سیستمی که مدعی دموکراسی خواهی است

در دنیایی که دموکراسی به عنوان سیستمی که بر اساس حقوق فردی بنا شده است، تعریف می‌شود، دیدن آسیب‌دیدگی ذهن و روح یک فرد در درون این سیستم یک تناقض دردناک است. اردوگاه مجاهدین خلق، صحنه ای پنهان در سایه ادعای آزادی و عدالت، یکی از بزرگترین طعنه های زمانه ما را آشکار می کند. انسان در جایی که قرار است پناهگاه و آرمان گرایی بیابد، در انتها با زنجیر ظلم و ستم خاموشی که خشونت اندیشه و نابودی روح را به همراه دارد، ویران می شود.

افرادی که وارد این اردوگاه می شوند اغلب با امید به آینده ای بهتر، رویایی برای عدالت و صدایی در دنیایی که صدایشان در آن غرق شده است، عضو می گردند. اما چگونه ذهن می تواند در محیطی که برای هر انحراف از مسیر از پیش تعیین شده، کنترل، محدود و مجازات شود، شکوفا گردد؟ اینجا دموکراسی، به جای پرورش اندیشه آزاد، به مکانیزمی برای دستکاری ذهنی تبدیل می شود و با استفاده از ترس، خشونت روانی و انزوا، اطاعت کورکورانه اعضای خود را تضمین می نماید.

در این اردوگاه، بدن ممکن است زنده بماند، اما ذهن دچار مرگ تدریجی می شود. اعضا از نظر عاطفی سرکوب می‌شوند، از خانواده‌های خود جدا می‌گردند و از واقعیت دنیای بیرون جدا می‌شوند. آنها به بردگان ایدئولوژی تقلیل می یابند و به دنبال آن ساختاری آهنین که آن را فریبکارانه “آزادی” می نامند برپا می کنند. پارادوکسی که به دموکراسی چهره ای تاریک می بخشد که در اثر طمع قدرت و کنترل تغییر شکل داده است.

ذهنی که در دست دموکراسی است باید آزاد باشد که به میل خود فکر کند، کاوش نماید، رد کند و بپذیرد. اما در اردوگاه مجاهدین خلق، ذهن دیگر متعلق به فرد نیست، بلکه ابزاری در خدمت سازوکاری است که به دروغ “رهایی” را هدف خود اعلام می کند. اینجا یک دموکراسی نیست، اینجا تئاتری است که در آن بازیگران مجبور می شوند فیلمنامه ای از پیش تعیین شده را اجرا کنند، در حالی که تماشاگران دنیای بیرون از فاجعه ای که در پشت صحنه رخ می دهد بی خبر می مانند.

آزار روانی، سرکوب افکار آزاد و مجازات کسانی که سعی می کنند از محدودیت های تحمیلی خارج شوند، آفت سیستمی است که مدعی دموکراتیک بودن است.

بریکلا سولولاری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا