*شنبه 29 مهر
در روز شنبه جمعاً 12 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
غلامرضا شکری از اردوگاه کارچ آزاد شد
… غلامرضا شکری که سال گذشته در اردوگاه پناهندگان آلبانی در کارچ محبوس شد، امروز شنبه 21 اکتبر 2023 بدون قید و شرط آزاد گردید….
عملیات مهندسی – روایت شاهدان عینی خانه های تیمی مجاهدین خلق
عملیات شکنجه و کشتار سه تن از پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در سال 1361 در رسانه های منتسب به حکومت ایران بارها گزارش، نقد و بررسی شده است
… حسین ابریشمچی سر تیم شکنجه و مسعود قربانی مسئول تیم عملیاتی در آن خانه ها بودند.
… بنابر اعترافات اصدقی و زندی و تصاویری که از اجساد مثله شده قربانیان این عملیات منتشر شده است، اتو گذاشتن بر بدن قربانیان نیز بخشی از روند بازجویی و شکنجه بوده است.
… جنازه های کشف شده در منطقه باغ فیض متعلق به محسن میرجلیلی و طالب طاهری (پاسداران کمیته انقلاب) و عباس عفت روش (یک کفاش حزب اللهی) بود. جنازه شاهرخ طهماسبی (پاسدار کمیته)، حبیب روستا (هوادار سازمان) و خسرو ریاحی نظری (معلم) در جاهایی چون خیابان سهروردی و تپه های عباسآباد کشف شد….
تفکر مشترک رجوی و جان بولتون
… بین رجوی و سران جنایتکار اسرائیل هیچ تفاوتی نیست چون رجوی در داخل کشور ایران بیشتر از سران اسرائیل دست به جنایت زده است و مردم ایران شاهد این جنایات شان بودند و حال که دم از تروریست بودن حماس می زنند خود جای خنده دارد .
رجوی و بولتون جنایتکار هر دو خواهان تحریم های گسترده تر علیه مردم ایران هستند و از طرف دیگر از حمله نظامی به ایران حمایت می کنند. آیا رجوی و دوست جنایتکارش بولتون نمی دانند که تحریم گسترده علیه ایران روی مردم فشار می آورد؟ برای این دو جنایتکار کشتن مردم هیچ اهمیتی ندارد.
… دیدارهای مریم رجوی با افرادی چون جان بولتون نشان از همسویی آنان در انجام جنایت علیه مردم منطقه و ایران است و به همین خاطر می گوییم که این دو هیولا یعنی رجوی و بولتون فکر و اندیشه شان در انجام جنایت همسو می باشد….
جنایت مشابه بیمارستان المعمدانی توسط مجاهدین خلق
… به گذشته که برگردیم می بینیم فرقه رجوی ابداع کننده تمام جنایات عصر حاضرند. عملیات انتحاری که تازه چند سالی است توسط برخی گروه های جنایتکار مورد استفاده قرار می گیرد اولین بار 4 دهه قبل در ایران توسط عناصر همین فرقه جنایتکار انجام شد و جنایاتی مانند کودک کشی، حمله به مراکز مصون از حملات جنگی، تعرض جانی و تجاوز به زنان باردار و ده ها جنایت دیگر، پیش از امثال صهیونیست ها، طالبان، داعش و ضد مسلمانان در میانمار، اول توسط فرقه مخوف و منفور رجوی در ایران و علیه هموطنان ما صورت گرفته است….
مهری دیگر بر ضد خلق بودن رهبران مجاهدین خلق
… دیگر فرقه قلمداد نمودن تشکیلات رجوی اشتباه است و باید کلمه ای فرای تفکرات فرقه ای را برای نامگذاری این تشکیلات ابداع نمود. مخوف ترین تفکرات فرقه ای هم قادر به انجام این هجم رذالت و پستی نیست.
… بارها خیانت به وطن، لگد مال نمودن اصول انسانی و بی تعهدی به چند هزار بخت برگشته ای که در تشکیلات این فرقه زندگی و سرنوشتشان به فنا رفته هیچ، که این دو برای رسیدن به قدرت به خانواده های خودشان هم رحم نکردند. مسعود رجوی برای تثبیت جایگاه خود در آن تشکیلات نفرین شده نه تنها هم ردیف و همسنگرش موسی خیابانی که حتی همسرش اشرف ربیعی را قربانی کرد تا سدی پیش راه رهبری اش نباشد….
ساکنان اشرف 3 توسط رهبران خودشان زجرکش می شوند
بررسی مختصر جریان دیدار مریم رجوی با مایک پمپئو
… مایک پمپئو وزیر خارجه سابق ظالم ترین کشور جهان گفته است که آمریکا موظف است که تمام تلاش خود را انجام دهد تا حفاظت کامل از پناهندگان سیاسی ایرانی را که در اشرف۳ زندگی می کنند، تضمین کند و از تحقق خواستههای رژیم ایران برای ضربه زدن به قهرمانان ساکن آنجا جلوگیری کند.
که جواب ساده این حرف های مزخرف او این است که ساکنان این کمپ تنها از طرف رهبران خودشان زجرکش می شوند و کسی جز این رهبران مانع ملاقات و تماس شان با خانواده های خود نبوده و آزادی بیان و حق و حقوق ابتدایی آن ها را لگد مال نمی کند و اگر این آقای وزیر سابق دلش به حال مفلوکین اشرف می سوزد، باید این توصیه ها را به خود مریم بکند.
*یکشنبه 30 مهر
9 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
گزارش تصویری از کنفرانس انجمن نجات آلبانی در هتل موندیال تیرانا
روز یکشنبه مورخ 23 مهرماه 1402 برابر با 15 اکتبر 2023، کنفرانس بزرگ انجمن نجات آلبانی جهت تلاش برای وصل ارتباط اعضای گرفتار در سازمان مجاهدین خلق با دنیای خارج و رساندن صدای خانواده های چشم انتظار آنان به گوش مردم و دولتمردان آلبانی در سالن کنفرانس هتل موندیال تیرانا برگزار شد.
… در این کنفرانس ابتدا خانم نعیمه جونگتسای فعال حقوق بشر که ریاست کنفرانس را برعهده داشت سخنرانی نمود… آلدو سولولاری مدیر رسانه ای انجمن نجات یکی از سخنرانان این پنل بود….
کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت دوم
… باورش برایم خیلی سخت بود که بعد از 25 سال از جان گذشتگی و فدای تمام عیار تمامی ارزش های زندگی ام در مسیر اهداف مجاهدین خلق اکنون این گونه توسط رهبران مجاهدین خلق به آمریکایی هایی که سال ها به مبارزه با آن ها افتخار می کردند و آن ها را دشمن اصلی مردم ایران می دانستند فروخته شوم؟! با خود فکر کردم پس ارزش ها و پرنسیب های مجاهدین خلق چه شد؟ نمی توانستم باور کنم! یک بار دیگر از مترجم خواستم از افسر امنیت ارتش آمریکا سؤال کند آیا واقعاً این گزارش را مسئولین مجاهدین خلق در مورد من برای شما ارسال کرده اند؟! که با اشاره افسر مترجم متن نامه را که آرم مجاهدین خلق و امضا حسین مدنی زیر آن بود، نشانم داد و پرسید خیالت راحت شد؟ بعد از من خواست بعد از خواندن متن توافق نامه توسط مترجم زیر آن را امضا کنم. مفاد این توافق نامه با آنچه مسئولین مجاهدین خلق به ما برای امضا داده بودند تفاوت آشکاری داشت!…
30 مهر، سالروز خیانتی بزرگ به مردم ایران
… مریم قجر عضدانلو ملقب به مریم رجوی ، در مهرماه سال 1372 برای حذف هرچه بیشتر رقبا با مسعود هم پیمان تر شد و این دو دیکتاتور همه رقبا را از صحنه حذف کرده و جنایات بیشماری را در سازمان رقم زدند که هیچ ربطی به انقلابی گری و آرمان آزادی نداشت.
تاکتیک ترور سرد و حتی اقدام به ترور گرم در مناسبات فرقه ای سازمان مجاهدین در عراق نیز وجود داشته است. بسیاری از کادرها و مسئولین سازمان مجاهدین به دلیل مخالفت با مبارزه مسلحانه و داشتن دیدگاه های انتقادی، بطور پنهانی دستگیر و به سلول های انفرادی منتقل می شدند و این امر فقط در یک ساختار و تشکیلات بسته امکان پذیر است، چنانچه در یک واحد اجتماعی بسته و حصار کشیده شده اعم از خانواده، محله، شهر، کشور یا یک حزب و سازمان سیاسی فساد و قتل و خشونت میسرتر است. در یك فضای باز و عمومی این كار امكان پذیر نیست. چطور ممكن است افرادی مانند مجید شریف واقفی، محمد یقینی، مرتضی هودشتیان، سعید نوروزی، غلامعلی حدادی و… به قتل برسند؟…
زندان اسکان به روایت قربانیان فرقه رجوی – قسمت اول
نکاتی درباره زندان اسکان
… چندین فضای مختلف برای مجازات حبس و شکنجه وجود داشت که مشهورترین آن به واسطه تاریخچه پیچیده اش معروف به زندان اسکان بود.
اگر چه امروز از زندان اسکان تنها خرابه هایی باقی مانده است، اما شواهد و روایتهای غیرقابل انکاری از تجربه زیسته اعضای پیشین مجاهدین خلق در سلولهای انفرادی این زندان وجود دارد
… اسکان در واقع ساختمانی بود در جنوب شرقی قرارگاه اشرف که در دهه 60 برای سکونت اعضای متاهل مجاهدین خلق در آخر هفته ها تدارک دیده شده بود. زنان و مردان فرقه رجوی پس از یک هفته کار بی وقفه تشکیلاتی عصر پنج شنبه به اتفاق همسران و فرزندان خود به واحدهای اسکان می رفتند و تا صبح شنبه اندکی از کانون خانواده بهره می بردند. در جوار این فضا پارک و مدرسه ای هم احداث شده بود اما در طول نزدیک به 4 دهه حضور مجاهدین خلق در عراق تنها چند سال نخست استفاده ای نسبتاً اخلاقی از این فضا شد.
… از سال 68 به بعد با شروع بحث های انقلاب ایدئولوژیک درونی و بحث طلاق اسکان تعطیل و تبدیل به انبارها و یا زندان کمپ شده بود….
حمایت زوج رجوی از بچه کش ها در فلسطین
… مریم که در کنار مسعود رجوی طی چند دهه خود را حامی مردم فلسطین جلوه می داد و با یاسر عرفات و محمود عباس ارتباط نزدیک برقرار می کرد، در طی دو هفته گذشته حتی یک بار در کنار مردم سرزمین های اشغالی قرار نگرفت و همانطور که پس از سقوط صدام به او لگد زد، این بار هم برای اثبات خوش خدمتی به صهیونیست ها، به مردم فلسطین لگد زد و به صورت موذیانه، بدون این که کلامی از نسل کشی و کودک کشی گسترده اشغالگران (که مردم جهان را به نفرت و حیرت واداشته) بر زبان آورد، به محمود عباس تسلیت گفت و تلاش کرد جنایت صهیونیست ها را با شارلاتانیزم سیاسی به ایران ربط دهد و چهره شیطانی و خونخوار آن ها را شستشو دهد.
… امروز هم مجاز نیست در یک جمله کشتار کودکان غزه را محکوم کند چون می داند که تمام امتیازهای او لغو خواهد شد و دیگر نخواهد توانست نمایش های خیابانی و کنفرانس های آنچنانی با هزینه های نجومی برگزار کند. به همین خاطر، چشم به هر جنایتی بسته و تنها کاری که مجوز آن را دارد، لگد زدن به مردم ایران و جمهوری اسلامی است.
6 ماه حضور در زندان فرقه بر من چگونه گذشت – قسمت دوم
… فصل پاییز داشت تمام می شد و هوا رو به سردی گذاشت. شب ها زود هوا تاریک می شد و فضا برای من دلگیرتر می شد. روال زندگی در زندان فرقه برایم سخت شده بود. باز فکرهای مختلف از جمله، بی خبری از سرنوشت خودم بعد از رهایی از زندان، فکر درمورد خانواده و مادرم و از همه مهم تر فکر از دست رفتن بیهوده سال های عمرم مرا بیش از هر زمان دیگر آزار می داد.
… هنگام ترک جلسه با نسرین، 50 برگ کاغذ A4 برای نوشتن گزارش به من دادند. وقتی به اتاق زندان برگشتم نشستم و ساعتی فکرکردم و حقیقتاً مقداری هم نوشتم که من اشتباه کردم و خواهان برگشت به تشکیلات هستم اما دو باره یاد صدای خواهر و برادرانم در آخرین تماس که با لحنی مهربانانه گفتند برگرد نزد ما، در گوشم طنین انداخت و یا یاد 9 شبانه روز فشار و اتهام زنی سران فرقه به خودم و یاد سال های بیهوده هدررفته خودم افتادم. گزارش را پاره کردم، اما عجیب ساعتی بعد وسوسه می شدم که بنویسم می خواهم برگردم به تشکیلات. خلاصه تا دم دم های صبح من چندین گزارش نوشتم و پاره کردم و در آخر به خودم نهیب زدم و گفتم حمید چه کار می کنی؟! یادت رفت رجوی زندگی و جوانی تو را نابود کرد، یادت رفت صدای خواهر و برادرانت، یادت رفت رفتارهای زشت 9 شبانه روز با تو در باقرزاده؟ و درآخر کاغذها را پاره و در توالت سوزاندم و به خودم گفتم آزادی از جهنم فرقه مبارک….
رجوی ها با ذلت چکمه های جنایتکاران را پاک می کنند
… این سرنوشت رجوی پلید است که روزگاری برای فریب مردم و نسل جوان ایران مدعی مبارزه برای آزادی فلسطین بود و قمپز در می کرد که در فلسطین آموزش های نظامی را گذرانده است. وقتی هم بعد از انقلاب مرحوم عرفات به ایران آمد رجوی به دیدار او رفت و به او یک تفنگ داد و گفت زمانی ما از فلسطینی ها برای مبارزه سلاح می گرفتیم و امروز برای جنگ با اسرائیل و آمریکا به شما سلاح می دهیم!
حالا بر همگان واضح شده که همه آن حرف ها فریبکاری بیش نبود. رجوی یکباره علیه مرحوم عرفات موضع گرفت و سالیان طولانی است که به مزدوری برای غربی ها و اسرائیلی ها اشتغال دارد و در قبال جنایات فجیعی که صهیونیست ها در این سالیان علیه مردم فلسطین و لبنان مرتکب شده اند، یا سکوت می کند که نشانه ای جز تایید نیست یا آن که برای پوشاندن جنایت آن ها و مخفی ماندن حقیقت، ایران و گروه های فلسطینی را به عنوان عامل اصلی فجایعی که صهیونیست ها مرتکب شدند معرفی می کند!…
*دوشنبه 1 آبان
در این روز کلاً 10 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهل و هشتم
خرداد سال ۱۳۸۲، دستگیری مریم رجوی توسط پلیس فرانسه
… ماجرای دستگیری مریم رجوی، در شرایطی اتفاق می افتاد که هنوز تب ضربه مهلک سقوط صدام از جان مجاهدین فروکش نکرده بود. این شوک آن قدر قوی بود که سران سازمان و به ویژه مسعود رجوی را سراسیمه کرده و به عکس العمل وا دارد.
نامعلوم بودن تصمیم و حکم دادگاه فرانسه، احتمال استرداد مریم رجوی و برخی دیگر از کادرهای دستگیر شده به ایران، و از همه مهم تر به هم ریختن تمهیدات و تدارکاتِ به دقت طراحی شده، سازمان را به این اندیشه واداشت که واکنشی متناسب با ماهیت فرقه ای خود بروز دهد تا بتواند مانع از اقدامات بعدی فرانسه که سازمان آن را خیلی سخت گیرانه تر از وضعیت فعلی ارزیابی می کرد، نشان دهد.
به دنبال این واقعه سازمان مستمراً تهدید می کرد که صدها نفر خود را در لیست خودسوزی قرار داده و اگر دولت فرانسه به توطئههای مشترکش با ایران . . . پایان ندهد ، مصمم اند که خود را به آتش بکشند.
… در سراسر اروپا ده ها تن از اعضای مجاهدین خلق در مقابل چشمان بهت زده شهروندان اقدام به خودسوزی نمودند.
… فشار ناشی از این واقعه بر دولت مردان سیاسی و افکار عمومی آن به حدی بود که همه معیارها و قوانین جاری در فرانسه را تحت الشعاع قرار داد و دادگاه فرانسه ناگزیر برای جلوگیری از هزینه های احتمالی بیشتر که عمدتاً بر افکار عمومی خود تحمیل می شد به تعدیل مواضع خود ناچار گردید….
خاطرات فؤاد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت سیزدهم
… تمام آدم هایی که در پذیرش بودند همه فریب خوره بودند و به عراق کشانده شده بودند. سازمان مدارک ما را از قبیل پاسپورت، شناسنامه و …. گرفت. من چند بار مدارکم را پیگیری کردم که در جواب به من گفتند آن ها را سوزانده ایم. فهیمه اروانی هفته ای سه بار در پذیرش برای ما نشست می گذاشت و هر چه می گفتیم ما به درد شما نمی خوریم ما را برگردانید جایی که بودیم، ما قرار نبود لباس نظامی به تن کنیم! در جواب می گفت خفه شوید از ترکیه و کشورهای اروپایی خبری نیست هر کسی به شما گفته شما را می برند کشورهای اروپایی غلط کرده است. به فهیمه اروانی می گفتیم لااقل تماسی با خانواده خودمان بگیریم بدانند کجا هستیم که در جواب می گفت تلفن قطع است و ما تماسی با ایران نداریم. هر کس ناراضی است بگوید ما او را به عنوان جاسوس تحویل دولت عراق می دهیم….
ضرورت حمایت بی قید و شرط از انجمن نجات آلبانی
… انجمن نجات آلبانی برخلاف خصم قسم خورده خود در این کشور، یعنی سازمان مجاهدین خلق و حامیان آن که از امکانات بسیاری برخوردار هستند، با کم ترین امکانات و با کمک های حداقلی که از جانب خانواده ها تأمین می گردد، به سختی امورات خود را به پیش می برد و علی رغم تمام این کمبودها هرگز یک لحظه از انجام رسالت انسانی خود باز نایستاده است.
موقعیت خطیر و مشکلاتی که اعضا و مسئولین انجمن نجات آلبانی دارند حمایت بی قید و شرط خانواده ها و جداشدگان عضو انجمن نجات در ایران را می طلبد تا آنان بتوانند به تدریج و با فراغ بال با پشت سرگذاشتن موانع موجود به راه خود ادامه دهند.
