خاطرات
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
آتابای: دو سال پیش در چنین روزی
پنجشنبه دهم شهریور سال ۱۴۰۱ صبح زود پس از نماز منتظر بیدار شدن سایرین نشدم، یک بار دیگر هر آنچه فکر میکردم در کمد باشد بعنوان مدرک استفاده شود را چک و بازرسی کردم. و حتی لباسهای اضافه را داخل کیسه زباله گذاشته بلافاصله به…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
افراد اسیر در چنگال فرقه رجوی در حقیقت قربانیان او هستند – فصل هفتم
رجوی خود فروخته برای سر به نیست کردن اعضای مخالف در تشکیلات خود از هیچ جنایتی دریغ نکرد. رجوی بعد از چشیدن طعم شکست مفتضحانه، خط “دیگر جدا شده صادر نمی کنیم و دیگر جدا شده نداریم و از این به بعد بطور جد با…
- فرقه گرایی مجاهدین
سرزمینی که عشق به همسر میوه ای ممنوعه بود! – قسمت اول
ساعت 19:45 شب محل کارم در ساختمان قلعه را ترک کردم و وقتی به سمت سالن غذاخوری ستاد سر رشته داری می رفتم، سر و صدایی از داخل کتابخانه نظرم را جلب کرد. صدا و فریاد چند نفر با ضجه و شیون نفر دیگری در…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
محمدرضا ترابی: تا ۳۷ سالگی همیشه قاچاقی از مرزها عبور میکردم
امروز دقیقا ۵ سال میشه که وارد آلمان شدم و زندگی جدیدم رو شروع کردم. سفرم از یونان به آلمان اصلا ساده نبود و بطور قاچاق و با مدارک جعلی صورت گرفت. در مقدمه باید بگم که وقتی در سال ۲۰۱۷ تو آلبانی از مجاهدین…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
از تلخی اسارت تا شیرینی رهایی
در سال 1347 در شهر سربندر بدنیا آمدم، تا مقطع پنجم ابتدایی در این شهر به تحصیل مشغول بودم. با شروع جنگ تجاوزکارانه صدام بر علیه ایران همانند هزاران جوان دیگر برای دفاع از خاک وطن در تاریخ 18/1/66 به خدمت سربازی رفتم. دو هفته…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
برای زندگی کردن هیچوقت دیر نیست
مجاهدین خلق ارمغان تاریکی من افشین جعفر زاده اهل ارومیه در سال ۱۳۷۴ برای کار به استانبول رفتم. با توجه به اینکه رشته ام مکانیک بود در همان جا مشغول به کار شدم. پس از چند سالی کار کردن با کسانی آشنا شدم که به…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
لذت بازگشت به وطن و به آغوش پرمهر خانواده
وقتی به خدمت سربازی رفتم دوست داشتم برای دفاع از وطن به جبهه های جنگ بروم تا اینکه در تاریخ 18/5/65 عازم جبهه شدم اما متاسفانه در تاریخ 24/4/67 در منطقه زبیدات توسط ارتش عراق اسیر و به اردوگاه اسرای جنگی منتقل شدم. حقیقتا شرایط…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
اولین تماس تلفنی که عواطف و احساسات من را به خانواده ام گره زد – قسمت پایانی
گوشی تلفن را گرفتم. الو، الو، صدای مضطرب و هیجان زده ای در گوشم پیچید. علی؟ علی تویی؟! تویی کاکای عزیزم؟ کجا بودی در تمام این سالها؟ بغضش ترکید، صدایش برای لحظاتی قطع شد، و بعد گریه امانش نداد. بغض سالهای گذشته همزمان در من…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
اولین تماس تلفنی که عواطف و احساسات من را به خانواده ام گره زد – قسمت اول
حدود 6 ماه بود که از مجاهدین خلق جداشده بودم و در کمپ موسوم به تیف آمریکایی ها زندگی می کردم ولی همچنان ارتباطم با خانواده ام وصل نشده بود و از آنها بی خبر بودم. تا اینکه یک روز خبر برقراری تماس تلفنی و…
- مجاهدین و تراژدی فروغ جاویدان
چگونه پذیرش آتش بس یک هفته توسط صدام به تاخیر افتاد؟ – قسمت پایان
در قسمت قبل از مراحل آماده سازی سنگ قبر و عکس کشته شده های عملیات فروغ جاویدان نکاتی را بیان کردم. بعد از پروسه آماده سازی عکس ها و سنگ های مزار کشته شدگان آنها را به کربلا منتقل کردیم و طی یک زمانبندی سه…
- مجاهدین و تراژدی فروغ جاویدان
چگونه پذیرش آتش بس یک هفته توسط صدام به تاخیر افتاد؟ – قسمت پنجم
در قسمت قبل از ماموریتم برای خاکسپاری اجساد کشته شده در عملیات فروغ جاویدان نکاتی را بیان کردم. به اتفاق مهدی ابریشم چی و عباس داوری و ابوعلی مسئول قبرستان به محل قطعه جدید که قرار بود کشته شدگان عملیات فروغ را در آنجا دفن…
- مجاهدین و تراژدی فروغ جاویدان
چگونه پذیرش آتش بس یک هفته توسط صدام به تاخیر افتاد؟ – قسمت چهارم
در قسمت قبل از چگونگی شکست نیروهای مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان مطالبی بیان شد. روز 5 مرداد اعضای شرکت کننده در این عملیات وقتی دیدند فرماندهان یک به یک صحنه عملیات را ترک می کنند و فرار را بر قرار ترجیح داده اند…