نجات در هفته ای که گذشت – قسمت 179

مروری بر مطالب 6 الی 11 بهمن ماه 1403 درج شده در سایت نجات

*شنبه 6 بهمن

در روز شنبه جمعاً 13 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

اجازه ندهید برایتان مرز سرخ مشخص کنند

… حرف من چیست؟ حرفم رو به اعضای سازمان این است که مطلقاً خود را گرفتار این چرندیاتی که رجوی دیکته می‌کند نکنید، خودتان برای زندگی خودتان تصمیم بگیرید، خودتان باید نقشه مسیر زندگی خودتان را ترسیم نمایید، خودتان باید سرنوشت خودتان را مشخص کنید. سرنوشت چیزی نیست که روی پیشانی کسی نوشته شده باشد، سرنوشت همان نقشه مسیری است که هر کس برای خودش تعیین کرده و به مرحله اجرا می‌گذارد. عصر حاضر عصری است که انسان به بالاترین نقطه از آگاهی خودش رسیده است، اکنون زمان آن فرارسیده که قیام کرده و سرنوشت خودتان را خود به دست بگیرید. مگر شما ربات هستید که برایتان بگویند چه چیز خوب است و چه چیز بد؟ مگر شما کودک نابالغ هستید که مدام برایتان دیکته می‌کنند چه‌کار کنید و چه‌کار نکنید. کودک عصر حاضر تمام تلاشش این است که مستقل باشد و این باورکردنی نیست که افراد بالغ مدام برایشان دیکته شود، چرا وقتی یک کودک به‌شدت به دنبال استقلال عمل است یک فرد بالغ و آگاه باید اختیاراتش را به دست دیگران بدهد؟…

من و عقایدم!

… مسعود این قطب وطن‌فروش، همیشه در تمام صحنه‌ها، افکار پوسیده خود را بر هر نظری ارجح شمرد و این تنها علت تمام شکست‌ها بود. او هرگز قبول نکرد که از فنون نظامی هیچ نمی‌داند و صدها و هزاران انسان ناآگاه و البته صادق را به کشتن داد.
… در این مناسبات بدون هیچ رای گیری و رفراندومی، متأهل‌ها را مجرد کرد و مجردها از حق ازدواج محروم شدند. از زور و اجبار در سازمان همین بس که اعضای سازمان باید با یک ایدئولوژی زندگی می‌کردند که هیچ حق تغییری در آن متصور نبود.
… یک ایدئولوژی مخرب، می‌تواند همه چیز را به آتش بکشد. بعد از دستگیری مریم رجوی در پاریس و در تاریخ 27 خرداد ، تمام قدرت این فرقه را به رخ کشید. مسعود رجوی گفت چاره کار در خودسوزی اعضای سازمان بخاطر مریم است، اثر این دستورات سادیسمی ذهن مسعود، این بود که علی ملک، مرضیه باباخانی و نداحسنی در اثر خودسوزی ها جان باختند و دهها نفر دیگر بشدت سوختند. واقعیت این است که آرمان های غلط انسان ها و انسانیت را نابود می کند و به آتش می کشد…

حامیان مجاهدین چرا مجاهد نمی‌شوند؟

ریاکاری حامیان مجاهدین خلق از دیدگاه محمدرضا ترابی

… کسانی هستند که حتی هرگز یک روز را در صفوف مجاهدین خلق، به‌ویژه در زمان حضورشان در عراق در کمپ اشرف، سپری نکرده‌اند. منظورم بازدیدهای شیک و رسمی مانند مهمان نیست، مثل مواقعی که مقامات مجاهدین خلق با آنها مانند پادشاهان و ملکه‌ها رفتار می‌کردند و برایشان شراب و شام سرو می‌کردند. منظورم زندگی فرقه‌ای واقعی است، جایی که باید هر روز ساعت 5:30 صبح از خواب بیدار بشوند، مجبور بشوند نماز بخوانند و مناسک اسلامی دیگر را انجام دهند، در جلسات خودانتقادی ظالمانه و غیرانسانی و آموزش‌های عقیدتی شرکت کنند و بر سر آنها فریاد بزنند و مورد تمسخر قرار گیرند.
… اکثر حامیان مجاهدین خلق حتی یک روز را در سازمان مجاهدین خلق سپری نکرده‌اند، بااین‌حال در سراسر رسانه‌های اجتماعی حقایق را «افشا» می‌کنند و هر فردی مانند من را که از این فرقه انتقاد می‌کند و حقیقت را بیان می‌کند، مورد آزار و اذیت و حمله قرار می‌دهند. آنها اطلاعات خود را از منابع دست‌دوم و سوم دریافت می‌کنند درحالی‌که من به‌عنوان شاهد زنده جنایات مجاهدین خلق اینجا ایستاده‌ام و حاضرم در هر دادگاه بین‌المللی یا عادلانه شهادت بدهم…