سوزش مریم رجوی از شناخته نشدن گروهش به عنوان آلترناتیو
… عمده درد دل مریم خانم درگفتگو با این مقام سابق آمریکائی این بود که مماشاتگران وجود یک آلترناتیو معتبر را انکار می کنند و می گویند که مجاهدین در داخل ایران حمایت ندارند.
معنی این حرف آنست که شما سران سلطه گر آمریکایی با وجود این که کاملاً از وضع اجتماعی اسفناک مجاهدین در ایران اطلاعات کافی دارید، اهمیتی ندهید که مردم ایران مجاهدین استحاله یافته را نمی پذیرند و حتی گروهی از ایرانیان که عزیزان خود را توسط این سازمان از دست داده اند، این فرقه مخرب را دشمن خونین خود می دانند، بلکه تنها کافی است که شماهای نوعی این تشکیلات ضد ایرانی را به رسمیت بشناسید که این به معنی خام خیالی و ندانستن این مسأله مهم است که آلترناتیو را مردم هر کشور مفروضی تعیین می کنند….
30 مهر روز اعلان یک انتصاب تاریخی برای اثبات غیر دمکراتیک بودن رجوی
… آغاز ریاست جمهوری مریم رجوی همزمان بود با اوج گیری نشست های دیگ، بازجویی و شکنجه و انزوای اعضای مجاهدین خلق که تا امروز در اشرف 3 در کشور آلبانی نیز ادامه یافته است. امروز تنها دستاورد مریم رجوی پس از سال ها به دوش کشیدن یک عنوان مردم سالارانه این است که حدود دو هزار نفر از اعضای گروهش در حاشیه روستایی در آلبانی مانند زنبورهای کارگر تحت فرمان ملکه در حال زندگی و کار اجباری هستند در حالی که اجازه ندارند برای دقایقی بدون کنترل تشکیلاتی از کندوی خود خارج شوند….
در پاسخ به ادعاهای مجاهدین خلق علیه اعضای انجمن نجات آلبانی
… اعضای سازمان مجاهدین خلق حق زندگی آزاد را ندارند!
اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق در حقیقت به خائنان خیانت کرده اند! زیرا آن ها به آزادی اعتقاد داشتند!
آن ها به زندگی و به خودشان اعتماد داشتند.
شاید همه حاضر نباشند با دریافت مقداری پول برای سکوت راضی شوند تا رنجی که برای اعضا به وجود آمده را علنی ننمایند.
انجمن نجات آلبانی نشان داد که دنیا رنگ دارد و باید زندگی کرد، کوتاه یا طولانی، فقط باید از جانب خدا باشد نه از طرف فرقه رجوی….
*سه شنبه 2 آبان
در این روز 9 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت سوم
… علی رغم این که نزدیک به دوسال به لحاظ فیزیکی از تشکیلات جداشده بودم ولی هنوز آثار و تبعات آن آزارم می داد! هنوز شنیدن نام ایران و تماس با خانواده و بازگشت به ایران نوعی خیانت به دوستان برایم تلقی می شد. تحت تاثیر همین مغزشویی گاهاً با خودم عهد می بستم که حتی اگر لازم باشد در تیف خواهم مرد ولی به ایران باز نخواهم گشت! غرورم، افکار و احساس و علاقه ام به خانواده را در خودش قفل و زنجیر کرده بود. خیلی از دوستان هم چادری من که با خانواده هایشان تماس گرفته بودند خیلی خوشحال بودند و اصرار داشتند من را برای برقراری تماس مجاب کنند. مجاهدین خلق سال ها برای توجیه ممنوعیت تماس تلفنی ما با خانواده هایمان بحث امنیت جانی خانواده ها را مطرح کرده بودند که اگر تماس بگیریم دستگیر و شکنجه خواهند شد. تحت تاثیر همین تبلیغات فریبنده ما برای حفظ جان خانواده هایمان تمایلی برای برقراری تماس از خود نشان نمی دادیم تا برای آن ها مشکل امنیتی به وجود نیاید….
معرفی مریم رجوی به عنوان رییس جمهور و تبعات آن – قسمت اول
… مریم رجوی کماکان عبوس بود و رجوی شروع به صحبت کردن با او نمود و از او می خواست این مسئولیت را بپذیرد و مریم هم در جواب می گفت: “شما هر کاری از من بخواهید من می کنم اما این کار را از من نخواهید.”
دیالوگ بین این دو نفر چند دقیقه ای طول کشید تا آن که سرانجام رجوی به او گفت: “آیا می خواهی به درخواست من جواب رد بدهی؟” و مریم رجوی گفت: “به دلیل این که شما (رجوی) به من دستور می دهید من آن را قبول می کنم.” به دنبال این حرف انگار نه انگار که وی تا چند ثانیه قبل ناراحت و معذب بود، همراه با لبخندِ شادی شروع به دست زدن نمود.
در آن لحظات با خودم گفتم چقدر ریاکارانه رفتار کرد. فکر می کنم این احساس بسیاری از نفراتی بود که در آن سالن حضور داشتند. در ادامه به دستور رجوی فیلم جلسه شورا که در آن مصوبه رئیس جمهوری مریم رجوی به تصویب رسیده بود برای ما پخش شد. در این فیلم هم که مربوط به ششم شهریور 1372 بود، همان نمایشی که در نشست ما از سوی رجوی و مریم اجرا گردید، عیناً اجرا شده بود….
از پیوستن تا رهایی – قسمت هفدهم
… در سال 1376 برای نشست جمعی کلیه نیروهای سازمان و به اصطلاح ارتش آزادیبخش به قرارگاه باقرزاده واقع در حوالی شهر فلوجه رفتیم. نشست خیلی مهم و سراسری بود و اگر اشتباه نکنم نشست ها موسوم به “دیگ و طعمه” بود. نشست های بسیار سخت و طاقت فرسا که عربده کشی و فحش و فحش کاری در آن وجود داشت و حتی در موارد زیادی به درگیری فیزیکی و کتک کاری منجر می شد .
شرایط خیلی سخت و طاقت فرسا بود، ترس و وحشت سرتا پای همه افراد را فراگرفته بود….
مصاحبه فرح شیلاندری با عاطفه سبدانی – قسمت اول
عاطفه سبدانی: ققنوسی که دستانش در دست خودش بود!
… در کودکی با غم و اندوهی عمیق و همزمان تحقیر بزرگ شدم و در این شرایط درهم و برهم، به جایی رسیدم که می خواستم نه تنها والدین خودم بلکه این خانواده هم به من افتخار کنند و همه این ها توأم با ترس از دست دادن دوباره ی همه چیز به خصوص برادرانم بود، ترسی که تا آخرین روزهایی که با آن خانواده زندگی می کردم، عمیقاً در دل و ذهنم بود. در نهایت شروع به زیر سؤال بردن محیط اطراف خود کردم و می خواستم بدانم اینجا درست و غلط چیست. اما هنوز هم نمی توانستم درباره اش با کسی حرف بزنم. اما سرانجام به این نتیجه رسیدم که همه چیز این شرایط غلط است و هیچ چیز درستی در آن نیست. پس از آن، این خانواده، مرا طرد کردند و به من تهمت هایی زدند. از وقتی خانه ی سرپرست خود را ترک کردم، هرچه کردم و هرچه شدم، خودم به تنهایی زندگی ام را ساختم. هیچ کس به من کمکی نکرد، حتی یک بشقاب به من ندادند، هیچ کمک مالی نگرفتم، هیچی! بنابراین من خودم همه چیز را ساختم و برای زندگی ام جنگیدم. به نقطه ای رسیدم که فهمیدم در تمام این سال ها هیچ حامی به جز خودم نداشتم.
… در نهایت مهم این است که هر آنچه ساخته ام به تنهایی و با دست های خودم بوده است. از این جهت عنوان “دست هایم” یا “دست هایم در دست خودم” را برای کتابم انتخاب کردم….
مریم رجوی، رئیس جمهور منتخب یا مترسک مسعود رجوی
… پس از گذشت 8 سال از وصلت مشمئزه کننده آن ها در روز 7 شهریور1372 به نا گاه اعلام شد شورای ملی طی اجلاسی در بغداد مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور برگزیده است و از این رو رجوی روز 30 مهر را پرواز سیمرغ رهایی اعلام کرد. سیمرغی که نه پر داشت و نه توان پرواز! چرا که مریم قجر عضدانلو بر اساس اعتقادات مسموم رجوی که بر این باور بود زن ها سریع تر در معرض القائات ذهنی قرار می گیرند قربانی خواسته های او شد تا به عنوان مترسکی حلقه به گوش در مزرعه رجوی که علفی جز علف هرز در آن نمی روید برای ترساندن پرندگان اسیر (اعضای گرفتار) به کار گرفته شود.
مصاحبه اریسا رحیمی با علی اصغر زمانی و بیجار رحیمی
… علی اصغر زمانی از روزهای سختی می گوید که اجازه نداشت حتی پسرش را ببیند: در طول 20 سال حضورم در مناسبات پسرم را تنها 5 بار آن هم از راه دور دیدم. زیر از نظر سازمان عواطف و احساسات، روابط خانوادگی، زندگی ضد تشکیلات است.
… بیجار رحیمی می گوید: من به خاطر خانواده از تشکیلات جدا شدم. از این که با خانواده ارتباط نداشتم خسته شده بودم. در طول این 21 سال ، خیلی از عزیزانم را از دست دادم. من حتی خانواده برادرم سرفراز که چند متر با من فاصله داشتند را نمی توانستم ببینم.
اعتراف مسعود رجوی به خوی خشونت طلب و جنگ افروز خود
… رجوی می داند که اربابان او هم به اندازه خود او مشتاق از پا درآوردن و تکه پاره کردن ایران هستند و احتیاجی به درخواست و دریوزگی او ندارند و مشکل کارشان در اینجاست که نمی توانند!
مسعود رجوی باز هم ضرورت در لیست گذاری این یا آن نهاد ایرانی را به سمع و نظر اربابان رسانده و البته خودش هم می داند که چیزی برای تحریم و در لیست گذاری باقی نمانده که اربابانش انجام ندهند و این اصرار مجدد و دائمی او در این عرصه، چیزی جز آب درهاون کوبیدن نیست!…
*چهارشنبه 3 آبان
در این روز مجموعاً 8 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
6 ماه حضور در زندان فرقه بر من چگونه گذشت – قسمت پایانی
… روزی امثال من فکر می کردند که تحقق آزادی و خوشبختی مردم ایران تنها با روی کار آمدن مجاهدین و رسیدن رجوی به قدرت محقق می شود. به همین دلیل با عشق و علاقه و با گذشتن از عمر، جوانی و خانواده طی سه شبانه روز با پای پیاده و تحمل سختی و مخاطرات مسیر برای پیوستن به ارتش به اصطلاح آزادیبخش رجوی در عراق از ایران خارج شدیم و سال ها در عراق هم جان خودمان را به خطر انداختیم و هر سختی را متحمل شدیم اما وقتی به این واقعیت پی بردیم که رجوی فقط و فقط به فکر کسب قدرت خودش هست و همه ما را تبدیل به ابزاری برای رسیدن به قدرت خودش کرده تصمیم به جدایی گرفتیم. اما او در اوج نامردی، شقاوت و کینه توزی علاوه بر ایجاد فشارهای روحی و روانی و حبس در زندان فرقه اش درنهایت ما را به زندان ابوغریب فرستاد تا زیر فشارهای زندان ابوغریب له شویم و یا احیاناً اگر به ایران هم رفتیم افراد سالمی به لحاظ روحی و روانی نباشیم….
معرفی مریم رجوی به عنوان رییس جمهور و تبعات آن – قسمت دوم
… با توجه به این که انتخاب مریم به عنوان مسئول اول سازمان در تاریخ 26 مهر و انتخاب او به عنوان رئیس جمهور شورا در 30 مهر انجام شده بود، از آن پس هر ساله هفته آخر مهر ماه به عنوان هفته سیمرغ (عنوانی که رجوی به مریم داده بود) معین و برنامه هایی در این ایام برگزار می شد. این برنامه ها شامل یک سری مسابقات ورزشی و جشن بود. اگر چه در ظاهر اسم آن جشن بود اما برای ما عزا بود چرا که با شروع مهر ماه بیگاری های زیادی برای آماده سازی های مربوط به برنامه های هفته سیمرغ شروع می شد که همراه با بی خوابی و فشار های جسمی ناشی از کارهای سنگین و فشرده بود. رجوی با راه اندازی این به اصطلاح جشن ها، نیروها را حداقل به مدت یک ماه سر کار می گذاشت و فرصت فکر کردن را از ما می گرفت. علاوه بر پر شدن وقت نیروها، فایده دیگر این جشن ها برای رجوی این بود که طی آن یک کار تبلیغاتی وسیع برای رجوی، مریم، سازمان و به اصطلاح ارتش آزادیبخش صورت می گرفت و در فیلم ها طوری جلوه داده می شد که گویی نیروهای مجاهدین خلق شاداب و سرحال و با انگیزه هستند (در حالی که هرچه زمان به جلو می رفت نیروها بی انگیزه تر و از چنین برنامه هایی بیزار تر می شدند اما به دلیل شرایطی محدود و سرکوبی که رجوی حاکم کرده بود نیروها برای آن که تحت برخورد قرار نگیرند ناچار از شرکت در این برنامه ها بودند). ضمن آن که برای مدتی طولانی خوراک تبلیغاتی برای دستگاه تبلیغاتی مجاهدین مهیا می شد….
کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت چهارم
… دلم برای دیدن تک تک آن ها به شدت تنگ شده بود، به خصوص مادر و خواهر نازنین کوچکم که همیشه او را بر ترک دوچرخه می نشاندم و به مدرسه می بردم، افکارم لحظه ای از یاد مادرم رها نمی شد، مادری که که در اوج بیماری و بدترین شرایط و در حالی که به من احساس نیاز داشت، برای اهداف مجاهدین خلق وعشق به رجوی ترکش کرده بودم، خودم را زیر لب وبه آهستگی نفرین می کردم.
با خودم فکر می کردم خدایا اگر فوت کرده باشد چگونه خودم را ببخشم؟ مادرم سال ها بعد از فوت زودهنگام پدرم تنها تکیه گاه و مونس و همدم ما بود، که با تمام وجود تلاش می کرد کمبود پدر را برای ما جبران کند. از سال 58 که با مجاهدین خلق آشنا شده بودم یک حس بد و نفرت عجیبی به مجاهدین خلق و شخص رجوی داشت و مثل سایه همه جا من را تعقیب می کرد تا مانع از فعالیت من گردد. روزی که می خواستم به همراه تیم اعزامی مجاهدین خلق ایران را ترک کنم در بستر بیماری بود و من به لحاظ ملاحظات امنیتی نتوانستم او را ببینم و خداحافظی کنم….
نوجوان کرد 17 ساله ای که در تشکیلات مجاهدین خلق سر به نیست شد
به یاد جعفر کهزادمنش
… جعفر کهزادمنش بلند شد و با همان لهجه شیرین کردی رو به فرشته یگانه گفت: به نظر من کل سازمان و مسعود رجوی در رابطه با آمدن به عراق باید از مردم ایران عذرخواهی کنند.
فرشته یگانه که کاملاً سرخ و پوزه اش بد جوری به خاک مالیده شده بود و اصلاً انتظار چنین حرفی را آن هم با این قاطعیت نداشت برای تغییر فضا و رفع و رجوع گفت که شما تازه از ایران آمده اید و زنگارها و ناخالصی های زیادی دارید که باید چندین بار این نوارها را ببینید تا آن زنگارها زدوده شود و بتوانید واقعیت را ببینید و بفهمید.
ولی جعفر در هیچ موردی کوتاه نیامد و همان موضع خودش را در رابطه با فرقه رجوی داشت.
بعد از چند ماه به قرارگاه کوت رفتیم و بعد از مدتی خبر دادند که جعفر در مرز توسط شلیک ناخواسته کشته شده است….
زندان اسکان به روایت قربانیان فرقه رجوی – قسمت دوم
توصیفی از زندان اسکان در خاطرات صمد نظری
… این عضو پیشین مجاهدین خلق که در سال 1393 دار فانی را وداع گفت درباره شکل ظاهری زندان اسکان می نویسد: “زندان اسکان مجموعه H که قبلاً مجموعه آخر اسکان قرارگاه اشرف بود و در سال 70 به صورت قلعهای نظامی با دیوارهای بلند پیش ساخته بتونی به ارتفاع 5 متر محصور شد. به علت بلند بودن دیوار زندان H و سیم های خاردار چند لایه و برج های دیده بانی بلند و سیم های خاردار اطراف آن، این محل شبیه قلعه نظامی خاصی شده بود که از بیرون چنین به نظر می رسید که پایگاه یا تأسیسات مهم اتمی و استراتژیکی در این محل نگهداری می شود، به همین دلیل در زمستان سال 70 تعدادی از بازرسان بین المللی سلاح اتمی که از منطقه خالص بازدید می کردند متوجه زندان H می شوند و برای بازرسی آن از ارتفاع پایین با هلی کوپتر سفید UN چند بار روی آن گشت می زنند و متوجه زندانیان می شوند و سپس آنجا را ترک می کنند.”
تعادل منطقه خاورمیانه و مگس وزن هایی که وزوز می کنند
… سازمان مجاهدین و رهبری آن، وزنه ای است که نباید در تعادلات نادیده گرفته شود، چرا که تشکیلاتی منسجم دارد و مدام در حال توطئه چینی در مورد مردم ایران بوده است، چونان مگسی مزاحم است که صورت کسی که خوابیده است را می آزارد، نه کم و نه بیش، که با یک مگس کش به راحتی از بین می رود، اما بحث های حقوق بشری و این که اعضای سازمان فریب خوردگانی بیش نبودند، تاکنون مانع از پاک کردن صورت مسأله این فرقه شده است، این مسآله را شخص مسعود رجوی بهتر از همه می داند که بود و نبودش هم مدیون همین اعضای ساده سازمانی است که او آن ها را هرگز در محاسبات خود لحاظ نکرده است….
عجله رهبر پیر و از کار افتاده مجاهدین برای چکاندن ماشه توسط غرب
… رجوی یک احمق تمام عیار است که در فرضیه های ملانصرالدینی خویش غرق است. تنها نگرانی رجوی عمر از دست رفته خویش است. او که هم اکنون بیمار و در سن بالای ۷۵ سالگی به سر می برد بی عرضگی خود طی بیش از ۴۵ سال گذشته را به خوبی در قامت رهبر خودخوانده فرقه تروریستی مجاهدین نشان داده است. او به خوبی می داند با توجه به سن و سالش هرگز سرنگونی جمهوری اسلامی ایران را نخواهد دید به همین دلیل هم به دنبال چنکانده شدن ماشه توسط غرب علیه ایران به عنوان تنها راه حل است!…