خشونت گرایی یکی از شیوه های بارز فرقه ها و مشخصا فرقه های سیاسی است. ریشه یابی این پدیده در فرقه ها به قرن ها پیش باز می گردد. حداقل در سابقه فرقه اسماعیلیه (طرفداران حسن صباح)خشونت گرایی به عنوان یک اهرم، جنبه کاملا استراتژیک داشته است. در تاریخ معاصر نیز می توان از گروه هایی همچون القاعده و گروه طالبان به عنوان مصادیق فرقه های سیاسی – ایدئولوژیک خشونت گرا نام برد. اگر چه تروریسم در اشکال مختلفش یکی از مشترکات گروه های فرقه ای معاصر و تاریخی است، اما شق دیگر خشونت به رفتارهای فیزیکی ای اطلاق می شود که الزاما اهدافی متفاوت از حذف فیزیکی سوژه ها را دنبال می کند.
این شق خشونت بیشتر جنبه روانی و به انگیزه ایجاد هراس و تنش های روانی و روحی در هدف های فرقه ای دارد. در فرقه های سیاسی اگر چه هدف های خشونت آمیز عمدتا از میان چهره های سیاسی و دولت مردان انتخاب می شود، اما در سایر گروه ها این اهداف در میان مخالفین و فعالان بر علیه فرقه ها سازماندهی و مدیریت می شود. شق دیگری از خشونت ها متوجه اعضای خود فرقه ها می شود. در پاره ای از فرقه ها نیز خشونت ابزاری برای تامین نیازهای مالی و درآمد محسوب می شود. روش کسب درآمدهای غیرمشروع از جمله معامله قاچاق اسلحه و مواد مخدر و… در ذات و ماهیت خود خشونت را به جزیی تفکیک ناپذیر از فعالیت های روزمره و عادی تبدیل کرده است. چنانچه مشاهده می شود خشونت در میان فرقه ها از طیف سیاسی گرفته تا انواع دیگر اساسا همزاد و جزئی از فلسفه وجودی فرقه ها را تشکیل می دهند.
در حال حاضر یکی از چالش های اساسی که سازمان مجاهدین خلق به عنوان یک فرقه سیاسی با آن درگیر است اتهام اعمال خشونت جسمی و روحی و بعضا تهدید جانی جداشدگان از این تشکیلات است. اسناد ارائه شده از سوی یکی از این نهادها (دیده بان حقوق بشر) حاکی از اعمال خشونت منجر به مرگ حداقل سه تن از اعضای پیشین سازمان است. به همین منوال اظهارات اعضای جداشده از سازمان مجاهدین حاکی از اعمال شکنجه، زندان های انفرادی، و فشارهای روانی و روحی بر روی اعضای سازمان است. در ادامه بیشتر به نمونه های رفتارهای خشونت آمیز در مناسبات درون تشکیلاتی مجاهدین خواهیم پرداخت. در کتاب سینگر به این وجه خشونت درون تشکیلاتی و هم سایر اشکال و مکانیزم های آن اشاره شده است. در این رابطه می خوانیم:
"فرقه ها به درجات زیادی ضایع کننده و مخرب هستند. بعضی صرفا با اعضای خود بد رفتاری می نمایند؛ در حالی که برخی دیگر خشونت خود را متوجه بیرونی ها می کنند. البته برخی هم در هر دو جهت عمل می نمایند. اعضای فرقه ها، تحت هدایت رهبرانشان، به افسران مجری قانون شلیک کرده اند، در معاملات مواد مخدر و فحشا درگیر شده اند، به حمل و نگهداری سلاح غیر مجاز مبادرت ورزیده اند، مدام به هتک حرمت می پردازند، اعضای نوجوان را تا حد مرگ کتک می زنند، تنبیهات مختلفی بر اعضای خود اعمال می نمایند و حتی اعضای بریده خود را به قتل می رسانند." (1)
سوای این جنبه ها، سینگر اقدامات دیگری را هم مشمول تعریف خشونت گرایی فرقه ای می داند، که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
"گروه های فرقه ای نه فقط در رفتارهای بارز خشونت آمیز درگیر هستند، بلکه در فعالیت هایی که منجر به ورود اعضا در جرائم مختلفی، از دسیسه برای فرار مالیاتی گرفته تا جاسوسی علیه دولت و کلاهبرداری، می گردد نیز وارد می شوند." (2)
اگر ورود به حیطه جاسوسی بر علیه دولت ها از سوی فرقه ها را مصداق این تعریف سینگر (جاسوسی علیه دولت) تلقی کنیم، در این صورت فعالیت های مورد اذعان جاسوسی سازمان مجاهدین خلق به عنوان یک فرقه سیاسی در موضوع فعالیت های هسته ای ایران (سوای چالش های حقوقی و بین المللی آن) به نوعی می تواند مشمول موضوع خشونت گرایی فرقه ای شود. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که مجاهدین تلاش دارند این پروسه را در نهایت به یک جنگ تحمیلی و درگیری خشونت بار دراز مدت بر علیه مردم ایران تبدیل کنند. تمامی شواهد و قرائن در این خصوص حاکی از انطباق پذیری تعبیر سینگر با فرایندی است که آگاهانه اقدامات جاسوسی مجاهدین را به بروز خشونت و تروریسم دولتی در ایران سوق می دهد. از این حیث می توان اقدامات مجاهدین رابه نوعی در فرایند با مکانیزم ها و انگیزه های فرقه ای محاسبه و ارزیابی کرد.
در فرقه های سیاسی تاریخ معاصر و مشخصا در میان فرقه های چپ گرا و نمونه ای در زمان استیلای استالین بر حزب کمونیست شوروی و تصفیه های معروف او شکل تازه ای از رفتارهای خشونت آمیز در این گونه فرقه ها تجربه شده است. این خشونت ها با تلفیق شیوه های روانی و جسمی در نوع خود و تا این زمان همچنان منحصر و نادر ارزیابی می شوند. تنها پس از مرگ استالین گوشه هایی از این شکنجه ها افشا و دستمایه آثار سینمایی و رمان های موسوم به رئالیسم – سوسیالیستی گردید.
چنانچه پیشتر نیز اشاره شد در حال حاضر سازمان مجاهدین خلق ایران در میان فرقه های سیاسی تنها گروهی است که از این حیث مورد اتهامات متعددی چه از سوی دیده بان حقوق بشر و همچنین اعضای جداشده واقع شده است. نکته قابل تعمق اینکه سوای اعمال خشونت بر روی اعضای ناراضی و داوطلب جداشدن، خشونت به عنوان یک روش تنبیه درون تشکیلاتی بر روی معترفین به خطاهای ایدئولوژیکی در نشست های موسوم به غسل هفتگی، عملیات جاری، دیگ و… اعمال می شود. در این نشست ها حاضرین در واکنش به اعترافات معترفین اقدام به کتک زدن می نمایند. در بخش دوم این مقاله به استناد اظهارات اعضای جداشده سازمان و همچنین گزارش دیده بان حقوق بشر و همچنین سایر منابع آزاد به بررسی ابعاد و کیفیت انواع خشونت های درون تشکیلاتی و برون تشکیلاتی سازمان مجاهدین خلق خواهیم پرداخت.
منابع:
1- کتاب فرقه ها در میان ما. نوشته مارگارت تالر سینگر. مقدمه
2- همان. بخش. فرقه ها خشن هستند. سایت مجاهدین.دبلیو. اس