نشست‌های طعمه، وحشت‌آفرینی با حداکثر وحشیگری – قسمت ششم

علاوه بر نشست‌هایی که روزانه برگزار می‌شد، شب‌ها هم‌ نشست‌هایی برگزار می‌شد که اساساً در آنها افرادی را سوژه می‌کردند که یا خواهان جدایی شده بودند و یا از نظر مسئولین “حلقه ضعیف” خوانده می‌شدند. سپس نشست‌هایی در یکی از محل‌های قرارگاه باقرزاده که به آن سالن میله‌ای می‌گفتند برگزار شد که در آنها نیز افراد خاص‌تری که در نشست‌های مراکز و یگان‌هایشان حاضر به کرنش نشده بودند سوژه می‌شدند.
بقیه افراد نیز در نشست‌های روزانه سوژه می‌شدند. شرط قبول اینکه فردی درست وارد نشست طعمه شده و قصد عبور دارد این بود که اثبات کند سرنخی با خارج داشته و هدف از حفظ آن سرنخ این بود که در نهایت می‌خواسته به خارجه برود و در آنجا از موضع کسی که مخالف جمهوری اسلامی است به خدمت وزارت اطلاعات درآمده و به خیانت بپردازد.
… رجوی تعدادی از اعضای خواهان جدایی که از نظر او طعمه خطرناک محسوب می‌شدند را در نشست‌های خودش در حضور چند هزار نفر سوژه کرد. افرادی همچون “مهدی افتخاری”، “جواد فیروزمند”، “فتح‌الله فتحی”، “امیر موثقی”، “احمدعلی رمضان‌نژاد”، “مسعود ضرغامی”، “حسین مشعوف” و “اردشیر پرهیزگاری” از جمله کسانی بودند که در نشست جمعی رجوی سوژه شدند. رجوی به‌عمد آنها را به میان جمع آورده بود تا با سنگین‌ترین حمله از سوی جمع، هم آنها را خرد کند و هم دیگران حساب کار دستشان بیاید…

*یکشنبه 7 بهمن

12مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات است. مروری مختصر بر تعدادی از آن‌ها به‌قرار زیر است:

انقلاب بهمن 57 و مجاهدین خلق، درس ها و عبرت های گرانبها – قسمت دوم

… مسعود رجوی بعد از شکست و پایان رویاهایش در 8 مرداد 1360 به همراه ابوالحسن بنی صدر نخستین رئیس جمهور ایران با یک هواپیمای نظامی به فرانسه گریخت. رجوی بعد از چند سال اقامت در فرانسه و ادامه تحلیل ها و پیش بینی های غلط مبنی بر سرنگونی کوتاه مدت جمهوری اسلامی که به بهای کشته شدن و زندانی شدن مجدد بسیاری از اعضای نگون بخت انجامید و گرفتار شدن در بن بست سرنگونی، در نهایت سال 65 و بدنبال ملاقات با طارق عزیز وزیر خارجه عراق در سال 61 از فرانسه به عراق رفت و رسما با صدام حسین ائتلاف نظامی و سیاسی بر علیه ایران را تشکیل داد و تحت حمایت های نظامی و مالی صدام چندین قرارگاه نظامی در عراق تشکیل داد که مهم ترین آنها پادگان اشرف در منطقه خالص بود.
… حضور رجوی در خاک عراق و همراهی نظامی با صدام که بمثابه ستون پنجم دشمن خود را نشان می داد خشم مردم ایران را برانگیخت. این اقدام رجوی یعنی همکاری نظامی با دشمن متجاوز به خاک میهن در تاریخ معاصر بندرت دیده میشد، به همین دلیل این خیانت هیچگاه از حافظه تاریخی مردم ایران پاک نشد و با این اقدام رجوی و مجاهدین خلق مورد تنفر مردم قرار گرفتند. تهاجم مشترک به مواضع نیروهای نظامی که از تمامیت ارضی کشورشان در مقابل دشمن دفاع می کردند وبه اسارت گرفتن سربازان که گناهی به جز دفاع از سرزمین پدری در مقابل تجاوز کشور بیگانه نداشتند و شنود مکالمات نیروهای نظامی ایران و استخراج اطلاعات آن به سود دشمن باعث شد که مجاهدین خلق از صحنه سیاسی ایران حذف شوند.

چرا سازمان مجاهدین خلق مخالف تماس تلفنی اعضای خود با خانواده هایشان است؟

سازمان مجاهدین خلق به طور سیستماتیک اعضای خود را از برقراری تماس با خانواده‌هایشان منع می‌کند، زیرا ارتباط با خانواده می‌تواند به عنوان پلی برای بازگشت به زندگی عادی و خروج از فضای ایدئولوژیک سازمان عمل کند. این اقدام از چند جنبه قابل بررسی است:
1. کنترل ایدئولوژیک و روانی
2. ترس از افشای حقایق داخلی سازمان
3. ایجاد حس وابستگی مطلق به سازمان
4. هراس از بازگشت احساسات و خاطرات گذشته
5. ترس از تخریب تصویرسازی‌های سازمان

ممنوعیت تماس با خانواده در سازمان مجاهدین خلق

یک واقعیت تلخ و فشار روانی بر اعضا

… استفاده از تلفن و اینترنت به طور کامل ممنوع است. اعضا نه تنها اجازه ندارند که اسم تلفن را بیاورند بلکه نداشتن تلفن شخصی یکی از قوانین سخت‌گیرانه‌ای است که در این سازمان اعمال می‌شود.
… این محدودیت‌ها نه تنها در داخل کمپ‌های سازمان در عراق، بلکه پس از انتقال به آلبانی نیز به قوت خود باقی ماند. مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین به‌ طور علنی اظهار کرده بود که “خانواده دشمن مبارزه است” و از آن به عنوان عاملی یاد می‌کرد که اعضا را از اهداف سیاسی و مبارزاتی‌شان دور می‌کند. بر اساس این دیدگاه، خانواده‌ها تهدیدی برای وحدت و تمرکز اعضای سازمان محسوب می‌شدند و بر همین اساس، تماس و ارتباط با آنها به طور مطلق ممنوع بود.
پیامدهای روانی و عاطفی این سیاست‌های سخت‌گیرانه نه تنها منجر به انزوای اجتماعی و عاطفی اعضای سازمان می‌شود، بلکه فشار روانی شدیدی را بر آنها وارد می‌کند. اعضای سازمان‌ مجاهدین که بسیاری از آنها سال‌ها و حتی دهه‌ها از خانواده‌های خود دور بوده‌اند، نمی‌توانند حتی یک تماس تلفنی ساده با عزیزانشان برقرار کنند. بسیاری از این افراد حتی نتوانستند شاهد لحظات آخر زندگی والدین یا عزیزان خود باشند…

مغزشویی و پیامدهای مخرب روحی و جسمی آن بر اعضای فرقه

… این فرقه با به کارگیری انزوای اجتماعی، اطلاعات گزینشی و فشارهای روانی، اعضای خود را به این باور می‌رساند که تنها راه درست و نجات‌بخش، پیروی از سرکرده سازمان و ایدئولوژی آن است. تحت این شرایط، اعضا به تدریج از شخصیت خود فاصله می‌گیرند و هویتی جدید که بر پایه ایدئولوژی فرقه‌ای است، کسب می‌کنند.
اعضای سازمان به طور معمول دچار بحران هویتی، اضطراب و افسردگی شدید می‌شوند. این افراد به دلیل فشار روانی و انزوای اجتماعی، از بسیاری از نیازهای انسانی خود محروم می‌گردند و احساس تنهایی و بی‌پناهی را تجربه می‌کنند. بسیاری از آن‌ها از تکنیک‌های مغز شویی به شدت آسیب دیده‌اند و نمی‌توانند به زندگی عادی خود بازگردند. روابط اجتماعی آنان به حداقل رسیده و احساس انزوا و بی‌کسی به طور عمیق و مخرب در میان آن‌ها ریشه دوانده است…

