خاطرات اعضا جدا شده سازمان مجاهدین خلق
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
روزی که مرا برای تماس تلفنی با خانواده ام به بغداد بردند
در زمان حضورم در فرقه رجوی و بعد از عملیات دروغ جاویدان زیر فشار روحی بودم. چند بار از سران فرقه درخواست کرده بودم مرا به خارج از عراق بفرستند که موافقت نکردند. روزها در پادگان اشرف خیلی به من سخت می گذشت. هر نقطه…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
تماسی که به لحاظ عاطفی من را به خانواده ام پیوند زد – قسمت سوم
در قسمت قبلی خاطراتم تا جایی گفتم که برای اولین بار با خواهرم از طریق تلفن صحبت کردم: آن طرف خط کوچک ترین خواهرم بود که در اصطلاح فرهنگ رایج جامعه ته تغاری خانواده ما بود. وقتی خانواده را ترک میکردم 10 سال داشت. هنوز…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
مصاحبه با عبدالحمید رئوفیان نجات یافته از سازمان مجاهدین خلق
عبدالحمید رئوفیان از اعضای رهایی یافته از سازمان مجاهدین خلق است. در زمان جنگ ایران و عراق سرباز بود که به دست سران سازمان ضد مردمی مجاهدین که با نیروهای بعثی بر علیه کشور و ملت ایران میجنگیدند اسیر شد و مدت 25 سال در…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
تماسی که به لحاظ عاطفی من را به خانواده ام پیوند زد – قسمت دوم
در قسمت قبلی خاطرات خود تا آنجا گفتم که به تیف رفته بودم و دوستانی که با هم در یک چادر بودیم خیلی با من صحبت می کردند تا من را قانع کنند که با خانواده ام تماس بگیرم. مسئولین تشکیلات سالیان در توجیه ممنوعیت…
- نقض حقوق بشر
مرگ مشکوک الیاسی در کمپ اشرف
سال 74 بود و من در محور 5 به فرماندهی مهوش سپهری با نام مستعار نسرین و معاونش حسین ابریشمچی مشغول بودم (حسین ابریشمچی برادر همان مهدی ابریشم چی معروف است). محور 5 در شرق قرارگاه و نزدیک محل برگزاری نشست ها بود. یک بار…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
فرار از زندان رجوی – قسمت چهارم
در قسمت قبلی گفتم که ما منتظر مسئولین عراقی بودیم و بالاخره نیروهای عراقی به نزد ما آمدند. در بدو ورود برخورد عراقی ها با ما بسیار انسانی و محترمانه بود. سپس ما را سوار خودرو کردند و به سمت مقر فرماندهی که در ضلع…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
دروغی که عمر و جوانی ام را به تباهی کشاند
تازه چند ماهی بود که با تبلیغات و شانتاژهای مجاهدین خلق از اردوگاههای صدام به سازمان پیوسته بودیم و نمی دانستیم در چه چاه بزرگی افتاده ایم. در خیال خود فکر می کردیم چند وقت دیگر به کشور برگشته و دوران اسارت و جدایی تمام…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
از اتاق تلفن تا ورود به زندان ابوغریب
سال 1345 به عنوان آخرین فرزند در یک خانواده هشت نفره به دنیا آمدم. پدرم نانوا بود که با سختی و زحمت زیاد مخارج خانواده پر جمعیت ما را تامین می کرد. در یازده ماهگی متاسفانه پدرم را بر اثر ابتلا به بیماری از دست…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
مجید را با رگبار دوشکا، در خانه باغی پودر کردند – قسمت دوم
در قسمت اول این خاطره ذکر کردم که بعد از عقب نشینی، ما دوباره به پذیرش برگردانده شدیم و جنازه مجید را هم به آنجا منتقل کردند. رضا مرادی، سعید نقاش، صالح بچه خوی (که جثه چاقی نیز داشت) و آن بچه اهواز که قدبلند…
- مریم رجوی
دست دادن مریم در ملاقات ها و دستور رجوی
زمانی که مریم قجر به عنوان رئیس جمهور از سوی رجوی انتخاب شد، رجوی در یک نشستی گفت: من مریم را به مثابه یک موشک به خارج فرستادم و به او گفتم در خارج با شخصیت های مختلف ملاقات خواهی کرد. اگر یک زمانی با…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
در راهروی شکنجه گاه، جسد پرویز احمدی را دیدم
در سال 73 من در زندان فرقه مجاهدین خلق بودم. این زندان در خیابان 400 واقع در لشکر مسلم سابق مستقر و بعد به مرکز 10 منتقل شد. سازمان زندانی ساخته بود که در این زندان سلول و اتاق های کوچک به ابعاد 2 در…
- عملکرد سازمان مجاهدین خلق
طلوع و غروب یک زندگی – قسمت 30
در بحث قبلی توضیح دادم که چگونه نپیوستن نیرو به ارتش رجوی در خاک عراق به یک معضل جدی برای رهبران مجاهدین تبدیل شده بود. مجاهدین مستمر از داشتن پایگاه اجتماعی در ایران به مسئولین عراقی می گفتند ولی نپیوستن نیز به آنان باعث شده…