادار نیستم، مشمول عفو می شود و با او کاری نداریم و به خانه اش می رود و یا ادامه زندانش را تحمل می کند.
چند هزار تن از اعضای مجاهدین خلق این فرآیند را طی کردند. یعنی در برابر آن هیأت گفتند که ما دیگر کاری به کار سازمان نداریم و دنبال زندگی شان رفتند و بسیاری از آن ها هنوز هم دارند در کشور زندگی می کنند. اما عده ای هم با علم به این که مجاهدین خلق به عنوان بازوی صدام عمل کردند و قصد انجام کشتار و عملیات نظامی را در شهرها دارند، گفتند: کماکان به این سازمان وفادار هستیم. پس کسانی که پذیرفتند و با رژیم بعث همکاری و به کشور خیانت کردند و آماده بودند که از زندان خارج شوند و همراه ارتش مجاهدین خلق، مردم را به رگبار ببندند، علیه خودشان شهادت دادند و محکوم به اعدام شدند که تعدادشان حدود ۳۰۰ و چند نفر است.
… کسانی که به عنوان شاکی در دادگاه سوئد حضور پیدا کرده بودند و تعدادشان کم هم نیست، همگی ادعا می کنند که ما شاهد کشتار بوده ایم. سؤال این است که اگر کشتار و قتل عام بود که شما زنده نمی ماندید که امروز اینجا بیایید و این حرف ها را مطرح کنید. مگر شما جزو مجاهدین خلق نبودید؟ این چه جور کشتاری بود که شما زنده ماندید و کشته نشدید؟! بعضی از خبرنگاران سوئدی این مسأله را مطرح کرده اند که این چه جور کشتاری بوده که این همه آدم از آن جان سالم به در برده اند؟
*چهارشنبه 28 اردیبهشت
در این روز مجموعاً 8 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
عرضه کتاب فرقه های تروریستی و مخرب در نمایشگاه بین المللی کتاب
کتاب “فرقه های تروریستی و مخرب – نوعی برده داری نوین – رهبران، پیروان، و مخدوش سازی ذهن”، نوشته دکتر مسعود بنی صدر و ترجمه خود نویسنده، توسط نشر ماهریس منتشر شد … این کتاب ابتدا به زبان انگلیسی در لندن چاپ و در شبکه آمازون جهت فروش ارائه گردید. سپس نویسنده، خود اقدام به ترجمه آن به زبان فارسی نمود که در ایران توسط نشر ماهریس چاپ و توزیع گردیده است. دکتر مسعود بنی صدر بعد از جدا شدن از فرقه تروریستی و مخرب رجوی دست به مطالعات و تحقیقات فرقه ای زد که کتاب حاضر حاصل تجارب وی با سازمان مجاهدین خلق به علاوه مطالعات و تحقیقات روانشناختی بعدی اش می باشد….
مزرعه ترول فرقه رجوی
… ما اعضای فرقه ای را می شناسیم که مانند همان 13000 نفر تحت تعلیم قرار گرفتند و درست پایشان را جای پای تبلیغات اسرائیل گذاشته و مزرعه ترول خود را در فضای مجازی به وجود آوردند.
سازمان مجاهدین خلق در آلبانی همان مزرعه ترول را با استفاده از تجربه اسرائیل و هزینه سعودی به وجود آورده و امنیت روانی ملت را به نفع دشمنان ایران و ایرانی نشانه گرفته است و همچنین تلاش دارد تا رد پای جنایات و خیانت های گذشته خود را پاک نماید.
عمده مطالبی که در فضای مجازی علیه مردم ایران منتشر می شود، تولید و منتشر شده از طرف همین افراد حرفه ای و آموزش دیده در آلبانی است.
وقتی سازمان مجاهدین خلق در صحنه نظامی و تروریسم نتوانست کاری از پیش ببرد به ارتش صفحه کلید Keyboard Army تبدیل شد و بخت خود را در فضای مجازی به آزمایش گذاشت.
ملاقات پمپئو با مریم رجوی تلاشی برای سرپوش گذاشتن به مسأله داری نیروها
… فرقه مجاهدین خلق به دلیل ترور مستشاران آمریکایی در دوران حکومت شاه و اعلام مواضع ضد آمریکایی به شدت مورد تنفر سیاستمداران آمریکایی در هر دو حزب دمکرات و جمهوری خواه و افکار عمومی آمریکاست و در دوره های مختلف و به خصوص دوران ریاست جمهوری کلینتون علی رغم حمایت های ظاهری که عمدتاً مصرف تبلیغی داشت به محض به دست گرفتن قدرت اجرایی به کلی فراموش شده و در مواردی در لیست تروریستی هم قرار گرفته است. تمامی مسئولین و شخصیت های آمریکایی از نمایندگان کنگره تا اعضای دولت ها همواره بر این نکته تأکید کرده اند که این گروه فاقد پایگاه و محبوبیت اجتماعی میان مردم ایران است.
اندر حکایت دیدار مایک و مریم
در خبرها آمده است که مایکل پمپئو وزیر خارجه سابق آمریکا و رئیس اسبق سازمان سیا CIA در سفری به آلبانی، دیداری با مریم رجوی در مقر فرقه ای سازمان مجاهدین خلق در این کشور داشته است. قبل از ورود به هر بحث و تحلیلی بهتر است سری به آگهی مایک پمپئو در یک سایت تبلیغی آمریکایی و اعلام دستمزدش جهت شرکت در مراسم و سخنرانی بزنیم:
… خاصیت این گونه دیدارها صرفاً حل تضادهای درون تشکیلاتی و پوشاندن ناتوانی در پاسخ به سؤالات و اعتراضات، خصوصاً زمانی که این تضادها شدت می یابند و درخواست خروج از سازمان اوج می گیرد، می باشد. مریم رجوی با صرف هزینه ای هنگفت که از جیب سعودی خرج می کند، و نمایش دادن یک عنصر هیچ کاره به نفراتش در آلبانی و دیگر کشورها که عنوان سابق را یدک می کشد، در اصل می خواهد تضادهای ذهنی آنان را به این شکل حل کرده و دهانشان را ببندد و همچنین بعد به آن ها بگوید که رژیم نسبت به این دیدار واکنش نشان داد و در رسانه ها منعکس شد پس ما خیلی مهم هستیم. همین و بس.
رمز گشایی از دیدار مایک پمپئو و مریم رجوی در آلبانی
مسعود خدابنده عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق و مسئول اسبق تیم حفاظت از مسعود و مریم رجوی در یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار داده، از دیدار مایک پمپئو و مریم رجوی در آلبانی رمزگشایی کرده است.
… سازمان مجاهدین خلق که پنج دهه قبل با شعار ضد امپریالیستی و ضد اسرائیلی و با انتقاد به نهضتآزادی که «چرا عمل مسلحانه علیه آمریکا نمی کنید؟» شکل گرفت و بعد از پیروزی انقلاب هم مدعی بود که «باید ایران را به ویتنام آمریکا تبدیل کنیم» امروز در بوق و کرنا دیدار با رئیس سابق سازمان سیا (مسببین جنایات در ابوغریب عراق و گوانتانامو) را جشن می گیرد. چرا؟ چون سازمان مجاهدین خلق و مشخصاً مسعود رجوی بهای آزادی و استقلال را نپرداخت؛ چون پایه های عقیدتی و استراتژیک سازمان سست بود. چرا سست بود؟ چون نتوانست فشار ماندن در ایران را تحمل کند و نتوانست بهای مبارزه در کنار مردم را بپردازد؛ چون به امید پیروزی زودرس، خودش را در اختیار قدرت های بیگانه قرار داد و خواسته یا ناخواسته وارد دستگاه استحاله کننده همان امپریالیسمی شد که مدعی مبارزه با آن بود…
*پنجشنبه 29 اردیبهشت
6 مطلب حاصل آخرین روز کاری هفته در سایت نجات است. مروری کوتاه بر برخی از آن ها به قرار زیر است:
مریم قجر رییس جمهور بی هویت
اگر قرار بود هر فردی بدون رأی مردم خودش را رییس جمهور معرفی کند بدون شک تمام انسان های زنده روی کره زمین خودشان را رییس جمهور می کردند. چه کسانی مریم قجر را به عنوان رییس جمهور انتخاب کردند که در حال حاضر چندین سال است با خواب های پنبه دانه ای خود کرسی ریاست جمهوری را یدک می کشد و با لباس های رنگارنگ ژست رییس جمهوری می گیرد؟! مریم قجر رییس جمهور کدام کشور است؟! اگر بگوییم ایران، مردم ایران هیچ شناختی از این زن ندارند و از همه مهم تر هیچ پایگاه و جایگاهی در بین مردم ایران ندارد….
تماسی که به لحاظ عاطفی من را به خانواده ام پیوند زد
هنوز آثار مخرب مغزشویی سالیان بر ذهن و روح و روانم سنگینی می کرد. با وجود این که نزدیک به دو سال از اسارت فیزیکی مناسبات مجاهدین خلق رهایی پیدا کرده بودم، ولی به لحاظ ذهنی هنوز اسیر آن القائات بودم. هنوز عنصر خانواده و نام ایران برایم یک تابو بود. نام ایران تحت تأثیر تبلیغات فریبنده رجوی وزارت اطلاعات، شکنجه و خیانت به دوستانم را تداعی می کرد. با خود عهد بسته بودم که در کمپ آمریکایی ها بمیرم ولی پایم به ایران نرسد تا مجبور نشوم در مقابل پاسداران و مأمورین وزارت اطلاعات کرنش کرده و سر خم کنم.
غرورم افکارم را در خود قفل کرده بود. دوستانی که با هم در یک چادر بودیم خیلی با من صحبت می کردند تا من را قانع کنند که با خانواده ام تماس بگیرم. مسئولین تشکیلات سالیان در توجیه ممنوعیت تماس با خانواده ها، بحث امنیت جانی خانواده های ما را بهانه کرده بودند. که اگر تماس بگیریم آن ها توسط وزارت اطلاعات دستگیر و شکنجه و حتی اعدام خواهند شد. تحت تأثیر همین دروغ ها ما برای حفظ جان و سلامتی آن ها اصراری به گرفتن تماس از خود نشان نمی دادیم …
بازگشت یوسف لاسکانی به آغوش گرم خانواده پس از 22 سال فراق
یوسف لاسکانی پس از 17 سال اسارت در فرقه منفور رجوی، در سال 1395 از این فرقه نجات پیدا کرد. لاسکانی پس از 5 سال زندگی آزادانه و مستقل در کشور های آلبانی و آلمان در 26 اردیبهشت 1401 به میهنش ایران و آغوش گرم خانواده بازگشت.
لاسکانی متولد 1351 در روستای گسک ساره آباد از توابع بخش لاشار شهرستان نیکشهر استان سیستان و بلوچستان است. انجمن نجات استان سیستان و بلوچستان ضمن تبریک و خیر مقدم به آقای یوسف لاسکانی، برای ایشان و خانواده محترمشان آرزوی سعادت و خوشبختی دارد. امید است که به زودی زود شاهد رهایی تمامی اسیران گرفتار در فرقه رجوی و وصل ارتباط آنان با خانواده های چشم انتظارشان باشیم.