*دوشنبه 8 بهمن

در این روز کلاً 6 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

پوستری که نماد ریاکاری مجاهدین خلق شد

در روزهای اخیر عکسی از یکی از کنفرانس‌های مجاهدین خلق در شبکه‌های اجتماعی فراگیر شده است که بار دیگر توجه منفی کاربران را جلب کرده است.
این تصویر از کنفرانس اخیر شورای به اصطلاح ملی مقاومت در پایگاه مجاهدین خلق در پاریس به دست آمده است. در کنفرانس کذایی چند تن از مقامات غربی و شمار زیادی از اعضا و هواداران مجاهدین خلق با پوشش خاص خود دیده می‌شوند اما نکته اصلی در پوستری است که در انتهای سالن نصب شده است. ابعاد این پوستر و زاویه تصویربرداری به گونه‌ای است که در پس زمینه جمعیت واقعی حاضر در جلسه، حضور جمعیت بیشتری در سالن را القا می‌کند.
همین تصویرسازی ریاکارانه از تعداد مخاطبان سازمان مجاهدین خلق کافی بود تا بار دیگر هشتگ‌های ضد مجاهدین در شبکه‌های اجتماعی ترند شوند. اما نکات بیشتر درباره روش‌های فریبکارانه مجاهدین خلق را می‌توان در مطالب اعضای جدا شده از این تشکیلات دید…

همیاری 29 مجاهدین خلق؛ گل به خودی

… سازمان خیانتکار و مزدور مجاهدین خلق که در ازای خیانتهایش در قبال ملت ایران و در قبال جنایت هایش و وطن فروشی هایش از اربابان غربی و .. پول دریافت می کند، در تلاش است تا مثل همیشه وارونه نمایی کند و این طور نشان بدهد که مثلاً سازمانی مردمی است که با پول هواداران اداره می شود.
اما یک حساب سرانگشتی نشان می دهد که این پول هایی که افراد ظاهراً هوادار! در این برنامه بذل و بخشش می کنند کفاف لباس مریم رجوی را هم در یکی از همایش هایش نمی دهد چه برسد به مزد سخنرانان اجاره ای و مدعوین پولی و .. .
سرپوش گذاشتن بر پولشویی های کلان سازمان هم دلیل دیگری است که این برنامه های همیاری هر سال برگزار می شوند.
… این تکاپوهای بی نتیجه سازمان نشان از این دارد که سازمانی که در داخل کشور منفور بد و هیچ پایگاهی نداشت، حالا اندک هوادارانش در خارج از کشور را هم از دست داده است.

*سه‌شنبه 9 بهمن

مبعث رسول اکرم (ص)

*چهارشنبه 10 بهمن

در این روز مجموعاً 9 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

رجوی از انقلاب 57 تا مفقودالاثری

… رجوی برای خوش خدمتی به صدام، اطلاعات ایران را به استخبارات عراق می داد و در این رابطه به جنایت های بیشماری دست زد مانند عملیات آفتاب، عملیات چلچراغ و آخرین اقدام نظامی رجوی عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) بود که در آن هم مفتضحانه شکست خورد و با بیش از 1400 کشته و شمار بسیار زیادی زخمی مجبور گردید عقب نشینی کند. تازه وقتی شکست خوردند و برگشتند رجوی در کمال وقاحت گفت ما پیروز میدان بودیم اما دیری نگذشت این تناقض را نتوانست با خودش بکشد بالاخره در نشست درونی در جمعبندی عملیات گفت اگر ما نتوانستیم به تهران برویم مقصر نیروهایی بودند که در صحنه حضور داشتند و می جنگیدند حرفش این بود که تمام عیار نجنگیدند درگیر زن و بچه یشان بودند در کمال وقاحت شکست را به گردن اعضایش انداخت!
… رجوی برای رسیدن به قدرت به هر رذالتی دست زد. بعد از سال 60 به ترورهای کور متوسل شد حزب جمهوری را منفجر کرد، انفجار نخست وزیری را رقم زد. برای رسیدن به قدرت به ترورهایی که حد و مرز نداشت متوسل شد. او آنقدر تشنه قدرت بود که به راحتی خون مردم کوچه و بازار را بر زمین ریخت، بسیاری از اعضای سازمانش را به کشتن داد ئ به اسارت کشاند. رجوی دست به هر جنایتی که می شد زد. من یادم هست در همان ایام پیوسته به نیروهایش وعده سر خرمن سرنگونی می داد. الان که چهل و اندی سال از انقلاب گذشته هنوز هم وعده پوچ سرنگونی به نیروهایش می دهد. وعده های شش ماهه تا یک ساله، مثل این که این وعده ها تمام شدنی نیستند.

به یاد پدران و مادرانی که دیگر نیستند

… این پدر و مادرهای رنج دیده، سالها دعا کردند و گریستند، سالها تلاش کردند تا بلکه بتوانند دل سنگ مسعود رجوی را حتی شده برای چند دقیقه نرم کنند ولی نشد. سالها در تلاطم زندگی بالا و پائین شدند و بدبختی ها متحمل شدند تا بلکه بتوانند چند ثانیه با فرزندشان ، با دلبندشان باشند ولی نشد. سالها دست نیازشان را به سمت هر کسی که فکر می کردند شاید بتواند در راه احقاق حقوق شان کمک حالشان باشد، دراز کردند. تلاش کردند تا بلکه بشود مسعود رجوی و مریم رجوی را ولو برای دقایقی با انسانیت آشنا کنند ولی نشد. سختی های زیادی متحمل شدند، بدبختی های فراوانی را از سرگذراندند تا بلکه بشود یکبار دیگر عزیز دلشان را در آغوش بگیرند و همدیگر را لمس کنند ولی نشد که نشد و سرانجام اغلب آنان سر بر خاک سرد گذاشتند و به نزد پروردگار خویش پر کشیدند، و آنان که باقی ماندند نیز در چند قدمی وداع ابدی هستند!…

پیرامون همایش شهر فییر آلبانی

روز جمعه 28 دی ماه 1403، همایشی به همت انجمن نجات آلبانی در همکاری با شهرداری شهرستان فییر در سالن همایش های شهرداری این شهر، همراه با اکران مستند “مادر، عشق، جدایی” و انجام سخنرانی ها برگزار شد.
این همایش از جهات مختلفی دارای اهمیتی خاص می باشد که آنرا نسبت به فعالیت های پیشین انجمن نجات آلبانی متمایز می سازد
1. مقامات رسمی، یعنی شهردار و معاون شهردار و اعضای شورای شهر و مسئولین شهرداری حمایت خود از انجمن نجات آلبانی را اعلام نموده و قول دادند که مطالبات ما را با دولت آلبانی که از حزب خودشان است مطرح نمایند.
2. شهرداری، برای برگزاری همایش، با انجمن نجات آلبانی همکاری لازم را به عمل آورد و امکانات و پرسنل خود را در اختیار مسئولین انجمن قرار داد که بار اجرایی و هزینه ها را به میزان قابل ملاحظه ای کاهش داد.
3. توجه رسانه ها تازگی داشت. فقط سه شبکه تلویزیونی برای انعکاس هماهنگ شده و پاسخ مثبت گرفته شده بود، اما شبکه های دیگری از طرق دیگر مطلع شده و مراجعه نموده و انعکاس دادند و همچنین خواستار مصاحبه گردیدند که اجبارا به بعد موکول شد.
4. اقبال عمومی به نحوی بود که مأموران امنیت بیرونی، به دلیل تکمیل ظرفیت سالن، از ورود افراد جدید جلوگیری به عمل آوردند. برای اولین بار جای خالی برای نشستن نبود و عده ای اجبارا ایستاده به تماشای مستند پرداختند.
5. هنگام پخش بروشور تبلیغی همایش در مرکز شهر و در برخورد با مردم، عده ای انجمن نجات و مسئولین آن را می شناختند و مطرح می کردند که از طریق انعکاسات تلویزیونی و فضای مجازی در جریان امر قرار گرفته اند…

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا