بهتان زنی مجاهدین خلق به خویشتن – قسمت سوم

در قسمت های گذشته این یادداشت قسمتی از ادعاهایی که مجاهدین برای هر چه بادکنکی کردن خود عرضه کردند و من نیز برای انجام وظیفه میهنی خود دروغ بودن این صفات را که مجاهدین به خود چسبانده بودند، به طور اجمالی افشاء کردم.

در ادامه این خودستایی مهوع، آنها صحبت از فدا کردن خود به عنوان ممیزه خاص خویش کرده و گفته اند که : مجاهدین از سال ۱۳۶۴ با انتخاب پرداخت بهای استمرار مبارزه برای آزادی، سقفی از “فدا” زدند. .. با انتخاب فدا و پرداخت عملی بهای آن و نیز پیمودن و تجربه کردن، آرام آرام به توانمندی و انرژی بیکران انسانی در درون خود پی بردند.

جواب ساده این ادعای سراسر کذب آنست که اقدام آن موقع مجاهدین که ظاهرا افزودن بر یال و کوپال مریم رجوی و دادن مقام برای او در جهت سرکوب مردان هم رده مسعود رجوی بود و معنی این کار فقط فدا و تحقیر کردن مردان بنفع رجوی بود و در این فدا شدن ها مسعود و مریم خطرات احتمالی را از جلوی پای مسعود برداشته و او را مصمم تر و قوی تر از گذشته بسوی ادامه دیکتاتوری بیشتر و بازهم بیشتر تشجیع کردند و براحتی میتوان گفت که یک کودتای ننگین و خبیثانه بر علیه اعضای مجاهدین انجام گرفت و مسعود و مریم که میبایست در راس هر نوع فداکاری و فدا باشند قرار نگرفته و هزینه نپرداختند.

حال آنکه اگر قرار بر فدا شدن بنفع سازمان یا مردم؟؟!! بود، این مسعود بود که میبایست بیشترین فداکاری را بنماید و معشوقه اش مریم هم دومین هزینه پرداز این مسئله باشد!

یا نوشته اند که در سازمان مجاهدین با مبارزه‌ ای طولانی برای آزادی ــ لاجرم با موانع سیاسی مثل قدرت سلطه‌گر، حاکمیت استبدادی، فاصلهٔ طبقاتی و در مقابل آن با مبارزه‌ ای مستمر و ضرورت پرداختن بهای الزامات آن روبه‌رو می‌شویم. ..

البته مجاهدین رجوی میدانند که کسی انتظار مبارزه سیاسی – طبقاتی از سوی آنها که دست شان به انواع وطن سوزی و خیانت آلوده است، ندارد و مخصوصا یکی دوسال بعد از پیروزی انقلاب بهمن 1357، رهبران آنها هرگز علاقه ای به وضع کشور و مردم ایران نداشتند و تنها چیزی که پیروان ساده ی خود را در راه آن فدا نمودند، گرفتن قدرت حکومتی در ایران بوده و در ادامه این راه، اگر خط های قرمزی درگذشته و قبل از انقلاب داشتند، همه را دور انداختند و برای قدرتی که سخت وسوسه شان کرده بود و البته ارزیابی بسیار نادرستی از قدرت و چینش طبقات داشتند، دست به هر کاری از ترور گرفته تا جاسوسی برای بیگانگان زدند و البته معلوم بود که فنا شدن های احمقانه برای مسعود رجوی متوهم و فاقد ارزیابی علمی از اوضاع و دل بستن تدریجی محض به کمک صرف بیگانگان متخاصم و دورتر شدن هرچه بیشتر ازمردم ایران ، دستآوردی بهتر از اینها نخواهد داشت و لاجرم مکان استقرار یک سازمان سیاسی به محل انجام کارهای شنیع و جنایت خواهد بود که من گمان نمیکنم در تاریخ ایران چنین مسئله مشابهی وجود داشته باشد و نتیجه (این وفاها) اینقدر شرم آلود از آب در بیآید!

ادامه دارد…

رضا اکبری نسب

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا