*شنبه 5 خرداد
در روز شنبه جمعاً 13 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
وقتی مجاهدین خلق به تروریسم شان افتخار می کنند
… خود فرقه با زبان خودش و در صفحات سایت هایش مدام در حال انتشار اخبار مربوط به عملیات های خرابکارانه و در کردن ترقه مثلاً در فلان مکان ایران است. حالا بگذریم از این قضیه که این اخبار در چه حد راست و در چه حد دروغ پردازی و تبلیغات است اما مهم این است که فرقه، به این نوع عملیات های خرابکارانه و تروریستی مباهات می کند!
… سران مجاهدین، یک زمانی منتظر بودند صدام به ایران حمله کند، حکومت سقوط کند و آن ها در جایگاه قدرت جلوس کنند. بعد که اربابشان خود سقوط کرد، به سراغ امریکا و اسرائیل رفتند و با کوبیدن بر طبل جنگ و تحریم، دوباره رؤیای سرنگونی حکومت کنونی را توسط امریکا و اسرائیل در سر پروراندند، اما باز هم به نتیجه نرسیدند و رؤیاهایشان نقش بر آب شد. پس مجبور شدند دوباره به طور علنی به سراغ همان کسب و کار سابقشان یعنی تروریسم بروند….
سرنوشت غمبار کودک سربازان مجاهدین خلق به روایت طالب فرحان
… در دهه 90 میلادی و در بحبوحه حمله امریکا به عراق، به دستور مسعود رجوی و برای استثمار هر چه بیشتر اعضا و برای نابودی آخرین ذرات عاطفه و احساس در پدر و مادران عضو مجاهدین خلق نزدیک به 1000 کودک را از والدینشان جدا کردند. این بچه ها به خانواده های هوادار در کشورهای اروپایی سپرده شدند تا بدین وسیله مسعود رجوی از شر کانون خانواده که در آن مقطع بزرگ ترین معضل تشکیلاتی او بود، راحت شود. بهانه رجوی برای این جداسازی این بود که این کودکان در زیر بمباران جانشان در خطر است و باید به محل امنی منتقل شوند! و بدین ترتیب در سال 1991 صدها کودک از آغوش گرم خانواده جدا و آواره کشورهای مختلف اروپایی شدند و سرنوشت های تلخ و غمباری نصیب شان شد. عده ای به اشرف عراق بازگردانده شدند تا در جنگ ها مورد بهره برداری قرار بگیرند و عده ای هم زیر بار نرفتند و با چنگ و دندان زندگی ربوده شده شان را پس گرفتند.
به هر ترتیب تک تک این کودکان تجربیات تلخی را در ذهن دارند و عده ای از آن ها اخیراً دست به افشاگری زده اند تا چهره واقعی مجاهدین خلق را برای مردم دنیا آشکار کنند….
مُرداری به نام مسعود رجوی
… رجوی دو دهه کامل خود را مخفی نموده و در این مدت حتی یک عکس جدید از خودش که بایستی ۷۶ ساله باشد جرأت نکرد منتشرکند. بعضاً صدایی لرزان و ضعیف منتسب به او منتشر می شود.
برخی موارد کارشناسان و یا خبرنگاران زنده بودن یا مرگش را به چالش می کشند و من بارها به این اندیشیده و گفته ام به راستی زنده بودن چنین فردی چه ارزشی دارد. آیا مگر می توان از نظر معنوی و حتی مادی روی چنین شخص مفلوک و درمانده ای نام زنده و انسان گذاشت.
او که در ساده ترین شکل بیش از دو دهه است نمی تواند ارتباطی با دنیای بیرون داشته باشد. مصاحبه یا مسافرتی انجام دهد و حتی درون کمپ و در بین اعضای خودش هم حضور داشته باشد. رجوی از سایه خودش هم می ترسد….
از تسلیم تا خلع سلاح – قسمت چهارم
مجاهدین خلق از سرنگونی پدرخوانده تا تسلیم در برابر آمریکا و خلع سلاح کامل
… از روز سرنگونی صدام مردم عراق به پادگان ها و مراکز دولتی می رفتند و وسایل آنجا را می بردند. رجوی به این نتیجه رسیده بود که فرصت خوبی است تا مجاهدین هم اموال رها شده توسط ارتش و نیروهای دولتی عراق را به غارت ببرند. این کار هم سود اقتصادی برای او داشت و بالاتر از آن، در شرایط شکست و خفت موجب می شد بخش زیادی از نیروها سرشان به این کار گرم شده و فرصت فکر کردن نیابند و تاثیرات روانی شکست کم شود.
بنابراین آوردن وسایل از پادگان ها و مراکز دولتی عراق و همین طور آنچه که مردم عراق از پادگان ها برداشته بودند و انتقال آن به قرارگاه اشرف در دستور کار قرار گرفت و بسیاری از نیروهای سازمان به آن مشغول شدند. اکیپ های مختلف به پادگان های عراق حتی در اطراف بغداد که ول شده بود می رفتند و هر چیزی که قابل انتقال بود را بر می داشتند و به قرارگاه اشرف می بردند. تمرکز اصلی روی خودروها بود اما زرهی ها هم از غارت مجاهدین در امان نبودند….
چرا جدا شدن از این فرقه تروریستی سخت است؟
خاطرات جداشدگان از فرقه مجاهدین خلق؛ علایم رفتارهای فرقه ای
… چرا جدا شدن از این فرقه تروریستی سخت است؟
واقعیت این است که:
۱ – موضوع فریب دادن عضو: این کار مستمراً و بلاوقفه و در یک حلقه فعال فکری و ایدئولوژیکی همیشه در جریان است. مثلاً گفته می شد: ما در نقطه ای بالاتر از تعادل قوای منطقه هستیم! یا جامعه ایران در آستانه قیام است، اعترضات مردمی ادامه دار و خطی شده است! و . . .
۲ – موضوع تضعیف جسمی اعضا: به دلیل ساعت ها کار متوالی و میزان بالای تعهد کاری تصنعی و کذایی؛ فشار روانی و محدودیت های درون تشکلاتی پارامتر مهم در این مقوله است که فرد زمان اندیشیدن به خود را ندارد. همان رهنمودی که مریم رجوی جنایتکار به فرماندهان شورای رهبری زنان از قدیم داده تا پوست مردان اشرف را بکنند تا نون (عنصر نرینه) وحشی آنان مهار شود.
۳ – ایجاد وابستگی برای تک تک اعضا با پیچیدگی های خاص عمومی و مختص به هر یک از آن ها با راه های مختلف.
۴ – قطع ارتباط اساسی آنان با محیط بیرون
۵ – وحشت آفرینی به اعضا به دلیل اعتقادات القا شده به فرد از جانب مسعود رجوی مبنی بر این که فردی که فرقه را ترک کند زندگی واقعی را در خارج از فرقه نخواهد یافت.
۶ – حساسیت زدایی در فکر و روح اعضا به طوری که آنچه که زمانی باعث ناراحتی فرد می شد دیگر برایش مهم نیست مثل زندگی اشرافی رهبران و اعضای درجه یک آنان و . . .
عاقبت ایدئولوژی حنیف نژاد غلطیدن به دامن آمریکا شد – قسمت دوم
… رجوی اگر چه اعلام نمی کرد مارکسیست شده ولی تحت تاثیر مارکسیست ها قرار داشت و حتی به بهمن بازرگان توصیه می کرد تو مارکسیست بودنت را اعلام نکن، نماز هم بخوان تا افراد متوجه گرایش به مارکسیسم نشوند.
… در مورد ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق این گونه می توان نتیجه گرفت که از اساس روی بنایی کج نهاده شده و بیشتر ناشی از تفکرات مارکسیستی بوده است و به همین خاطر شاهد هستیم اقداماتی که رجوی انجام می داد و به اسم اسلام به نیروها و در بیرون منتشر می کرد دروغی بیش نیست. در یک نگاه ساده می توان به ماهیت ضد اسلامی او پی برد، از طلاق اجباری در سازمان گرفته تا قتل و شکنجه نفرات همه نشان از ماهیت ضد اسلامی او و ایدئولوژی غلط و منحرف آن ها دارد….
گوشه ای از زندگی واقعی در حرکت نمادین انجمن نجات آلبانی
… شاید برای افرادی که آشنایی کافی با کارکردهای فرقه ندارند، باورپذیر نباشد که حتی یک پیاده روی ساده، یک خرید و انتخاب مستقل و یک تفریح چند دقیقه ای برای اعضای حاضر در تشکیلات مجاهدین خلق، ممنوع است.
تعدادی از اعضای جدا شده از تشکیلات مجاهدین خلق ساکن آلبانی که مسیر پرفراز و نشیب جدایی از فرقه را طی کرده اند و حالا زندگی واقعی را تجربه می کنند، در حرکتی نمادین به گردش دسته جمعی رفتند و ویدئویی از آن را منتشر کردند به این امید که نویدبخش آزادی اسیران در بند اردوگاه مجاهدین خلق در دورس باشد.
ماهیت روابط خارجی مجاهدین خلق و افشای حقایق پشت پرده رابطه با صدام – قسمت دوم
… جاسوسی و ارائه اطلاعات و اسرار کشور به بیگانگان، استمرار اقدامات تروریستی در اشکال گوناگون و از جمله حمله مسلحانه به مردم در شهرها و مناطق مسکونی، شناسایی اماکن و مراکز حساس و حیاتی کشور و دادن اطلاعات به دشمن و نیز انفجار لوله های نفتی و حمله به پاسگاه های مرزی از جمله اقدامات مجاهدین خلق بود.
حتی بعداز پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل توسط جمهوری اسلامی، مسعود رجوی علی رغم تمامی شعارها وموضعگیری های گذشته مبنی بر این که سازمانش مخالف جنگ و خواهان صلح است و جمهوری اسلامی را متهم به جنگ افروزی و مخالف برقراری صلح قلمداد می کرد، بعد از پذیرش آتش بس از طرف ایران با اخذ اجازه از دولت متجاوز بعث عراق و در قالب یک ارتش به اصطلاح مکانیزه با پشتیبانی ارتش صدام به مرزهای ایران حمله کرد و بسیاری از مردم بی گناه را در حمایت از صدام به شهادت رساند.
مجاهدین خلق همچنین در راستای حفظ بقای رژیم صدام نیروهای معارض شیعه عراقی در جنوب کشور را هم سرکوب کردند. بعد از حمله اول آمریکا به عراق در خاک کویت و عقب نشینی ارتش از هم پاشیده صدام و شروع انتفاضه مردم در شهرهای عراق مجاهدین خلق وارد عمل شدند. حضور تیم های گشت در شهرهای جنوبی، شمالی و کربلا و نجف راه اندازی شد. هدف از راه اندازی این تیم ها بررسی وضعیت امنیتی شهرها، بررسی وضعیت روحی و روانی ارتش صدام و همچنین اطلاع از حضور و نفوذ نیروهای معارض عراقی در شهرهای جنوبی بود….
سرگذشت پر رنج مریم بانو ترابی در سازمان مجاهدین خلق
به شهادت محمدرضا ترابی – برادرزاده اش
مریم بانو ترابی از اعضای فرقه مجاهدین خلق است که تاکنون بیشتر به واسطه برادرانش شناخته شده است. او خواهر کوچکتر قربانعلی ترابی و نادعلی ترابی است. قربانعلی از اعضای ناراضی مجاهدین خلق بود که زیر شکنجه فرماندهان این تشکیلات کشته شد و نادعلی از اعضای انجمن نجات است که سال هاست دادخواه خون برادرش و رهایی خواهرانش از حصارهای فرقه است. اما امروز قصه پر رنج مریم بانو به واسطه برادرزاده اش، محمدرضا ترابی روایت می شود.
… سخنان محمدرضا درباره عمه کوچک ترش، مریم بانو، پیش از این از سوی یکی دیگر از اعضای پیشین مجاهدین خلق گفته شده بود. مریم سنجابی از فعالین انجمن نجات، که خود نیز تجربه شکنجه و بازجویی های سال های 73 و 74 را در زندان اسکان مجاهدین خلق از سر گذرانده است….
*یکشنبه 6 خرداد
12 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
رجوی ها به جای نور به ظلمت چسبیدند
… 4 خرداد 1351 سالروز اعدام حنیف نژاد و گروهی از یاران او می باشد و به همین جهت و البته در جهت تراشیدن وجهه انقلابی و مردمی برای مسعود رجوی و تشکیلات منفور و ضد مردمی فعلی او – قلم به دستان در خدمت مسعود رجوی و از جمله مهدی خدایی صفت وارد معرکه شده و خواسته اند که از حنیف تعریف و تمجید کرده تا مسعود رجوی کثیف از هر جهت را تطهیر کنند!
… شما در تمام اقدامات چهل و اندی ساله اخیر خود، همآغوشی با امپریالیزم، استثمارگر و ارتجاع جهانی و منطقه ای بوده اید و بنابراین با حنیف نژاد مخالف بوده اید و سالوسانه سعی نکنید که از نظریات او به نفع خود استفاده نمایید!…
فدا و صداقت در عملکرد رهبران سازمان مجاهدین خلق
… اگر فدا و صداقتی هم وجود داشته باشد در نیروهای پایین دست تشکیلات می باشد چون سران سازمان از مسعود و مریم گرفته تا مسئولین دسته اول تشکیلات هیچ کدامشان بویی از فدا و صداقت نبردند… در مورد فدا عملکردش همیشه فرار از صحنه درگیری و نجات جان بی ارزشش بوده است. در مقطع بعد از سی خرداد وقتی نیروها زیر ضرب دستگیری بودند رجوی به فرانسه گریخت و بعد از چند سال برای خوش خدمتی به صدام به عراق گریخت. در جریان حمله آمریکا به عراق در سال 1370 به گفته زن سومش مریم رجوی برای این که به مسعود آسیبی نرسد او را به اردن فرستادند. این در حالی بود که تعداد زیادی از نیروهای پایین سازمان کشته شدند و در جریان حمله دوم آمریکا به عراق در سال 82 او نیز ناپدید شد و مریم قجر به فرانسه گریخت تا مبادا آسیبی به او برسد در حالی که قرار بود جلودار ارتش کاغذی خودش باشد . آیا از دیدگاه یک انقلابی این گونه فرارها در مقاطع خطر نشان از فدا دارد؟!
و اما در مورد صداقت، رجوی هیچ وقت صداقت نداشت چون از مقطع سی خرداد 60 سعی نمود با فریبکاری و شعار سرنگونی نیروهایش را در مناسبات نگه دارد و هر ساله این شعار را تکرار می کند. وی در هیچ مقطعی حاضر به قبول شکست نشد چون بعد از شکست در عملیات فروغ جاویدان به جای اینکه شکست را قبول کند، مقصر شکست را نیروهایش دانست تا به کسی پاسخگو نباشد و یا وقتی اشرف را با خفت و خواری ترک کردند باز نعره پیروزی سر داد و حتی وقتی به کشور آلبانی رفتند باز به مانند همیشه علم پیروزی بلند کردند….
آقای رجوی نقابت را بردار تا صورتت هوایی بخورد
… رهبری که هزار روز در خفاست و یک دقیقه به میدان می آید و معلوم هم نیست که حرف ها مال خودش است یا نه؟ به چه درد رهبری می خورد؟ به راستی که رهبران فرقه ها در کلیت و به طور خاص رهبر فرقه رجوی، چرا از جمع و رسانه ها و مردم فراری است؟ چرا جرأت حضور و عرض اندام ندارد؟ چه پاشنه آشیلی دارد که نمی تواند رو در رو ایستاده و حرفش را بزند؟
… مسعود رجوی اگر یک قطره آزادی به اعضای خودش بدهد و فقط یک سانتیمتر از حصارهای اردوگاهش در آلبانی را باز بگذارد، نه از تاک نشان باقی خواهد ماند و نه از تاک نشان. این گوی و این میدان …
عاقبت ایدئولوژی حنیف نژاد غلطیدن به دامن آمریکا شد – قسمت سوم
… در زمان حمله عراق به ایران ابتدا شروع کننده جنگ را عراق معرفی نمودند ولی بعد به حمایت از عراق پرداخته و در جنگ در کنار ارتش صدام دست به کشتن سربازان ایرانی زدند .
دیگر امپریالیسم آمریکا فراموش شده بود و دشمن اصلی را مردم و انقلاب ایران می دیدند. اما اوج ماهیت خیانتکارانه شان بعد از سرنگونی صدام نشان داده شد و آن هم همکاری گسترده با نیروهای آمریکایی در عراق بود تا از این طریق بتوانند جای خالی اربابشان را پر کند .
در زمان حنیف نژاد آنان اعتقاد داشتند که دشمن اصلی خلق ها امپریالسیم آمریکا می باشد. ولی اکنون رجوی ها برای جناح جنگ طلب آمریکایی مانند جان بولتون، مایک پنس و پمپئو فرش سرخ پهن کرده و اعضای سازمان به محض دیدن پرچم آمریکا دست و کف می زنند و خوشحالی می کنند .
پس می توان عنوان داشت سازمانی که حنیف نژاد بنیان نهاد به لحاظ ایدئولوژیک دچار انحراف شده بود. در زمینه تشکیلاتی مناسبات به جهنمی تبدیل شد که هیچ فردی قدرت ابراز نظر و بیان واقعیت ها را ندارد و به لحاظ سیاسی هم به جای مبارزه با غرب سر در آخور آنان کرده و برای مردم ایران به اصطلاح آزادی طلب می کنند….
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت دوازدهم
… درب کنار سن باز شد و رجوی وارد تالار شد. بعد از کف زدن ها همه را ساکت کرد و گفت من هر مقری را به صورت نوبه ای به اینجا دعوت می کنم. می خواهم بحثی را با شما در میان بگذارم. در واقع مرا تعیین تکلیف کنید. می خواهم ارتش را منحل کنم. نخود نخود هر که رود خانه خود. کلاً عراق را ترک کنیم. هم من راحت می شوم و هم شما راحت می شوید. مسئولین شما به من گزارش دادند کار خودتان را انجام نمی دهید. دستورهای تشکیلاتی را قبول نمی کنید و … و در آخر گفت: چه کار کنیم؟ چرا ماتتان برده؟ چرا حرف نمی زنید؟ گفتم ارتش را می خواهم منحل کنم! خوشحال شدید؟ حرف رجوی درست بود من که خوشحال شدم و با خودم گفتم آن روز فرا رسید و برای همیشه از شر اشرف راحت می شوم….
محسن حسن کاویار از اسارت تا مرگ در حصارهای تشکیلات مجاهدین خلق
… محسن حسن کاویار در سال 1366 توسط فرقه مجاهدین اسیر شد و با ایجاد فضای رعب و وحشت از بازگشت او ممانعت شد و فشارهای دوران 40 ساله بر روح و روان و جسمش باعث مرگ او شدند… پدر محسن بعد از دیدار با پسرش و هنگام برگشت پسرش محسن را نیز با خود به داخل اتوبوس آورد و محسن هم آماده برگشت و خروج از اشرف بود که توسط گشتاپوی رجوی مورد کتک کاری قرار گرفت و محسن را مجدد به داخل پادگان اشرف بازگرداندند….
به مناسبت درگذشت محسن حسن کاویار در اسارتگاه مانز رجوی
مروری بر خیانت های سران فرقه رجوی
… جان انسان ها در سازمان مجاهدین خلق ارزشی ندارد و وقتی که بنا به خواسته مریم رجوی دق مرگ می شوند القابی به کار می برند که تو گویی واقعاً در دوران حیات کسی به او این القاب را داده، نه هرگز! تا وقتی زنده ای بی رمق، ضد عنقلاب مریم، بی جربزه، کم کار و دزد کار، ووو…
اعضا در تشکیلات مجاهدین خلق تا وقتی زنده اند مدام تحقیر می شوند و تحقیر تا وقتی که مرگ آن ها را به کام خود می کشد و خشاب مریم رجوی برای شو اف های تلویزیونی پرتر می کند.
… تا زنده ای می خواهند همچون برده و ربات و فارق از همه خصوصیات انسانی فقط بله قربان گو و مجیزگویشان باشی. باید قید خانواده، این تنها سرمایه ارزشمند آدمی را بزنی، باید به پدرت نا پدری و به مادرت نا مادری بگویی.. باید بی احساس باشی. باید بی منطق و بی تعقل باشی….
از 4 تا 4 خرداد – فاجعه سقوط اخلاق در فرقه مجاهدین خلق!
… اینک 52 سال از شهادت بنیانگذاران و آغاز ریاست مسعود بر تشکیلات مجاهدین می گذرد. در این مدت با تشکیلاتی مواجه هستیم که دارای هیچ گونه صفات انسانی نیست و آنچنان دچار دگردیسی اخلاقی شده که باورش سخت است. به نظر می رسد همنشینی با صهیونیست ها و نئوکان های آمریکایی، مریم رجوی را به طور کامل در ایدئولوژی ضد انسانی آن ها تحلیل برده و از وی هیولایی کودک کش ساخته است. هیولایی که دیگر در برابر کشتار کودکان و زنان بی گناه هیچ احساس مسئولیتی ندارد و تنها چیزی که در او رشد می کند شهوت قدرت و لذت سورچرانی با اشراف و مقامات جنگ افروز غربی و صهیونیست است.
… می خواهند جلوی اندیشیدن اعضای فرقه را بگیرند تا کسی نپرسد که 43 سال شعار سرنگونی ما به کجا رسید؟ و چرا مردم همچنان در ابعاد ده ها میلیونی با جمهوری اسلامی همراه هستند درحالی که ما نمیتوانیم حتی 100 نفر را در داخل بسیج کنیم؟…
همکاری رجوی با رژیم بعث عراق انکار شدنی نیست
دادگاه های متوالی تشکیل شده علیه سرکردگان و نفرات اصلی اتاق فکر جنایت و خیانت فرقه رجوی و افشاگری های اعضاء جدا شده و خانواده های آسیب دیده از تروریسم رجوی، به طرز عجیبی حباب حیثیت رجوی ها و فرقه منفورشان را برای نسل جوان ایران که شاید هیچ شناختی از این فرقه و تاریخچه خیانت بارش ندارند را ترکانده و رجوی را اسپند روی آتش نموده است.
تجربه ثابت نموده رجوی تا آنجا که به بن بست کامل برسد به هیچ کس پاسخگو نیست و هر جا پاسخ داده مشخصاً عرصه برای فرار از واقعیت به تنگ آمده است.
چندی پیش دستگاه تبلیغات فرقه رجوی بسیار شتاب زده و بدون فکر کلیپی سراسر اراجیف را برای انکار واقعیت همکاری رجوی با صدام حسین دیکتاتور عراق منتشر کرده است و خزعبلاتی عنوان کرده که بسیار تعجب آور و غیر قابل باور هستند….
*دوشنبه 7 خرداد
در این روز کلاً 9 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
عاقبت ایدئولوژی حنیف نژاد غلطیدن به دامن آمریکا شد – قسمت چهارم
… پایه و اساس و طرز تفکر بنیان گذاران از حنیف نژاد گرفته تا بقیه اشتباه بوده و درک درستی از مبارزه نداشتند. فقط سعی می کردند با طرز تفکر سطحی از اسلام، سازمان خود را بنیان بگذارند. شاهد بودیم چگونه این اندیشه به انشعاب کشیده شد و اکنون نیز سر در آخور غرب کرده و اگر اختناق و حذف فیزیکی در سازمان وجود نمی داشت شاهد انشعابات زیادتری بودیم. حال رجوی ها می خواهند اندر باب اسلام و مسلمانی خود حرف بزنند ولی آنان عامل نابودی اسلام به حساب می آیند.
ماهیت روابط خارجی مجاهدین خلق و افشای حقایق پشت پرده رابطه با صدام – قسمت سوم
… با بررسی مکالمات رجوی با مسئولین اطلاعاتی رژیم صدام مشخص می کند که چگونه یک سازمانی که همیشه سنگ خلق را به سینه می زند با پشت پا زدن به تمام اصول و پرنسیب های ظاهری تمامی مرزهای خیانت را درهم نوردیده و به نیرو و آلت فعل دشمن متجاوز به خاک میهن تغییر ماهیت می دهد. جریانی که به تمام جریانات سیاسی و اعضای منتقد جداشده اش صرفاً به دلیل انتقاد به عملکردهایش انگ مزدوری و خیانت می زند. در جریان عمل و در متن مذاکره با جنایتکاران رژیم صدام حسین و مسئولین سرکوبگر اطلاعات صدام حسین ملتمسانه و برای تکه استخوانی علناً به همکاری اطلاعاتی و نظامی و سرکوب اعتراضات مردم عراق افتخار می کند و از طرف جنایتکاران صدام هم مورد لطف قرار گرفته و لوح تقدیر می گیرد….
4 دهه تحلیل های غلط، رجوی را به اینجا کشاند
… همزمان با اتفاقاتی که بعضاً درایران بوجود می آمد رهبر فرقه مجاهدین خلق را از گورش بیرون می آوردند تا برای روحیه دادن به نیروهای وامانده تحلیل های خودش را ارائه و نوید سرنگونی حکومت ایران بدهد و اما بعد از جان باختن رئیس جمهور ایران در سانحه سقوط هلی کوپتر سران فرقه به نحو مسخره ای تحلیل کهنه شده رجوی را برای روحیه دادن نیروها ارائه داده است. که باید به این مردک گم و گور شده گفت همه و حتی نیروهای خودت بوی کهنگی و پوچ بودن تحلیل هایت را حس کردند….
زندگی درون و بیرون از مناسبات مجاهدین خلق
توانایی انتخاب آزادانه، موهبتی که اعضای مجاهدین خلق از آن محرومند
… اعضای سابق مجاهدین خلق، می خواهند به دوستان سابق خود که همچنان در اسارت به سر می برند نشان دهند که دنیای بیرون چقدر می تواند زیبا و دوست داشتنی باشد. دوست داشتنی از آن باب که هر کدام خودشان مسیر زندگی، نوع و شرایط زندگی و سبک زندگی شان را تعیین و انتخاب می کنند. بله انتخاب می کنند. انتخاب می کنند با چه کسی در چه زمانی و در چه مکانی معاشرت کنند. انتخاب می کنند چه لباسی بپوشند، چه غذایی بخورند، چه زمانی بیدار شوند و چه زمانی بخوابند. انتخاب می کنند چه شغلی داشته باشند. انتخاب می کنند چه رؤیایی در سر بپرورانند. انتخاب می کنند با خانواده ارتباط داشته باشند یا نه. انتخاب می کنند چه زمانی به تفریح بروند….
هیچ شباهتی بین زندگی حال و گذشته اعضای جداشده وجود ندارد. آن ها از اسارت فرقه رها شدهاند و طعم واقعی آزادی را چشیده اند….
در آستانه جلسه سیزدهم دادگاه محاکمه سران مجاهدین خلق
لزوم اجماع شاهدان، شاکیان، پژوهشگران، نماینده دادستان و وکلای شاکیان
… از نقاط قوت تشکیل این دادگاه ها، ایجاد فرصت برای شاکیان و شاهدان عینی جنایات مجاهدین خلق است. شاید شهادت شاهدان عینی از خشونت های مجاهدین خلق بیش از شواهد تاریخی و مبانی ایدئولوژیک، برای دستیابی دادگاه به حقیقت و صدور احکام عادلانه مثمر ثمر باشد. چرا که شمار شاهدان عینی که شاهد جنایات مجاهدین خلق در حوزه های مختلف بوده اند آنقدر زیاد است که می تواند روشن شدن ابعاد پرونده را تسهیل کند.
یکی از واکنش های مجاهدین خلق به برگزاری دادگاه ها، تطهیر گذشته خویش است. برای نمونه عوامل فرقه رجوی با تولید محتواهای گوناگون سعی در انکار رابطه با حکومت بعث عراق دارند. همکاری مجاهدین خلق با صدام حسین و رژیم بعث با عنوان “همکاری با دشمن در حال جنگ با وطن” توصیف می شود و در بسیاری از کشورهای دنیا حکم صادره برای این خیانتکاری اشد مجازات مرسوم در این کشور است چرا که موجب “به خطر انداختن امنیت ملی” شده است. در این خصوص علاوه بر فیلم ها، عکس ها و اسنادی که پس از سرنگونی حکومت صدام افشا شد، شاهدان عینی نیز فراوان هستند….
*سه شنبه 8 خرداد
در این روز 8 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
عضو سابق مجاهدین خلق: 23 سال از خانواده ام بی خبر بودم
علی محمد رحیمی: … من 32 سال از خانواده ام بی خبر بودم و تمام فکر و ذکرم خانواده ام بود… دیگر اعضای حاضر در کمپ آلبانی مجاهدین خلق هم با وجود محدودیت های حاکم بر تشکیلات، می توانند تصمیم بگیرند و به دنیای آزاد قدم بگذارند.
از تسلیم تا خلع سلاح – قسمت پنجم
… بعد از خلع سلاح، فرماندهان سازمان تلاش می کردند تا به هر ترتیبی که شده به نیروها طوری وانمود کنند که اتفاق مهمی نیافتاده است. آن ها به نیروها می گفتند که این سلاح ها دوباره به مجاهدین برگردانده خواهد شد! حتی با فریبکاری از فرماندهان آمریکایی اجازه گرفتند تا نیروهای سازمان هفته ای یک روز برای سرویس زرهی به محل نگهداری آن ها بروند و دو یا سه هفته این برنامه اجرا می شد. به این ترتیب می خواستند به نیروها بگویند که آمریکایی ها سلاح ها را موقتاً جمع کردند و دوباره آن ها برمی گردانند! اما بعد از دو یا سه هفته آمریکایی ها تمام زرهی ها را بردند و منهدم کردند….
ماهیت روابط خارجی مجاهدین خلق و افشای حقایق پشت پرده رابطه با صدام – قسمت چهارم
… رجوی در رابطه با اعضای منتقد و خواهان جدایی از حبوش تعیین تکلیف می کند و از او می پرسد، قبلاً توافق کرده بودیم برخی از اعضا را به ایران برگردانیم. این افراد کسانی هستند که دیگر نباید پیش ما باشند. افرادی هستند که به لحاظ امنیتی به آن ها شک امنیتی داریم! این توافقی بوده که بین ما و شما قبلاً صورت گرفته بود.
حبوش می پرسد که برای فرستادن آن ها به ایران چه مشکلی دارید؟ رجوی پاسخ می دهد ما نمی خواهیم اطلاعات آن ها به مقامات ایران داده شود، برخی از آن ها مامورین رژیم ایران بوده اند.
حبوش می گوید پس آن ها اگر نیروهای نفوذی ایران بوده اند، به ما تحویل بدهید تا تعیین تکلیف کنیم.
این ها نمونه هایی از رذالت و ناجوانمردی های رجوی است که در این ملاقات مشخص می شود. این نحوه برخورد را در هیچ حزب و گروهی نمی توانید پیدا کنید که گروهی اعضای خود را به هر دلیلی که دیگر خواهان ادامه مبارزه نیستند و به دنبال زندگی شخصی هستند را به دولتی تحویل دهند که چند دهه با آن به صورت مسلحانه مبارزه کرده اند. هدف رجوی از تحویل اعضای ناراضی به دولت ایران سوختن آینده سیاسی آن ها بود تا بتواند مارک مزدوری به آن ها بزند و یا در صورت اعدام نان شهید بودنشان را بخورد…
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت سیزدهم
… در آن زمان رجوی تمام زن ها را از مقرها جمع کرد و دو مقر به آن ها داد. در مقر ما سه الی چهار تا زن باقی ماندند. یکی مسئول مقر، معاون مسئول مقر، یک زن برای پرسنلی مقر و یک زن برای رسیدگی به مسئول و معاون مقر که در واقع پادو آن ها محسوب می شد.
رجوی با این کارش فکر می کرد همه موارد درست می شود و می تواند تشکیلات خود را پاک کند. از طرفی یک سری ضوابط را در پادگان اشرف به همه ابلاغ کردند. از جمله برای پمپ بنزین زمان بندی گذاشتند، مردها در یک ساعت می رفتند و زن ها در یک ساعت مشخص به پمپ بنزین مراجعه می کردند. زمان کارهای جمعی پادگان زن ها با مردها متفاوت بود. شام های جمعی در سالن اجتماعات را جمع کردند… یک شب کل مردها را برای شام جمعی می بردند و شب دیگر زن ها را برای شام جمعی می بردند….
*چهارشنبه 9 خرداد
در این روز مجموعاً 8 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
عبدالرضا نیک بین رودسری؛ اولین جدا شده از سازمان مجاهدین خلق
… نیک بین اولین و نیز مهمترین فرد از افراد جدا شده از تشکیلات مجاهدین خلق محسوب می شود. نحوه برخورد سازمانِ تحت رهبری حنیف نژاد و سعید محسن با ماجرای کناره گیری عبدی بسیار دمکراتیک و در منتهای تحمل و آرامش صورت گرفت. روایت است که افرادی از سازمان از جمله محمد حنیف نژاد، سعید محسن، پوران بازرگان و منصور بازرگان در مراسم جشن عروسی عبدی شرکت کردند و به مناسبت ازدواجش هدیه ای هم به او دادند.
این روش، متاسفانه در سال های بعد به فراموشی سپرده شد و نحوه برخورد با افراد خواهان جدایی کاملاً تغییر کرد. رجوی افراد خواهان کناره گیری از سازمان را افرادی مزدور، خائن، مأمور اطلاعات ایران و … خطاب می کند. آن ها را شکنجه می کند و اگر از تصمیم شان منصرف نشدند حذف فیزیکی راهکار بعدیست.
… رجوی هرگز جرات نکرد نیک بین را معرفی کند. زیرا رسم او در تشکیلات که همان جدایی باشد مشروعیت پیدا می کرد. این رسم با اندیشه فرقه ای رجوی در تضاد بود و این دلیلی بود که رجوی هرگز حاضر نشد آن را قبول کند.
نظامی گری مجاهدین خلق در روستاهای عراقی هوادار ایران
اظهارات یک عضو پیشین مجاهدین خلق در جلسه سیزدهم دادگاه محاکمه سران این تشکیلات
در حالی که سازمان مجاهدین خلق اخیراً تلاش خود را برای تطهیر جنایات گذشته اش دو چندان کرده است، یک عضو پیشین این تشکیلات با حضور در جلسه سیزدهم دادگاه محاکمه موجودیت سازمان و 114 تن از اعضای رده بالای آن، به جنبه خاصی از جنایات مجاهدین خلق علیه مردم ایران و عراق اشاره کرد.
این عضو جدا شده از سازمان مجاهدین خلق که هویت او فاش نشد و تنها صدای او برای حضار دادگاه پخش شد، در اظهاراتش گفت: “تمرین های نظامی سازمان در عراق در روستاهایی انجام می شد که هوادار جمهوری اسلامی بودند و رژیم صدام به مجاهدین خلق گفته بود که اگر می خواهید عملیات نظامی واقعی انجام دهید، در این روستاها انجام دهید و جنایات سازمان منحصر به مردم ایران نبود.”…
نبرد با بیماری، جایگزین نبرد سرنگونی
… در فرقه رجوی، انتخاب برای جدایی هرگز به راحتی در دسترس نبوده است و همه به اجبار در این مسیر نگه داشته شدند، حتی ژست های: من داوطلبانه این راه را انتخاب کردم یا من خودم خواستم که در این سازمان بمانم و … همه ترفندهای تشکیلات مجاهدین و رهبری آن است که اقامتی اجباری را با مغزشویی به تمام اعضای سازمان تحمیل کرده است. بارها گفتیم و نوشتیم که اگر مسعود رجوی یک قطره آزادی در این سازمان به اعضای نگون بخت بدهد، هیچ کسی آنجا نخواهد ماند. اگر حصارهای بلند این سازمان برچیده شود و به اندازه سرسوزنی باز شود، اعضای دربند سازمان وارد انتخاب های جدیدی خواهند شد که بی گمان به سود سازمان نخواهد بود….
مجاهدین خلق 7 ماه مرا شکنجه کردند
در سیزدهمین جلسه دادگاه سران مجاهدین خلق مطرح شد
… تز مسعود رجوی این بود اگر هواداران آرام بیایند و آرم بروند، همان موقع دیده می شوند اما اگر کسی را کتک و آتش بزنند، تا ده روز دیگر هم اگر کسی از آنجا رد شود می دانند که نیروهای مجاهدین آنجا بودند و قدرت را بیشتر نشان می دهد.
… آن ها فکر می کردند با وحشت آفرینی و خشونت خود را بیشتر نشان می دهند و انسان های بیشتری از انقلاب را تلف می کنند. وقتی مسعود رجوی راه به جایی نبرد شروع به ترور کرد و این کار را از انقلاب شوروی گرفته بود. این موضوع همیشه در ذهن مسعود رجوی باقی مانده بود که باید قدرت را به هر طریقی با خشونت ادامه دهد.
… مدت ۷ ماه زمانی که به من شک داشتند در زندان بودم و شکنجه ام می کردند مانند کشیدن ناخن و سوراخ کردن دندان با دریل. با دریل دندانم را سوراخ کردند و سیم می کردند تا به عصب ها بخورد و اعتراف کنم که از اول مامور جمهوری اسلامی بودم. مسعود رجوی در سال ۷۳ بین اعضای خودش به تعدادی شک کرده بود و من تنها نبودم. حتی زندان های انفرادی ساخته بود و توالت های کوچک را زندان کرده بود و ما را سر و ته می کرد و ادرار می کردند و سیم بسته شده به گردنمان را شل می کرد تا غذایی را که روی توالت ریخته بودند به سرمان برسد و بخوریم. مسعود رجوی خیلی از نیروهای خودش را می کشت و صحنه سازی می کرد که خودشان مردند. مثلاً جنازه را در ماشین می گذاشت و می گفت که ماشینش چپ کرده است. بهانه ای برای کشتن ها پیدا می کرد و لی ما را نمی توانست زیرا دلیلی نداشت و در اشرف زندانی بودیم….